مامان نینی

اقدامم مامان نینی اقدامم هفته پنجم بارداری
مامان مَهَند👼🏻 مامان مَهَند👼🏻 روزهای ابتدایی تولد
منو مَهَند و آوردن تو ریکاوری... مَهَند پیشم نبود چندتا تخت اونورتر بود ولی صدای گریه اشو شناختم با اینکه دومین باری بود که صدای قشنگشو میشنیدم پرستارو صدا زدم گفتم صدای گریه بچه منه پرستارم رفت پسرمو اورد بهش شیر دادم بعدش گذاشت تو تختش ساعت از دستم در رفته بود نمیدونستم چندساعت که تو ریکاوری ام خیلی شکمم درد گرفته بود نفس که میکشیدم شکمم بالاپایین میرفت دردم میگرفت دکتر بیهوشیمو صدا زدم گفتم بهم پمپ درد بده برام اماده کرد و وصل کرد به مرور خیلی از دردم کم شد پرستار اومد و گفت که اول مهند و میبرن تحویل همسرم و مادرم میدن بعدش منو میبرن...بعد از چند ساعت بهم اجازه دادن که مایعات بخورم تا برم دستشویی و دفع داشته باشم من مایعات خوردم و‌باید برای اولین بار روی پام وایمیستادم...حرفای بقیه پستایی که تو اینستا دیده بودم همه توی سرم میچرخید چقدر میترسیدم برای بلند شدن ولی من بهترین تصمیم عمرمو به موقع گرفته بودم😂پمپ درد یار وفادار من یعنی این پمپ درد کاری کرده بود که درد اولی وایستادن اولین قدم برداشتن بعد سزارین به کمترین حد ممکن رسیده بود خیلیییییی درد کم و قابل تحملی داشتم اگه صد بار هم برگردم عقب بی شک از پمپ درد استفاده میکنم...
مامان (دخترا) مامان (دخترا) ۲ ماهگی