۳ پاسخ

گلم بیکاری میخوای کار مفت کنی
بزار اون بکنه
تو هم خودت یه چی درست کن ببر اگه دوست داری
بیخیال
نقطه ضعف نشون نده جلو همسرت 😎

توام برو راحت پاتو بنداز رو اون پات بخور و بریز و بپاش
کمک هم نکن
بزار همون کلفتا کمکش کنن 😂😂😂

بهتر بابا
بزار اونا کار کنن شما مثل مهمان برو خانومی کن

سوال های مرتبط

مامان "دلآنـا🎀" مامان "دلآنـا🎀" ۴ سالگی
مامانا؟
کمکم کنید لطفاً..🥺
سه ماه پیش اوایل مهر ماه متوجه شدم دخترم شپش گرفته..
عالم و آدمو بهم ریختم کلی شامپو و قطره و روغن استفاده کردم تا تونستم از بین ببرمشون تا حدودی..
ولی هرازگاهی تخمهاشون رو لابلای موهاش میدیدم که با دست میکندمشون
تا اینکه همین ی هفته پیش مریض شد منم بخاطر شغلم مجبور شدم بزارمش خونه مادرشوهرم..
با مادرشوهر و جاریم اینا تو ی ساختمونیم
بعد اینجوری بود که دلانا رو میزاشتم خونه مادرشوهرم پاشد میرفت با دختر و پسر جاریم بازی میکرد..
دیروز یهویی رفتم خونه جاریم اینا دیدم با موهای پسرش داره ور میره ب دلم افتاد که اینا شپش دارن..
الان آوردم باز موهای دخترمو روغن تراپی کردم و با شونه مخصوص شونه کردم ۵ تا شپش نابالغ پیدا کردم..
چیکار کنم شما بگید..
یجوری هم هست که نمیشه نزارم بره خونه عمو و مادر بزرگش..
بخدا حالم داره بهم میخوره..
بیچاره خواهرشوهرم اینا ۳ تا خواهر سه روزه اینجا بودن حتما اونا و بچه هاشونم گرفتن..
آخه چقدر این جاری من بیشعوره که میدونه بچه هاش شپش دارن باز به کتفش نیست..
مامان کوثرجون مامان کوثرجون ۵ سالگی
سلام مادر های عزیز میخواموشما قضاوت کنیددببین کارمن بد بوده یانه۳روزه دختره خونه مادرشوهرم بود هرروز میبرده خوراکی میخره من امروز رفتم خونه نادرشوهرم دنبالش خاله شوهرم اونجابود من نگهداشت تاپیراشکی باهم بپزیم خولستیم پیرلشکی بمزین دیدن فلفل قارچ نداریم من رفتم بخرم دخترمنم امد باهام عصری یه بحث کوچکی بین من مادرسد گفتم مادز شما کوثر بدباراوردی هرچی میخواد زود میخرین گفت ازپس جیق گریه میکنه دلم میسوزه منم براش خریدم میکنم تا گریه نکنه منم دیگه کل کل حوطله نداشتم تا شب شد رفتم فلفل قارچ بگیرم دخترم بردم وسیلمو گرفتم هیجی برای دخترنخریدم بهش گفتم مامان جون باید یاد بگیر هروقت میریم سوپرمارکت هیچی نخواهی طبق معمول گریه کرد منم اوردم خونه مادرشوهرم دیدم تو راه حیش کرد با لباس بیرون خودم دخترم یک راست رفتیم تو حمام حمام کردیم امدیم بیرون. دخترم ساکت شد گوشی بازی کرد خوابید به مادرشوهرم گفتم دیدی گریه کرد هیچی نشد مادرشوهرم بهم گفت داشت دلم میترکید گریه میکرد نگاه کن توی خواب دل میزنه منم گفتم اشکالی نداره ازاین بهتره که همش بریم تو سوپر مارکت دنبال خوراکی برای کوثر الان من کاربدی کردم براش چیزی نخریدم
مامان پسرم و تودلی💗 مامان پسرم و تودلی💗 هفته بیست‌وچهارم بارداری
خانوما طبق تاپیک قبلی گفتید حواسشو پرت کن آلان رفته تو اتاق همون کارو میکنه هرچیم بهش پیشنهاد میدم قبول نمیکنه فقط میگ از اتاق برو بیرون ن بازی میخاد ن تلویزیون ن گوشی میگ اون کارو بکنم از منم قایم میکنه
چرا من باید حامله شم این بچه روزگار منو سیاه کنه با کاراش بقران اسایش ندارم از دستش دلم میخاد ی بلایی سر خودم بیارم خیلی جنگیدم من سر این بچه طاقتم تموم شده از صب باید جلوش بگیرم تره خونه مادرشوهرم خودمو ب آب آتیش بدم سرگرمش کنم آخرم میره بعد با این شکم حامله باید ببرم کوچه بازی کنه تا میاد خونه میک تلویزیون میخام لب تاب میخام گوشی میخام کوفت میخام ی اتاق اسباب بازی داره دست نمیزنه بهشون
واقعا خستم از زندگی ارامش ندارم انقد از صب دنبالش دویدم اینور انور هنوز ناهار نذاشتم هزار بار پله هارو بالا پایین میرم دنبالش بیارمش خونه با ایم حاملگی
هروز شرایطم بدتر میشه الانم ک این خود ارضایی بگم چی بگم اصلا اون کارش داره نابودم میکنه
کی جای من طاقت میاره خدایا این همه خودم مشکلاتت دارم پسرم شده قوز بالا قوز
مامان توت فرنگی مامان توت فرنگی ۴ سالگی
سلام خانمها دختر جاریم تحت تاثیر مامانش که باهم قهریم بادخترم لج هست مدام اذیت میکنه ازاونجایی که دخترم میره پایین خونه مادرشوهرم ونمیدونم جلوش رو بگیرم اون دخترهم میره پایین یه دخترهمسایه داریم همسن دختر جاریم نمیدونم چرا اونم بادخترم لج شده همش میزنه دخترم رو باوجودی که هیچ بدی درحقشون نکردیم حتی دخترم هیچ کاری نکرده
اینم بگم یه گوشگیر عروسکی برای دخت م گرفتم دوبار با مادرشوهرم رفت دم در بقیه بچه ها هم بودن ازاون موقع کلا یه جور دیگه شدن یعنی از حسادت دیروز عصر دیدم دخترم داد میزنه مامان بیاپایین باگریه
رفتم میگه دختر عمو باهمین دختره اذیتم می‌کنند حرف بد می‌زنند هولم دادند که برو خونتون نیا دم در واینکه زهرا همون دخترهمسایه سنگ بزرگ برداشته بزنه تو سرم .میگه میکشم خفت میکنم بعدهولم داده زدنم.
بامادرشوهرم رفته بود خودم باشم نمیزارم نزدیکشون بشه حتی نمیزارم تو کوچه بره مادرشوهرم برده بود هرچی هم من بگم نبرید تو کوچه بچه رو حرف خودشونن انگارخودشون همه کاره میدونند.

چیکار کنم میترسم یه موقع نباشم بلا سربچم بیاره دختره .دختره خیلی پرخاشگر هست دیدم که همه رو میزنه نه فقط دخترمنو .
براش یه هدیه بگیرم بدم دخترم بهش بده؟؟؟دست ازسر دخترم برداره؟؟
اگر آره چی بگیرم اینم بگم شوهرم به خانواده اش گفت دیگه دخترم نبرید توکوچه ولی بلز میترسم یه موقع بالا باشم دخترم پایین باهاشون بره تو کوچه.
اگر نظرتون مثبت هست برای هدیه چی بگیرم دختره کلاس سوم هست همسن دختر جاریم.
برادختر جاریم هم بگیرم ینه البته با مامان وباباش قهرم.