مامان À𖥱⃰͜💕̸͜𖥱⃰M مامان À𖥱⃰͜💕̸͜𖥱⃰M ۴ سالگی
📙 پیک نیک لاک پشت‌ها

یک روز خانواده لاک‌پشت‌ها تصمیم گرفتند که به پیک نیک بروند. از آنجا که لاک‌پشت‌ها به صورت طبیعی در همهٔ موارد آهسته و یواش عمل می‌کنند، هفت سال طول کشید تا برای سفرشون آماده بشن!
در نهایت خانوادهٔ لاک‌پشت، خانه را برای پیدا کردن یک جای مناسب برای پیک نیک ترک کردند. در سال دوم سفرشان بالاخره جای مناسب رو پیدا کردند.
برای مدتی حدود شش ماه محوطه رو تمیز کردند، سبد پیکنیک رو باز کردند، و مقدمات رو آماده کردند. بعد فهمیدند که نمک نیاوردند! 

پیکنیک بدون نمک یک فاجعه خواهد بود و همهٔ آنها با این مورد موافق بودند. بعد از یک بحث طولانی، جوانترین لاک‌پشت برای آوردن نمک از خانه انتخاب شد.
لاک پشت کوچولو ناله کرد، جیغ کشید و توی لاکش کلی بالا و پایین پرید؛ اما به هر حال تو خانواده اون سریعترین لاک پشت بود. او قبول کرد که به یک شرط بره؛ اینکه هیچ کس تا وقتی اون برنگشته چیزی نخوره. خانواده قبول کردن و لاک‌پشت کوچولو به راه افتاد. سه سال گذشت و لاک پشت کوچولو برنگشت.
پنج سال، شش سال  ... گذشت. در سال هفتم غیبت او، پیرترین لاک‌پشت دیگر نمی‌توانست به گرسنگی ادامه دهد. او اعلام کرد که قصد دارد غذا بخورد و شروع به باز کردن یک ساندویچ کرد. در این هنگام لاک‌پشت کوچولو ناگهان فریاد‌کنان از پشت یک درخت بیرون پرید و گفت: «دیدید..‌‌ می‌دانستم که منتظر نمی‌مانید. منم دیگر نمی‌روم نمک بیاورم!»

🔸زندگی بعضی از ما صرف انتظار کشیدن برای این می‌شود که دیگران به تعهداتی که از آنها انتظار داریم، عمل کنند. آنقدر نگران کارهایی که دیگران انجام می‌دهند ،هستیم که خودمان (عملاً) هیچ کاری انجام نمی دهیم
مامان مامان شهریار مامان مامان شهریار هفته بیست‌ویکم بارداری
مرضی مرضی قصد بارداری
مامان عشق مامانی مامان عشق مامانی هفته سیزدهم بارداری