مامان آرشیدا مامان آرشیدا ۱۱ ماهگی
خسته شدم
شوهرم هر چی میشه تقصیر من میندازه من دخترم دست تنها بزرگ کردم چون بشدت وسواسی بود تا دخترم تب میکرد همش بداخلاقی میکرد در صورتی که اصلا دخترم مریض میشد اصلا بهش نمی گفتم شیر خودمو دخترم میخوره اونم فقط یه سینم اون یه سینمم زخم شده ینی میخوره میمیرم و زنده میشم شیر خشک نمیخره چون معتقد شیر مادر مقوی تره
سه شب بچمو از پستونک گرفتم کل شبانه روز یه ساعت می‌خوابم چون بشدت گریه می‌کنه و همش سینم دهنشه بازم شب کاره میگه صبح میام خونه باید صبحانه حاضر باشه اصلا درک نمیکنه روز پنجم بعد زایمانم مجبورم کرد کل خونه تمیز کنم اونم دست تنها
چند روزه به مامانش گفته می‌خوام طلا بگیرم امروز از مامانش شنیدم که گفت شوهرت میخواد طلا بگیره گرفت گفتم نه هنوز
توی یه شب طلا از 12 میلیون به 13 میلیون رسید به شوهرم گفتم اگه طلا میخوای بگیری بگیر که گرون شده میگه تقصیر توعه چند روزه می‌دونی می‌خوام طلا بگیرم آنقدر لف دادی گرون شد میگم من باید طلب کار باشم بهم نگفتی از مامانت شنیدم اونوقت اینجوری میگی میگه الکی نگو تو می‌دونستی به همه گفته بودی 🫤🫤🫤