مامان فندق ❣️🥰 مامان فندق ❣️🥰 هفته شانزدهم بارداری
مامان ماهور وعلیرضا مامان ماهور وعلیرضا هفته بیست‌وششم بارداری
مامان ماهلینم مامان ماهلینم ۱ سالگی
امشب. بدجوری دلم شکست 💔💔
کلا. 65کیلوم
با شوهرم سر. رفیق بازی دعوامون شد
تا. بیکاری گیر میاره میره پیش رفیقاش

داد قال و کفر میگه. ک من تو سوسک میکنی نمیتونم نرم. کار میکنم پول میارم خونه تو دیگه. حق نداری گیر بدی
لباس پوشیدنتو درست. کن
لباسم همه. کوتا ترینش رو زانوعه
میگه شرتت هم معلوم میشه منو بی غیرت. نشون بدی😔😔 همش ب دروغغغ

بهم میگه. چاق چرا. ایقد میخوری. بازم میگم من 65کیلوم
اخر سر هم گفت دست بر نمی دارم. از کارام من مشکلی ندارم.
ب همون. قرآن. کم. آوردم.
ظهر. بحث. بچه شد. میگم. تو چرا تو حاملگی منو زدی. صاف صاف. میگه من دو دفعه زدمت(((ب دروغ)) اونم حتما. دلیل موجهی داشتم
روانمو بهم ریخته خودش و این رفیقاش
چون پول میده کار می‌کنه من لال باید بشم
از دید خودشم هیچ رفیق بازی نمیکنه

بمن میگه من مث فلان. فامیلمون نیستم. راست برم سر کار بیام بچپم تو خونه
گفتم والا همون. زندگیش درسته. میگه. طلاقتو میری میگیری. زن امثال اون میشی
میگه از عمد لباس کوتا میپوشی ک انگشتت کنن😳😳😳 ی چیزایی میگه سکته نکنم خوبه
میگه درست کن خودتو تا منم درست بشم
ی چیکه آب میده دست دخترم. سریع میگه بببببیننننن من ندما تو این هیجده ماهه بهش آب نمیدی😐😔😔 گنا کردم زن این شدم اسیرم اسیر ی دیو دو سر