۳ پاسخ

ولی من عاشق رفتارای مادرشوهرت شدم بخدا😂🤣کاملا خودمختار😶

واااای فقط مادرشوهرت🤣🤣🤣

وای من فقط عاشق مادر شوهرت شدم 🤣

سوال های مرتبط

مامان دلوین جونم مامان دلوین جونم ۸ ماهگی
#پارت سوم زایمان
وقتی تخت بغلیم رو دکتر اومد نگاه کرد گفت سریع ببرینش اتاق عمل که سزارین بشه بچه مدفوع کرده، همونجا به دخترم گفتم مامان جان نزار من درد بکشم خودت کیسه اب رو پاره کن و از ته قلبم دعا کردم کاش منم ببرن اتاق عمل چون واقعا با اوضاع تخت های کناریم و مامان های که توی اتاق زایمان زور میزدن و بخیه میزدن و از درد گریه میکردن رو دیدم ،واقعا دیدم توانایی طبیعی زایمان رو نداشتم ، و اینم بگم بخاطر شرایط بچه من از ساعت 4 تا 9 فقط دراز کش بودم،مثل مامان های دیگه که راه میرفتن با توپ ورزش میکردن نبودم و این از همه برام سخت تر بود.ساعت 9 بود که ماما اومد برای معاینه گفت 2 انگشت ازادی که دیدم تا 4 الی 5 سانت که ماما شخصیم بیاد راه زیاد دارم ،زدم زیر گریه به ماما گفتم من خودم رو باختم بگید مامانم بیاد ببینمش یکم روحیه میبینم،ماما که شرایطم رو دید گفت باشه هماهنگ میکنم، و من ته قلبم خوشحال که مامانم رو میبینم و روحیه میگیرم . وفتی ماما گفت اسحاقی بیا برو مامانت اومده فقط ده دقیقه بیشتر وقت نداری دنیا رو بهم دادن،سریع بلند شدم رفتم که توی راه رو مامانم رو ببینم که دیدم مادر شوهرم به جای مامانم، یه ان قلبم درد گرفت دنیا برام تموم شد انگار، گفتم مامان ،مامان خودم کو؟؟ گفتم همین الان رفت پایین چیزی بخوره کاری داشتی بگو من برات انجام بدم، یکم پیشش گریه کردم و گفتم من خودمو باختم بگو مامانم بیاد بالا پیشم که گفت باشه الان میگم بیاد و سریع رفت ....
مامان دلاناکوچولو🤱🩷 مامان دلاناکوچولو🤱🩷 ۲ ماهگی
پارت چهارم
دو نفر که چپ و راستم فشار وارد میکردن دو نفر پاهام رو محکم کشیده بودن دکترم با ی ماما دهانه رحمم رو محکم باز کرده بودن سر بچه رو بگیرن ولی هیچی دکترم داد میزد کاپ زو بیارید کاپ زو آوردن کردن داخل رحم رو باز کردن ،،، دستگاه رو آوردن بچه رو کشیدن بیرون سریع بردنش گریه میکردم چرا بچم گریه نمیکنه بعد چند ثانیه صدای گریه اش اومد ولی خودم رو اون تخت داشت ازم فقط خون می‌رفت دکترم داد میزد باند بیارید نمی‌بینم کجا ها پاره شده بخیه بزنم با چه سختی تند تند جلوی خونریزی رو گرفتن تا بخیه ها تموم شد هفت تا بخیه داخل گوشت خوردم که بیهوشی نداشت مردم و زنده شدم بعدش دو تا باند بزرگ گذاشتن داخل گفتن تا چهار ساعت باید بمونه سوند هم گذاشتن که سرویس نرم ... ساعت نه و رب بود زایمان کرده بودم گفتن تا دوازده شب باید بمونه ... دکترم گفت شکم رو فشار ندید موقع معاینه روده ها ریخته بودن پایین و از بخت بد من فتق ناف شدید گرفتم که دو ماه دیگ عمل دارم 😭 خدا به بچم رحم کرد سالم دنیا اومد معلوم نبود چه بلایی سرش قرار بود بیاد ... بدترین نوع زایمان رو داشتم یکماه گذشته هنوز درد رحم دارم درد جای سوند درد بخیه ولی خداروشکر به خیر گذشت انشالله برا شما ها زایمان خوبی باشه آخرش متوجه نشدم لگنم خوب بود یا نه ولی شما معاینه لگن رو انجام بدید خوب نبود حتما سزارین شید ممنون که همراهم بودین و خوندید 🫂♥️
مامان امیر حسین 👶🏻 مامان امیر حسین 👶🏻 ۹ ماهگی
الان یه چیزی یادم اومد چقدر دیونه بودم وقتی رفتم برای زایمان همش میگفتم نکنه بچمو با بچه ی دیگه عوض کنن نکنه بعد من نفهمم اینا 🤣وقتی بچه رو از شکمم در اوردن صدای گریشو شنیدم فقط چیزی نمیدیدم چون پرده زده بودن بعد بهشون گفتم بیارین بچمو ببینم کوش بعد دستیار دکتر گفت بردنش رفت 😐. گفتم چرا خب اول میزاشتین ببینمش توروخدا بچم با بچه های دیگه قاطی نشه بعد خندید گفت نه خانم چجوری قاطی بشه اسمش روی دستبند دستش نوشته شده از عمل تموم شدی بیرون بهت نشونش میدن بعدش میدن دست همراهت خلاصه اینجا دلهره گرفتم گفتم وای الان مطمئنم عوضش میکنن من چجوری تشخیص بدم بچمه یانه کلن خیلی فوبیای این اتفاق رو داشتم چشمم به در بود که فقط زودتر تموم بشه بخیه زدن و منو‌ببرن بیرون ببینمش بعدش که از اتاق عمل بردنم ریکاوری بچمو اوردن پیش صورتم گفت بیا اینم بچت ببینش همین اول که نگاش کردم وای کپی شوهرم بود 🤣🤣🤣 فهمیدم این اصلا بچه خودمه بابا مشخصه کلن مو‌ نمیزنه خیالم راحت شد خندم گرفته بود بخاطر این افکارم 😐😂 بعدش بچم یجوری بود انگار شوهرمو کوچولوش کردن گذاشتن کنارم 🤣🤣🤣