سلام خانما کمکم کنید😭قضاوت نکنید منم خیلی قضاوت کردم اینجور به سرم اومد سال گذشته شهریور تو اینستا یه پسره بهم پیام داد نمیدونم چرا و چیشد ج‌وابشو دادم نگفتم متاهلم و بچه دارم این رابطه ادامه دار شد و منم وابسته و عاشق ، سرتا پامو به پسره دروغ گفتم اسم فامیل همه رو فقط گفتم عقد بودم دارم جدا میشم،،بعد از ۶ ماه فهمید بچه دارم چندروز قهر بودیم بهش بدوبیراه گفت که تو چرا بچه داشتی وارد زندگی من شدی اما از شوهرم چیزی نفهمید، الان ۱ سال و چندماهه میگذره و من به شدت عاشق اونم و متاسفانه اونم وابسته من شده، اما نمیدونه با شوهرم زندگی میکنم، رندگیم خوب بود نمیدونم چرا به این راه رفتم الان از شوهرم بیزارم هرکار میکنم طلاق نمیده، خیلییی بیش از حدهم بهم اعتماد داره آزادم و همش توگوشی اما گیری بهم نمیده،اوایل عذاب وجدان داشتم الان کمترشده و تنها ترسم اینه اون پسره بفهمه باشوهرمم دیگه تف تو روم‌نمیندازه، خیلی حساسه همیشه میگه با زن شوهردار تو عمرم نرفتم و نمیرم، من چیکار کنم بخدا خانوادم با اصالته خودم زن پاکی بودم نمیدونم چرا خدا اینکار ب سر زندگیم داد بلاتکلیفم، اون پسره شده دین و ایمون من نمیتونم بزارمش کنار بارها خواستم بلاک کنم تموم کنم نتونستم، خانوما کسی اینجوری بوده به دادم برسین اگه شوهرم بفهمه آبرومو میبره پسره بفهمه بدتر آبرومو میبره تو شهرکوچیکی هستیم ،الان طوری شده که پسره هم منو دوست داره نمیخواد از دستم بده من چه کنم خدایا😭😭😭😭😭😭😭

۲۵ پاسخ

ریدی خواهر هیچی ندارم بهت بگم

بهش بگو اون موقع قهر بودی داشتی جدا میشدی ولی بخاطر بچه ات برگشتی سر خونه زندگیت و تمومش کن آخرش می‌کشه به آبرو ریزی و طلاق که اون موقع اون پسر هم ولت میکنه

خدا نذاشته تو کاست
این کار خودت بوده این تصمیم خودت بوده خدا کی ما بنده هارو ب سمت گناه سوق داده
عزیزم این وسوسه شیطان بوده و اونه ک گذاشته تو کاست

فقط میتونم بگم یک لحظه از عمق وجودت به بچه ات نگاه کن ببین چی میگه
اگه موضوع اصلی هرکدوم از دو طرف بفهمن هیچکدوم دیگه نمیخوانت چون به هردو دروغ گفتی این وسط فقط اول از همه بچه ات آسیب میبینه بعد خودت
پس تا دیر نشده تموم کن این رابطه اشتباه رو که هیچ چیزی نیست جز یک هوس اشتباه
همسرت خیلی مرد هست که اینقدر بهت اعتماد داره و تو داری راحت از اعتمادش سواستفاده میکنی

نمیخام قضاوتت کنم عزیزم دیر یا زود میفهمه تو بچه داری و متاهلی ،زندگیتو از دست میدی اگه شوهرت خوبه و وفاداره،تو بی وفایی نکن ،آینده بچت چی میشه

متاسفم برات. همین

ببین نه میتونم بیشترازاین بهت بگم تو اعتیاد اون گرفتی مدام دنبال بهانه یه کاری کنی خودت ببند گوشی پرت کنه کنار همین الان سیمکارت بشکنه یه بار وقتی توآغوش شوهرت هستی از حرکاتت چندش بشه زهرمار شوهرت صدا قربون صدیقه اون کثیف شیرین تر به اون فکرکن الان همچیو نابود کن فکرکن داری ترک میکنی درد بکش گریه کنه خودت بزن زجع بزن تواگه بخوای میتونی دستت ببر باسیکار بسوزنه مثل توبه گردن یادت افتاد برو امام زاده شب وروزت فقط به بدبختی شوهرت بچه ات نگاه کن دیگه واقعا یه راهی اگه می خوای واقعا ولت کنه بگو من یه بیماری بددارم به دروغ بگو ایدز دارم اگه اومد سمت فرار میکنه بگو واسه همیشه خداحافظ

یعنی رابطه هم داری
واقعا درک نمیکنم
میدونی اگه علنی بشه شوهرت و بچت چه ضربه ای میخورن

فقط باید بدونی اون پسره عاشق تو نیست ! عاشق شخصیت خیالی از تو ! که هیچ وقت به سرانجام نمیرسه حتی طلاقم بگیری اون پسر قرار نیست تورو قبول کنه! یکم واقع بینانه به زندگی نگاه کن تا گند بزرگی نخورده ..... تموم کن. بشین سر زندگیت شوهرت آدم بدی نیست که؟ دست بزن و اینا نداره؟

خاک برسرت همین

دوستان بیخیال نصیحت کردن این زن بشید
حیف همسرش که بخاد با این زندگی کنه
همون بهتر ک طلاقش بده
واقعا برات متاسفم زن
تا قبل این ک ببینم نوشتی رابطه جنسی داری دلم برات سوخت گفتم ایشالله بتونی دوباره دل بدی ب شوهر و بچه ت
ولی وقتی دیدم انقد غرق کثافت شدی ک خودتو میدی متاسفم برات فقط میتونم بگم توف تو روت 🙂✋🏻

از روی بچت خجالت بکش بخدا

ببین من شوهرم دست بزن داره وقتی عصبی میشه
نمیتونی دخالت کنی تو کارش
اینستا ندارم
رفیق ندارم
بیرون تنها حق ندارم برم
بااینکه شاغلم
اینستا ندارم
گوشی زیاد دستم باشه گیر میده
باااااز موقعیت باشه خیاانت نمیکنم بهش
بعد تو بااین همه آزادی
که حتی میتونی بری باهاش بخوابی
در این حد یعنی آزادی داده شوهر بدبختت
باز خیانت می‌کنی
قدرشو‌بدون کاش شوهر منم یکم مث شوهر تو بود

پناه بر خدا چه کار خطرناکی

سیم کارتتو عوض کن بگو آشتی کردم پدر و مادرم میگن بخاطر بچت باااآید برگردی

پسره ک تو رو نمیگیره این وسط فقط خودت ضرر میکنی و بچه ات

برگرد هر چه زودتر تا بی آبروی دو عالم نشدی توبه کن و برای همیشه برگرد پیش شوهر و بچت

ددتمممم

عزیزم من نمی دونستم حضوری هم همدیگرو دیدین بهش بگو داداشم و بابام فهمیدن از رو‌چتهام کلی کتکم زدن دنبال شما هم میگردم پیام نده بعد بلاک کن تو را خدا بلاک کن دو روز سخته خودت سرگرم بچه کن

رابطه جنسی هم دارید ؟

برومشاوره عزیزم بشین ب آینده بچه ات فک کن

خواهر این رابطه ها عاقبت خوشی نداره اون پسرهم‌میفهمه تو متاهلی حضرت مریم که نیستی بالاخره می‌دونی از یکی باردار شدی تا بیشتر از این وابسته نشدی و ابروت پیش شوهرت و خانواده ش نرفته بلاکش کن وقتی شوهرت اینهمه بهت اعتماد داره حیف این نیست که خرابش کنی همین الان بلاکش کن دو دل نباش که عاقبت خوبی نداره مطمین باش خدای نکرده اگه بفهمنداون پسره هم نمیاد شما رو بگیره بعدشم جلوی پسرت چطوری سرتون بلند میکنی هزاران نفر طلاق گرفته آمد و بچه دارن ولی بعدا روشن میشه به بچه شوندبگن اختلاف سر چی بوده ولی شما چی

یه پسر

خواهر خودتو بکشی بیرون از این منجلاب
فکر کردی این پسر تو رو میگیره
دختر یه جوری تمومش کن بوی به زندگیت

عشق کجابوداونم توابنستا اون همه دخترریخته به این فکرکن الان به جزتوباچندنفراونجاچت میکنه ندیدیش قرارگذاشتین

سوال های مرتبط

مامان پویان🩵فرهان💚 مامان پویان🩵فرهان💚 ۶ سالگی
پیرو تاپیک قبلی،بماند که چقد اون پسره امیرعباس به بچه من نه گفته و گفته نمیام و مامانم نمیذاره، یه روز یکی از همکلاسی های پسرم اومده بود دم خونه مون با پسرم بازی کنه، بعد پسر منم دیگه رفته پیش دوستش، این امیرعباس هم بهش برخورده و رفته به مامانش گفته پویان بیشتر با امیرعلی همکلاسیش هستش تا من،بعد که همکلاسی پسرم میره، پسرم همین امیرعباس همسایه مونو صدا میکنه ولی مامانش نمیذاره بیاد میگه اون موقع که رفتی با همکلاسیت فکر الانو میکردی 🙄🙄 اینارو امروز مامانش خودش بهم گفت، نگا توروخدا چیارو یاد بچه شون میدن و کینه و دشمنی رو، بعد اون پسره اینقد به حرف مامانش گوش میده که حد نداره ولی بچه من مارو به هیچی حساب میکنه، من وقت نکردم همون لحظه جوابشو بدم چون بچه نوزادم تو خونه بود و تنها، حالا به نظرتون به مامانش بگم ازت ناراحت شدم که بچه تو شیر میکنی که سمت بچه من نیاد چون یه بار بهش گفته همکلاسیم اومده، اینهمه خودتو و بچه ت به پسر من نه گفتین و گفته نمیاد، میدونید عادت کردن از بس بچه ساده من رفته سمتشون و صداشون میکنه،
بگم به مادره یا نه اصلا اهمیت ندم و به روی خودم نیارم؟
متاسفانه هر چی به بچه م میگم نرو سمتش، صداش نکن انگار به دیوار میگم
مامان کیان مامان کیان ۵ سالگی
فرزند پروری فرزند پروری


الان میخواستم پسرمو ببرم مهد شوهرم اومد خونه. من یه شلوار نیم بگ با یه تیشرت باکسی پوشیده بودم ک قد تیشرت زیر باسنه مهد پسرمم نزدیکه ،سه کوچه پایین تر از خونمونه. یه دعوایی راه انداخت ک نگو . گف میخواستی اینطوری بری؟؟ منم عصبانی شدم بش گفتم خواهر خودت که سر لخت میاد بیرون. (خواهرش کلا شال نمیپوشه بیرون میره)میگه اون به من ربط نداره خودش میدونه و شوهرش . بعد با این ک رفتم مانتو پوشیدم . گف کلا نمیخواد ببریش . منم بش گفتم تو تصمیم نمیگیری ک ببرم یا نبرم. چون عصبانی بود آخرشم نرفتم مهد .بعد ۳۰ دقیقا الان زنگ زده ببرش . الان هم دیر شده هم خودم حالم بده نمیتونم برم . طفلی پسرم خیلی ذوق داشت ،از صب هی میگه ساعت چند باید برم. 😔. نمیدونم چرا اینطوری رفتار کرده چند بار با اون لباس با هم رفتیم پارک و فروشگاه و جا های دیگه و... الان نمیدونم چ مرگش بود. این حساسیت طبیعیه . شما اینطوری لباس میپوشید؟ به نظر خودم ک لباسم مشکلی نداشت چون شلوارم گشاد بود . اوکی بود خیلی بی حجاب نبود آستین تیشرت هم بلند بوده. شوهرشمام رو لباس پوشیدنتون گیر میدن؟


تب فرزند پروری استامینوفن
مامان پویان🩵فرهان💚 مامان پویان🩵فرهان💚 ۶ سالگی
سلام میشه لطفا یه راهنمایی کنید و کار درست چیه؟ یه همسایه داریم پسرش یه سال و نیم از پسر من بزرگتره، مغازه شون و خونه مادربزرگ مادری این پسر بچه روبروی خونه ماست و خونه خودشون کوچه کناری خونه ماست، بعد اون به خاطر مغازه شون خب هر روز دم در مغاره شون و خونه مادربزرگشه،بعد اون دورش شلوغه و پسر دایی دختر دایی دختر خاله و پسرخاله و کلی هستن دورش، مادرشم همش تو کوچه ست و باهمه سلام و علیک، پسر منم 24ی لای در وایمیسته که اون پسره که اسمش امیر عباسه رو ببینه و هی پشت سر هم صداش میکنه که بیاد باهاش بازی کنه، البته فک کنم اینکه پسر من تنهاست بی تاثیر نیست و من و باباش هم کلی باهاش وقت میگذرونیم و بازی می‌کنیم ولی اصلا بیخیال اون پسره نمیشه و هی میره امیرعباس امیرعباس صداش میکنه، اونم گاهی میاد باهاش بازی میکنه وقتایی که دورش خلوت باشه و گاهی هم میگه نه نمیام و نمیدونم مامانم نمیذاره و این، بعد پسرم گریه میکنه که نمیاد باهام بازی کنه، هر چی هم میگم دیگه صداش نکن ولش کن وقتی نمیاد و نمی‌ذارن چرا هی صدا میکنی ولی این بچه من اصلا و ابدا حرفمونو گوش نمیده و یه ذره رفتارای اونا روش تاثیر نمیذاره و بی عاره، خیلی این موضوع اذیتم میکنه که اینقد این پسر من آویزون اونه و هیچی از جانب اون بچه و مادرش بهش برنمیخوره، باباش از سرکار میاد دنبالش اون ساعتا که بیا ببرمت پارک، ببرمت بیرون و یا پیش خودم، ولی بودن و موندن و منت کشی اون پسره رو ترجیح میده