مامان ماهِد مامان ماهِد روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان پارت۲
من ساعت۲شب بلند شدم که برم دستشویی تا بلند شدم کمی راه رفتم حس کردم یه چیز گرمی تو رونم اروم داره میریزه با کمی سرعت سمت دستشویی رفتم و چون ماه اخر ترشحاتم زیاد شده بود همیشه دستمال لای پام میزاشتم
وقتی رسیدم دستشویی دستمال رو برداشتم دیدم بله خون ابه روی دستماله و بعد ادرار یه چیزی قطره قطره میاد و بی اختیار و خون همراهشه
سریع کلی دستمال گذاشتم و رفتم توخونه مادر و همسرم رو بیدار کردم تندی عوض کردیم منم پوشک بزرگی به خودم گذاشتم وسایل همه اماده بود تا بیمارستان ۳۰دقیقه شایدم بیستر تومسیر بود باسرعت همسرم میروند
توماشین بیستر احساس ریزش میکردم و یهو بالای شکمم سفت شد درد بدی منو گرفت نفسم تنگ شد ول کرد و دوباره میگرفت فهمیدم وای انقباض دارم
رسیدیم بیمارستان با ویلچر منو سریع بردن تریاژ
خوابیدم رو تخت گفت پدت خیلی خیس نیس الکی میگی😑گفت سرفه کن منم کردم و بله کلی ریخت و کیسه پاره شد معاینه کرد گفت سرکلاژم باز شده😰 و من همچنان انقباض داشتم شکمم سفتتتت و رو به بالا گرد شده بود
پرستار گفت میتونی درد رو تحمل کنی الان ساعت۳ و تو۶ عملته گفتم نه درد دارم ماما بعدی اومد گفت سرکلاژیه اصلا نباید درد بکشه سریع زنگ بزن دکترش حالش خوب نیس دکترم گفت سریع با بیهوشی هماهنگ کن من اومدم منو سریع عوض کردن و صدای قلب رو شنیدن و بردن اتاق عمل...