مامان آیهان مامان آیهان ۸ ماهگی
دختره هم انگار همون لحظه فرستاده بود برای شوهرم دیدم رو به روم نشسته رو صنلی غذا عصبی پاش تکون میده نفس عمیق میکشه باهام چشم تو چشم شد گفت چیه گفتم هیچی ناراحتی پریماه جون جواب نمیده گفت برو باو تو تعادل روحی نداری توهم میزنی گفتم اوکی عکس دختره اوردم گفتم نمیشناسی گفت من چمیدونم که کیه خلاصه فهمیدم دیوار حاشا گرفت اخه اینستا پاک کرده بود بعد دیدم که استوری داشت میگرفت تو ماشین سر ی اهنگ محلی که میگفت دختر نمیدونم پی چی فرستاد بهس که گفتم یطوری رفتار کرد که به چشمات شک کنب خلاصه گردن نمیگرفت گفتم اوکی عکس شماره فرستادم براش گفتم اینجا خونه کیه فرش کیه گوشی کیه دوباره اومد بزنه به اون راه بغضم ترکید گفتم مسئولیت کارت قبول کن حداقل این که راه برگشت داشته باشی ابراز پشیمونی کنی دید که راهی نداره گفت اره اشتباه کردم و غلط ... تا شش صبح بیدار بودیم ی چاقو گرفته بود دستش که اره اگه توبری من خودم میکشم بهش گفتم که تو هیچوقت اینکار نمیکنی چون عاشق خودتی انقدر خودت دوس داری که به حال من و بچمون فک نکردی که اگر من بفهمم چه حالی میشم ادمی که عاشق خودش به خودش اسیب نمیزنه بیا بعدی تندی بگم اخرش
مامان شیرین مامان شیرین هفته یازدهم بارداری
مامان مـاکـان🥺🤍 مامان مـاکـان🥺🤍 ۷ ماهگی
مامان إلارز🌹🍼👼🏻🤍 مامان إلارز🌹🍼👼🏻🤍 ۱۶ ماهگی