۶ پاسخ

نه گلم نگران نباش شک به دلتم ننداز،
همینکا تو این شرایط سخت مستاجر نیستید خودش ی نعمته.
بعدا هم اگه شرازط باب میلت نبود خدایی نکرده راه زیاده

تنها چیزی که خوشحالم میکنه اینه که پیش مامانم اینام

قشنگه

اینا عکساشه

تصویر

نه چرا بد باشه
وقتي بازسازي كني كلي حس خوب مياد سراغت
تازه مامانتم نزديكته كلي كمكت ميكنه

بنظر من زندگی مستقل داشتن خیلی خیلی بهتره

سوال های مرتبط

مامان پسرا❤️ مامان پسرا❤️ ۱ سالگی
سلام مامانا
لطفا بخونین و نظر بدین

ما 3 تا جاری هستیم و یه خواهرشوهر، به نسبت وضع مالی بخوام بگم جاری وسطی وضعش از همه بهتره خیلی پولدارن، یه رستوران همیشه شلوغ هم دارن در کنار کارهای دیگه شون، 3 تا بچه هم دارن. جاری اولی هم وضعشون خوبه و اونا هم 3 تا بچه دارن. خواهرشوهرم 2تا بچه دارن و ما هم 2تا. تولد بچه هام هردو خرداده و چند روز فاصله داره، چون پارسال زایمان کرده بودم برا پسر اولم نتونستیم تولد بگیریم می‌خواستیم امسال تولد بزرگتر بگیریم. دو سال قبل تو رستوران جاری وسطی برا پسرم تولد گرفته بودیم ولی خود جاریم و بچه هاش نیومدن و فقط برادرشوهرم که صاحب رستورانه بود، بقیه فامیل همه بودن. امسال گفتیم خانواده پدری و مادری رو جدا دعوت کنیم و یه تولد گرفتیم با فامیل خودم. قرار بود شنبه بعد که تعطیله فامیل پدری رو دعوت کنیم خونمون و کلی تدارک ببینیم ولی بازم جاری وسطی گفته نمیتونیم بیایم، گفته شوهرم که رستورانه و خودمونم خونه پدرم هستیم پیله چینی داریم (2 سال قبلم برا همین نیومد منتهی نگفته بود نمیایم وقتی رفتیم رستوران دیدیم نیستن)
از یه طرف تولد 2تا بچه هاش یه ماه پیش بود دعوت کرد ما رفتیم بدون چون و چرا
بقیه تو کامنت اول
مامان 🌸m.m🌸 مامان 🌸m.m🌸 ۱ سالگی
واسه شماهاهم دیگه زمان مثل گدشته نیس؟؟ همش دلم میخواد یه کاری کنم مثل قدیما شای ۱۰ سال میش احساس زندگی کردن و درک کنم هیشکی مثل قبل نیس چرا انقد دلم میخواد به قبل برگردم ؟؟ اگه بدونمم آینده زندگیم خوبه دوست دارم بزنم جلو ببینم ۳،۴ تا بچه سالم دارم که تو خونه بازی میکنن باهم یا حتی دعوا ولی سالمن بهشو بگم دو دقیقه ساکت باشین میخوام فیلممو ببینم یکی بگه میخوام فوتبال نگاه کنم یکی بگه بزن پویا یکی بگه تلویزیونو خاموش کنین میخوام بخوابم سرم رفت فک نمیکنم جیز زیادی باشه واسه خدا باهم پاشیم بریم پارک مثل قدیما سرسره رفتن و تاب نشستن دعوا باشه بعدشم با خنده تموم شه شوهرمم هر شب که میاد خونه دستش میوه و خوراکی باشه همه بگن اخخخخخ جووونننن
راستشک بخواین وقتی حالم خیلییییی دیگه میگیره میرم خونه مامانم تا کمی این حسم ارضا بشه با خواهرامو داداشم دعوا کنم سر چیپس و پفک که فقط یه دونه یه ددکه بردارین تا زود چیپس و پفکا تموم نشه چایی بریزیم بخوریم دور هم با شایدم شیر و کیک وقتی میرم خونه مامانم حسابی بچه میشم اون سر و صدا اون حس و باید دوباره درکش کنم ولی تا میام خونه حالم گرفته میشه از تنهایی از بی حوصلگی روزای اول عروسیمم اینطوری شده بودم ولی بعد یه مدت عادت کردم ولی خیلی وقته که دوباره این حس اومده سراغم و حالمو هر لحظه میگیره شوهرمم همش خسته یا میگیره میخوابه یا جلو تلویزیون فوتبال نگاه میکنه و ذره ای حرف نمیزنه بچمم که هیچیییی😮‍💨😮‍💨
مامان گـلِ ليـليـوم🍁 مامان گـلِ ليـليـوم🍁 ۱۵ ماهگی
دخترم چندروزه به خاطر در اومدن دندونای آخریش شبا تب میکنه و همش بهونه میگیره و بیحاله، امشبم تب کرده ولی من الان به دلایلی خونه خواهرشوهرمم و پیششون نیستم و دخترم تبشو آورده پایین و این عکسو هم برام فرستاده.🥹
دلم میخواست الان پیششون بودم و دلمم براشون تنگ شده بااینکه اصلا نگران نیستم چون دخترم از روز اول همیشه خودش تنهایی براش شب بیداری میکشید که من استراحت کنم و هیچکسم اذیت نمیکرد و بعد اونم هر واکسنی که لیلین میزد یا وقتی مریض میشد بااینکه فرداش مدرسه داشت یا مریض بود بازم دلش نمیومد بچرو تو اون حال بذاره و راحت بخوابه و همیشه میاد اول تب بچرو میاره پایین بعد که کامل خوب شد و راحت خوابید خودش میخوابه و منم خیالم کاملا راحته چون لیلین وقتی مریض میشه هم بیشتر دلش میخواد پیش خواهرش باشه ولی چه کنم، مادر است دیگررر😄
ولی من واقعااا خیلی خوشحالم که دخترمو دارم و همیشه وقتی این صحنه هارو میبینم خیلی از اینکه به حرف دخترم گوش کردم و فاصله سنیشونو ۱۵ سال کردم راضیم😍