۳ پاسخ

الان نینی خوبه حالش دستگاه نرفت چقدر بود وزنش

چجوری یعنی اب کیسه کم شده ولی نمیفهمه ؟
منم استرس همین دارم دسشویی هم زیاد میرم

آبریزش نداشتی ؟؟ با ادرار اومده رفته؟؟ منم استرس اینو دارم

سوال های مرتبط

مامان باران🩷 ماهان💙 مامان باران🩷 ماهان💙 ۷ ماهگی
مامان ماهلین🩷ماهور🩵 مامان ماهلین🩷ماهور🩵 ۱ ماهگی
پارت اول زایمان
طبق گهواره ۳۸هفته و ۶ روز بودم ک ب خاطر ضعیف شدن حرکات راهی بیمارستان شدم ..بیمارستان آرش
وقتی رفتم ساعت ۳ و نیم بعدازظهر قسمت پذیرش همه چیو گفتم و گف برو بشین فشارتو بگیرم .وقتی گرفت گف برو داخل برا معاینه و گفت فشارت ۱۴ احتمال بستری داری.وقتی رفتم پیش دکتر گف سریع برو رو تخت آخه خیلی شلوغ بود سریع رفتم و اومد تو دستگاه حرکات و ضربانشو دید و شروع کرد ب معاینه کردن ک برگشت گف آبریزش هم داری گفتم نمیدونم من فک میکردم ک ترشح ..دوباره ی دکتر دیگ اومد اونم معاینه کرد و گف آبریزش داری و یهو در کمال ناباوری گفتن ختم بارداری و سریع بستری بشه منم ک استرس گرفته بودم سریع زنگ زدم ب شوهرم و اونم باورش نمیشد خلاصه ازم همون دقیقه آزمایش ادرار گرفتن و من سریع بردن اتاق زایمان .خلاصه همراهم ک اومده بود رفته بود از داروخانه پک کامل لباس مادر و نوزاد و همه چیزایی ک حین زایمان و بعدزایمان لازم رو گرفته بود چون بیمارستان آرش اصلا ساک خودمونو قبول نمیکنن
مامان گل آفتابگردون مامان گل آفتابگردون ۶ ماهگی
تجربه سزارین پارت۱، شب قبلش اصلا خوابم نبرد تا ساعت ۴ صبح،یک ساعت خابیدم ساعت ۶ رفتم بیمارستان،لباس خریدیم رفتم تو بخش لباساروپوشیدم بردنم تو اتاق عمل خانم دکتر همونجا نشسته بود، تا رفتم داخل گفتم خانم دکتر تورو خدا بزار بعد بیحسی برام سوند بزارن گف اصلا نمیشه نخواه ازم،گفتم من واژینیسموس دارم میترسم،هم شما اذیت میشین هم من.گف خب باشه منو با یکی از پرسنل اتاق عمل فرستاد دسشویی گف مثانتو خالی خالی کن موقع عمل برات میزارم،دکتر بیهوشی اومد گف کمرتو خم کن سوزنش اصلا درد نداشت سریع درازم کرد بعد ۲ ثانیه پرسید پاهات داغ شد گفتم نه، بعد گف بخاری بیارید😂یهو حس کردم پاهام کم کم داغ شد، بعد چند ثانیه یه جوری شدم ک پاهام سر بودن ینی حس نداشتن ول حس چندشی داشتم ک کسی بهم دست بزنه(احتمالا تا حالا تجربش کردید ، بعضی وقتا پا خواب میره دلت نمیخاد کسی بت دست بزنه جیغت در میاد) تو همون حال دیدم داره یکی بتادین میزنه منم حالم بدشد داد زدم وای من حس دارم ولی پام تکون نمیخوره تورو خدا بخدا حس دارم.بعد اتاق عمل گف خانم یدیقه صبر کن بیحس میشی بیحس شدم. دیدم یه سوزن زد توی سرم و گف دستاتو نبری تو شکمت ها! ببین ما گان پوشیدیم فضا استریل باید باشه وگرنه عفونت میکنی، گفتم خب باشه خودت دستامو ببند.یهو یه ارامشی اومد سراغم انقد اروم بودم گفتم دمت گرم چی زدی تو سرمم، گف حالا راحت باش
مامان فندوقای مامان مامان فندوقای مامان ۴ ماهگی
تجربه زایمان دوقلوها ‌...

سلام من یکشنبه دکتر طبق روال همیشگی میگفت بیا هر هفته باید میرفتم این‌باره رفتم اصلا درد و چیزیم نداشتم فقط دکتر ازم پرسید درد داری گفتم بعض وقتا شکمم سفت میشه گفت خوب فردا هفت صبح اینجا باش ختم بارداری داد بهم نامه بستریم داد از این ور خیلی شوک شدم چون توقع نداشتم انقد زود بگه بیا ۳۵ هفته ۵ روز بودم بعد گفت برو یه آن اس تی بده و برو خونه منم رفتم آن اس تی دادم دیدن همش درد زایمان نشون میده معاینه شدم دیدن سه سانتم بازم خلاصه هرچی من گفتم میرم فردا میام قبول نکردن گفتن اصلا از بیمارستان نمیزاریم بیرون بری بزور نگهم داشتن و اورژانسی فرستادنم اتاق عمل خلاصه تو اتاق عملم هرچی گفتم بیهوشم کنید گفتن نه عمل طول میکشه برا اینکه دوتان دارو میرسه به بچه ها کمر بیحس شدم ولی از آول بخاطر اینکه همچی یهویی شد استرس و ترس داشتم و برای همین وسط عمل بعد اینکه یکی از بچه ها دنیا اومد حالم بد شد نفس تنگی و حالت تهوع گرفتم بیهوشم کردن دیگه نفهمیدم چیشد تا اوردنم بخش بعدشم که دردای شدی داشتم با پمپ دردم اروم نشدم تا فرداش که دیگه دردم کم شد و الانم هنوز بستریم ولی بچه ها دستگاه نرفتن و از اول آوردن پیشم خداروشکر
مامان مهیار🫀 مامان مهیار🫀 ۳ ماهگی
سلام خانوما تجربه من از سزارین اورژانسی


من روز س شنبه رفتم سونو دقیقا 37 هفته 2روز بودم بر اساس تاریخ پریودیم ک تو سونو مشخص شد اب دور بچه کم شده و جفت ب بچه خون رسانی نمیکنه وباید برم بچه رو دربیارم ک هم خودم هم بچه اذیت نشیم
من بعداز هفته 31 ک بچم سفالیک بود دیگه سونو نرفتم چون همه چی نرمال بود و سونو دیگه ای نداشتم اما تو 37 هفته بچه چرخیده بود حالت بریچ گرفته بود همین موضوع باعث شد سز اورژانسی بشم
ی سونو دیگه هم انجام دادم ک مطمعن بشم ک الکی نرم سز ولی تو اون سونو هم اب دورش خیلی کم شده بود منو سریع فرستادن بیمارستان ک باید بچه رو دربیارم 🥲🥲
من ساعت 4ونیم عصر روز 4شنبه 12 شهریور رفتم بیمارستان شوشتری شیراز برای سز اورژانسی ک کاش پام میشکست نمیرفتم
بعد ازاینکه کارامو کردن من زودی رفتم اتاق عمل ساعت 6 تا 7ونیم من عمل شدم موقع سزارین فقط از کمر بیحس شده بودم موقع ب دنیا اوردن بچم همه چی نرمال بود چون تو خشکی مونده بود همینکه بدنیا اومده بود گریه نکرد بعد ی دقیقه صداشو شنیدم فقط ک گریه کرد
مامان فرهان💙نورهان💖 مامان فرهان💙نورهان💖 روزهای ابتدایی تولد
تجربه سزارین ۴🌸
فقط گف صدا بچتو شنیدی خندیدم گفتم اره....تایم عمل برای من خیلی طولانی بود همه میگفتن عملیه که زود تموم میشه ولی من حس میکردم ساعت هاست توی اتاق عملم
من رحمم دوشاخ بود حین عمل دکتره گف وای رحمشو ببینین چه خوشگله شکل قلبه و بیاین باهاش عکس بگیریم😂😂😂دیگه کلی عکس با رحم من گرفتنو گفتن حیفه برش بزنیم شکل قلبه
خلاصه تموم شدو گذاشتنم روی یه تخت دیگه و بردنم ریکاوری
اونجا خییییلی خوب بود انگار مرده بودم برده بودنم بهشت😂😂😂یه احساس خلسه داشتم هنوز بیحال بودم اونجا سکوت بود دردی نداشتم بچمم ک دنیا اومده بود خیلی حال داد
وقتی تونستم پاهامو تکون بدم بردنم بخش
دیگ شوهرمو مامانمم اومدن کنارمووووو رفتیم توی اتاق
اونجا گفتن پشتی نزار و سرتو تکون نده البته من ک کلی سرمو تکون دادم چون نمیشد
توی اتاق ک رفتیم خود پرستاره برام پوشک و شورت گذاشت و لباسمو دراورد لباس بخشو پوشوند که خیلی خجالت اورد بود😑😑😑😑😑گفتن تا ۸ ساعت چیزی نخور بعد با نسکافه شروع کن
۱۲ ساعت بعدم راه رفتم که مرگو جلو چشمم دیدم
ادامه بعدی....