مامان امیرعباس تبریز مامان امیرعباس تبریز ۶ سالگی
مامان آیهان مامان آیهان ۸ ماهگی
میگن چطوری فهمیدی خیانت کرده دیشب بزار اینجا بگم که باقی هم بخونن ی مدت بود حس ششم فعال شده بود قبلا گفته بودم رمز گوشیش عوض کرده بعد اخلاقش عوص شده بود بهش میگفتم ماست سفید اون میگفت سیاه کلا سر لج داشت و حرس یا این اخری دست گرفته بود که تو جادو کردی برای من اصلا ی وضعی شده بود دیشب نشسته بودم رفت سرویس تلفنش بغلم تو شارژ بود دیدم به انگلیس فقط نوشت پ دل زدم به دریاجواب دادم بدون اینکه حرف بزنم ی صدا زنونه گفت الو عزیزم دوباره مکث کرد گفت الو و من قطع کردم دیدم صفحه گوشی خاموش شد گفتم خاک تو سرت شماره برنداشتی شانس باهام یار بود دوباره زنگ زد همون لحظه عکس گرفتم اولش با ۳۶ شروع میشد ازدستشویی اومد دید داره زنگ میخوره سایلنت کرد گفت پوریا هست من دیگه شاخکم فعال شد گفتم زنگ بزن ببینم پوریا دوباره خودش زد به سلیطه بازی تو بمن شک داری و ... بهش فرص دادم خودم با سرویس رفتن مشغول کردم برگشت گفت بیا ببین اسم دوستش تغییر داده بود به پ ولی خبر نداشت که من شماره دیدم این اون شماره نیست خودم زدم به اون راه خیلی طولانی شده بعدیش الان مینویسم