مامان آریا و آیلین مامان آریا و آیلین ۵ سالگی
مامان الکترون مامان الکترون ۱ سالگی
پدرشوهرم و مادرشوهرم یه عالم دیگه ای واسه خودشون دارن.
پدرشوهرم قدیم کلی به خواهر برادراش پول داده حالا پشیمونه چون هیچکدوم قدر ندونستن.
دیگه حتی حوصله هیچکدوم رو هم نداره. حتی خواهرش پیام داد داریم میایم خونتون..گفت حوصله ندارم نیاین..
حالا خودشون دوتا پاشدن رفتن خونه دخترِ همون خواهر چند روز موندن😐😐😐
شوهرم میگه نگاشون کن تروخدا.
خب میری اوناهم میان دیگه...
میگن بچه هاشون گریه کردن گفتن بیاین😐
بچه های کی؟
نوه های خواهرش..یعنی پدرشوهرم میشه دایی مادرشون.
آخه...
حالا چند روز رفتن اونجا. حالا برگشتن اونا اومدن خونه اینا🤣🤣🤣
اصلا جوکن به خدا.
فقط دعا کنید تا جمعه برن من اصلا روی دیدن فامیل پدری شوهرم رو ندارم.
حتی خود شوهرمم نداره.
باباش شب عاشورا زنگ زده که ما رفتیم خونه اونا توهم میای؟
شوهرم فحش داده آی فلان فلانش من بیام اونجا چیکار تو براچی رفتی پیرمرد🤦😂
همشون خیلی نمک نشناسن
همون عمش که بهتون گفتم هی به شوهرم پیام میداد چسناله های زندگیشو واسه شوهرم می‌آورد!!!
دختر همون