۱۲ پاسخ

عزیزمممم..ماشالله ب این گل پسر..کاش از زایمان طبیعی بگی برامون.راضی بودی؟الان در چ وضعی؟

با آمپول اپیدورال زایمان کردین یا نه؟

سللام‌مبارک باشه عزیزم چه خوب که توخصوصی همسرتونو راه داذن فقط هرینه رو درست نوشتین؟

نی نی ناز کوشولو

بیمارستان خصوصی بودی؟؟؟

مبارکه عزیزم😍قدمش پر خیر و برکت باشه براتون🧿🧿🧿

مبارکه عزیزم برای ماهم دعا کن

عزیزم مبارک باشه😍

میشه بدون درد بری با آمپول فشار اینا دنیا بیارن بچه رو تو ۳۷_۳۸هفته؟؟؟؟

مبارکهههه😍😍♥انشالله سربازامام زمان باشند،ازچندهفتگی ورزش داشتید؟

مبارک باشه قدمش عزیزم،ممنون ازینکه تجربه ت رو گفتی ،
بیمارستان خصوصی بودی یا دولتی؟
هزینه ها رو هم میگی‌ لطفا

ای جانم مبارکتون باشه عزیزم خدا حفظ کنه نی نی نازتونو❤

سوال های مرتبط

مامان تیام مامان تیام ۴ ماهگی
منم اومدم از تجربه زایمانم براتون بگم
روز یکشنبه ساعت 6عصر دردام شروع شد ولی خیلی خفیف در حد حس کردن بود زنگ دکترم زدم گفت درد زایمان هست وقتی زیاد تر شد بیا بیمارستان
ساعت حدود 3 بود رفتم بیمارستان ولی دردم همچنان خفیف بود بیمارستان گفت بستری نمیکنم دکترم از عمد کیسه آب ترکوند گفت این کیسه آبش ترکیده باید بستری بشه،دیگه منو با دوسانت بستری کردن تا ساعت 9ونیم دردام هنوزم میشد تحمل کرد از ساعت9و نیم صبح دردام بیشتر شد تا دوازده و بیست و پنج دقیقه که بچه دنیا اومد ،فوق العاده درد کشیدم خیلیییی زایمان سختی داشتم ماما همراه داشتم باهام ورزش میکردن ولی بخوام از تجربم بگم دیگه فکر بچه گذاشتم کنار بخاطر خاطره زایمان برام دو شبه شده کابوس ,شوهرم و مامانم تموم لحظه ها کنارم بودن با درد کشیدنای من گریه میکردن بچم هم وقتی دنیا اومد گفتن یکم سخت نفس می‌کشه یک شب بستری شد و امروز ظهر مرخصش کردم و صحیح و سالم الان کنارم خوابه سوالی داشتین بپرسین ازم
مامان جوجه کوچولو مامان جوجه کوچولو ۹ ماهگی
اونجا ی ماما همراه گرفتم خانوم سیدی
ساعت شد ۱۲ اومدن قرص گذاشتن برام سرمم ک ساعت ۱۱:۳۰ زدن برام دردام داشت همینطوری بیشتر و بیشتر میشد
چند دیقه ی بار میومدن برا معاینه دهانه رحمم شده بود ۵ همون پرسنله ک میگم عشق بود اومد گفت میخوام کمکت کنم هزوقت درد داشتی زور بزن روب پایین ک دست منه هر کاری میگفت میکردم ک فقطزود تر دردم تموم شه
ماما همراهمم چون دردم زیاد بود گفت همون رو تخت حالت سجده باش و کمرتو تکون بده ک بچه زودتر بیاد پایین
ساعت ۱ بود فک کنم یهو خیس شدم خواهر شوهرم پیشم بود ‌فتم اجی فک کنم کیسه ابم ترکید اومد نگا کرد گفت هیچی نیس دیگه چیزیش نمونده ب پریتارا گفت اومدن نوار قلبه رو شکمم بود گفتن خیلی خوبه ک الان ترکیده
دردام شدید تر میشد تا ساعت ۴ درد داشتم شدیدددد ۴ صب اومدن معابنه کردن گفتن موهاش معلوم شده بدو بریم اتاق زایمان ب زور راه میرفتم چون نزدیک زایمان بود همش خون چکه میکرد ازم اینم بگم وسط دردام و معاینه هام کار خرابیم کردم بالاهم اوردم گفتن همه اینا خیلی خوبه و نزدیک زایمانته رفتیم اتاق زایمان
مامان ☄️خارپشت☄️ مامان ☄️خارپشت☄️ ۶ ماهگی
سلام مامانا من اومدم تجربه زایمانمو بزارم😂✨💔
پارت۱
من شب ۱۷ ام از ساعت ۱۱ درد پریودی داشتم
صب ساعتای ۵ رفتم سرویس دیدم لباس زیرم یکم خون اومده پبی فاصله دردام هر ی رب ۲۰ دیقه بود
دیگ ساعتای ۸ رفتم برا معاینه گفتن یه سانتی بستری نمیشی
اومدم خونه راه رفتم ورزش کردم دوش اب داغ گرفتم اسکات زدم و اینا دردام شده بود زیر ۵ دیقه و هی شدت دردامم بیشتر میشد ساعتای ۹ شب رفتم معاینه گفتن ۴ سانتی بستری کردن و کلی درد کشیدم هر یه رب ۲۰ دقیقه ام میومدن معاینه میکردن هم دکتر هم دانشجو🤦🏻‍♀️💔
دیگ ساعتای ۱۲ بود عربده میکشیدم و دردام نفسمو بند اورده بود بی حسی بهم زدن اپیدورال قک کنم نمدونم کلن یه ساعت دوساعت بی حس بودم باز دردام شروع شد
۸سانت شدم احساس دفع مدفوع بهم دست میداد دیک دکترع گفت هربار دردت گرفت زور بزن
دیگ ساعتای ۴ بود گفتن سر بچه دیده میشه
هی ساعتای ۴ و نیم بردنم تو ی اتاق دیگ برا زایمان کنم
برش دادن اصن نفهمیدم از بس درد داشتم نمدونم شاید بی حسی زدن بهم متوجه نشدم
دردامم شده بود هر یک دقیقه
هر بار دردم میگرفت داد میزدم و زور میزدم😂💔
.
ادامش تاپیک بعد✨🌺
مامان mahlin مامان mahlin ۵ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی با اپیدورال
پارت دوم
کم کم دردام داشت شروع میشد ساعت ۴ دکترم اومد باز معاینه شدم و ۴ سانت بودم دردم داشتم از اون به بعد دردام هی بیشتر شد ولی دهانه رحمم باز نمیشد دیگه شب حدود ۸ اصلا نمیتونستم تحمل کنم درد داشتم ولی پیشرفتی اتفاق نمیوفتاد گفتم زنگ دکترم بزنن و بگه اپیدورال میخام.
دکتر خودم و دکتر بیهوشی اومدن و نزدیکای ۱۰ اپیدورال شدم اونموقع دردام کمتر شد بعد نیم ساعت که یکم حالم بهتر شده بود یهو از ۴ سانت شدم ۶ سانت و اوضاع خوب شد.
بهم پوزیشن دادن که سر بچه بیاد پایین و بره تو کانال زایمان سری آخر که معاینه شدم یهو ماما گفت فوله و موهای بچه رو میبینم.
اونموقع دردا خیلی زیاد شده بود و همش حس فشار داشتم😩
دکترم خیلی مهربون بود و کنار تختم نشسته بود بهم آب و خرما میداد که حالم بد نشه اونجا فهمیدم واقعا دکتر خوبی انتخاب کردم.
دیگه رفتیم اتاق زایمان و اونجا حدود ۱۰ دقیقه شد دخترم به دنیا اومد وقتی گذاشتنش روی دلم بهترین حس دنیا بود.
جمعه ۲۵ خرداد ساعت ۱ و ۱۰ دقیقه نیمه شب ماهلین به دنیا اومد.😍
دکترم عاقلی نژاد بود و مجیبیان زایمان کردم.