خیلی ممنون از تبریکاتون نمیتونستم جواب بدم نی نی همش گریه میکنه شیرم کمه فک کنم من بیمارستان امام علی زایمان کردم قبل اینکه دردام شروع بشه یه قوطی روغن کرچک تویه لیوان رانی ریختم تاآخرنمیتونستم بخورم حالت تهوع گرفتم تاساعت ۲اسهال شدم ازساعت ۱۲شکمم درد میکرد سفت میشد خوب پیش رفتم قابل تحمل بود دردای غیرقابل تحمل ساعت ۵شروع شدن تازه ساعت ۷تکمیل زایمان کردم چون دردم میومد خیلی زور میزدم ذکر الله ربی لاشریک له روخوندم وقتی دردام شروع شد زایمانم آسون بود بچم ۳کیلو بود بخیه هم نخوردم

۱۳ پاسخ

خداروشکر. قدمش پر برکت

بیمارستان امام علی خیلی اذیت میکنن برای طبیعی

خوش بحالت برا ماهم دعا کن بچمو بغل بگیرم

مبارکه گلم قدمش خیر باشه برات
. خدا ی همدم داد بهت

اخه عزیزم خوشبحالت بچه اولتون بودوبخیه نخوردین

‌مبارک باشه عزیزم قدمش نیک باشه زیر سایه مامان باباش بزرگ بشه خودتم انشالله به سلامتی سر پاه بشی 🧿🥰🥰

مبارک باشه عزیزم... خدارو شکر

ماشااالله، بسلامتی

روغن کرچک برا شروع دردات خوردی

سلام عزیزم تبریک‌میگم
میگم‌راضی بودی از بیمارستان امام علی؟؟پرسنلش؟؟و اینکه ایا ماما همراه داشتی؟ یا اجازه مامای همراه و‌میده بیمارستان یانع

مبارکه عزیزم دقیق چند هفته و وند روز زایمان کردی

عزیزم مبارک باشه خداروشکر ک زایمان راحتی داشتی

مبارکه خداحفظش کنه

مقالات مرتبط

شروع درد زایمان
شروع درد زایمان | علائم و اقدامات فوری
درد زایمان طبیعی چند ساعت است
درد زایمان طبیعی چند ساعت است | طول مدت زایمان طبیعی
تفاوت بارداری اول و دوم
تفاوت بارداری اول و دوم | علائم و حالت تهوع در بارداری دوم...
درد زایمان از هفته چند شروع میشه
درد زایمان از هفته چند شروع میشه | زمان و نحوه شروع زایمان...

سوال های مرتبط

مامان ديانا مامان ديانا ۴ ماهگی
ديروز ساعت ۶صبح کیسه آبم ترکید کارامو کردم ساعت ۸رفتم بیمارستان شب قبلشم درد داشتم ولی قابل تحمل بود ،رسیدم بیمارستان معاینه و بستری شدم آمپول فشار زدن که بعد دوساعت دردام شروع شد و نیم ساعت نشده زایمان کردم
مشاهده ۱۱ پاسخ دیگر
مامان محمد ایلیا مامان محمد ایلیا ۴ ماهگی
بیاین ترجبه زایمان طعبی پارت ۱ بگم براتون ۲۹ بود ک بیدارشدم حالم بد بود معدم خیلی درد میکرد چند ساعت بدش خوب شد ساعت چهار بدظهر رحمم خیلی درد میکرد خلاصه هی میگرفت ول میکرد رفته رفته بیشتر میشد ولی قابل تحمل بود تا اخر شب ساعت دوازده بود ک دردام زیاد میشد نمتونستم بخوابم منم رفتم با توپ ورزش کردم اسکات زدم اینا کمرمو ماساژ دادم باز اومدم دراز کشیدم بهتر شدم ک دیدم کمر دردم شدید شد و نمیتونستم تحمل کنم دلمم کم درد میکرد چون پسر بیشتر کمر درده بقشه پارت بعدی
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان جوجو مامان جوجو ۵ ماهگی
#پارت۲
دردام تا ساعت یک شب همینجور مثل پریودی میگرف ول میکرد ولی بعد از یک شدید شد اصلا نمی‌تونستم تحمل کنم مامای خودم ماساژ میداد دردام یکم کمتر میشد ولی همچنان درد داشتم دردام هی بیشتر و بیشتر میشد قابل تحمل نبود دیگه از ساعت چهار چهار و نیم فک میکنم شروع به زور زدن کردم به حرف مامام گوش میدادم چون فقط میخاستم خیلی سریع سر بچه بیاد بیرون من از درد راحت بشم وقتی دردم میگرف با تمام توانم زور میزدم
تا ساعت شد یک ربع به شیش که من آخرین زورمم زدم و سربچه اومد بیرون 😍...
ادامه....
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان لیام مامان لیام ۵ ماهگی
عشقا منم زایمان کردم پسرم دو روزه شده سزارین شدم دردام خیلی زیاد بود با شیاف قابل تحمل شد
مشاهده ۲۱ پاسخ دیگر
مامان سامیار💙 مامان سامیار💙 ۴ ماهگی
دیگ خیلی دردام عجیب بود اصلا نمیتونستم تحمل کنم مثل دیوونه ها شده بودم حالم بد بود دوست داشتم بلند شمممم خیلی خراب بودم اومدن معاینه کردن ۳ ونیم سانت بودم ساعت ۱۲ ظهر دیگ دیدن خیلی خرابم اپیدورال زدن برام که هم وقتی دارو وارد کمرم شد خواب عجیبی اومد سراغم در حد یه ربع هن خوابیدم ولی خب گه گاهی هم درد داشتم که دیگ سوزش خیلی خیلی کمی شده بود
بلند شدن به ورزش کردن با ماما همراهم نزدیک یک ساعت ورزش کردم و معاینه شدم شده بودم ۶ سانت ساعت ۲ ظهر و خب باز دردام شروع شده بود و یکم تحمل کردم وقتی باز غیر قابل تحمل بود یه دوری دیگ اپیدورال گرفتم و باز ورزش کردم ولی خی این دفعه دردام سکزشی نبود شدتش کم شده بود فقط ولی تند تند دردم می‌گرفت
دیگ ساعت ۳ونیم معاینه شدم ۹ سانت بودم و سر بچه هم پایین بود و خب به باسنم فشار و زور میومد همش حس دسشویی داشتم و بشدت درد داشتم ولب خب حس میکنم اگر اپیدورال نبود دردام بیشتر بود دیگ با هر توانی که داشتم زور میزدم وقتی سر بچه قشنگ اومد پایین و دیده می‌شد بردنم رو تخت زایمان و خب با دو تا زور ساده پسرم و بغل گرفتم 🥰😍
پارت ۲
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان آیهان مامان آیهان ۹ ماهگی
عزیزان من سلام خدا رو هزار مرتبه شکر زایمان کردم طبیعی بودم از ساعت ۵صبح دردم گرفت رفتم بیمارستان گفتن ۲سانتی برو ساعت ۱بیا رفتم خونه دوش آب گرم گرفتم ساعت ۱۲دیگه دردام غیر قابل تحمل بود رفتم دوباره معاینه گفتن ۴سانتی و بستری شدم دردام خیلی شدید میشد هر لحظه جوری که فقط داد میزدم و گریه میکردم ساعت ۴فول شدم رفتم اتاق عمل و ساعت ۴و نیم بچم خداروشکر دنیا اومد ولی خیلی روز سختی بود مرگ رو جلو چشام می‌دیدم بخیه هم زیاد خوردم فک کنم تا جایزه مقعد بخیه خوردم خیلی درد داره بخیه هام نمیتونم بشینم و راه برم برا همه چشم انتظارا و مادرانی که تو راهی دارن دعا کردم ان شاالله به سلامتی بچه هاشونو بغل بگیرن خدایا شکرت
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان آیهان 🥰 مامان آیهان 🥰 ۸ ماهگی
سلام خانوما
آمدم از تجربه زایمان طبیعی بگم
سه شنبه یکم درد داشتم با یه کم ترشح قهوه ای تا چهارشنبه تحمل کردم دیدم هی دارم بدتر میشم دردام اول دو ساعت یک بار بو تا شب دیگ نتونستم تحمل کنم رفتم بیمارستان معاینه کردن گفتن دوسانتی برو خونه آمدم باز تحمل کردم تا دردام شد سه دقیقه یه با جوری که راه نمی‌تونستم برم کلی تو خونه داد زدم تا ساعت ۵ دیگ دردم یه تیم شد رفتم بیمارستان معاینه کردن گفتن ۵ سانتی دیگ بستریم کردن آمپول فشار و اینارو ک زدم ماما آمد کیسه ابمو پاره کرد تازه اونجا متوجه شدن نی نی پی پی کرده
خودشون کلی ترسیدن منم انقد داد زده بودم که صدام گرفته بود ساعت ۶
زایمان کردم نمیدونم چند تا بخیه خوردم ولی فک کنم زیاد بود
ساعت ۱۰ رفتم بخش . ساعت ۴ بعد از ظهر مرخص شدم .
الآنم از درد بخیه نمیتونم تکون بخورم.
انشالله همه به خوبی زایمان کنن
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان جوجہ حسام🐣 مامان جوجہ حسام🐣 ۶ ماهگی
خاطره زایمان ،، 38 و4 روز بود که درد پریودی و کمر اومد سراغم ولی شدید نبود و قابل تحمل بود شکمم هم سفت میشد و بچم اصلا تکون نمیخورد فقط سفت میشد رفتم دوش گرفتم که دردام اروم شد و خوابیدم روز بعدش که38 و 5 روزم بود ظهر بیدار شدم و دردم شدیدتر شده بود و دردم هی هر پنج دقیقه میومد دوش گرفتم و دردم زیادشد میخواستم بیشتر تحمل کنم ولی نتونستم و رفتیم بیمارستان اونجا معاینم کردن و گفتن هنوز خیلی مونده و نگفتم چند سانتم من قبلا تا میدونم دو سانت بودم دیگ نمیدونم چند سانت شده بودم ،، ادامش پایین میزارم
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان جوجمون مامان جوجمون ۱ ماهگی
تجربه زایمان#پارت دوم


طبق سونو ان تی موعد زایمانم ۵ مهر بود شب قبلش رفتم معاینه شدم ی سانت بودم ان اس تیم ی مقدار ضعیف بود سونو نوشت ۵ مهر با جواب سونو رفتم بیمارستان گفتن مشکلی نداره
از ساعت ۱۲ شب دردام شروع شد کم کم با همون دردا سعی کردم بخوابم چن باری از زور درد بیدار شدم سعی کردم باز بخوابم از ساعت ۷ صبح دردام شدید شد کم کم دیگه ساعت ۱۱ بود ک هر ۲ دقیقه ی بار دردام تکرار میشد خیلی شدید بود نفسم میگرفت
زنگ زدم ماماهمراهم گف اگه نمیتونی تحمل کنی برو بیمارستان بهم خبر بده
رفتم از زور درد نمیتونستم خوب راه برم ب اسرار شوهرم با ویلچر رفتم
خودم میگفتم پیاده برم پیاده رفتن خوبه برام
با ویلچر رفتیم سمت بلوک زایمان
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان مَهدی و مَهبد مامان مَهدی و مَهبد ۹ ماهگی
سلام مامانا نی نی قشنگم و شما
شب حس کردم پسرم خودشو خیلی سفت میکنه
رفتم بیمارستان بعداز معاینه گفتن چهارسانتم با اینکه دردام کم بود
ساعت دو شب بستری شدم زایمان طبیعی اسپاینال داشتم دردام قابل تحمل بود و بی دردی گرفتم خداروشکر زایمان خوبی بود فقط پسرم درشت بود موقع زور زدن باید خیلی توانمو میزاشتم 😅 ساعت ۷:۳۰ صبح کوچولوم تو بغلم بود
با وزن ۳۹۰۰ به دنیا اومد
وساعت ده رفتیم بخش
وبعداز یک روز بستری فرداش بدون هیچ مشکلی و زردی ترخیص شدیم 😍
بااینکه بیمارستان دولتی بود اما زایشگاه عالی بود ولی بخشش و دوست نداشتم خوب نبود و برام بیشتر بخش زایمان بود 👼🏻
مشاهده ۲۳ پاسخ دیگر
مامان پرنسس مامان پرنسس ۴ ماهگی
سلام بچه هامنم زایمان کردم طبیعی امروز صبح ازساعت۵صبح دردم شروع شد تا ساعت ۱۰صبح زایمان کردم عالی بود بیمارستان امام رضا هم زایمان کردم دکترم شهرزاد امینی بی حسی زد بهم اصلن درد نداشتم فقط زور میزدم بعدزایمانم یه پمپ بهم وصل کرد بی حس شدم بخیه هامم عالی یه ساعت بعد زایمان راحت بلند شدم رفتم دستشوییی بدون هیچ درد اصلن بخیه هم دردنداره ماما همراه نداشتم ماما هم خود بیمارستان داشت خیلی خوب بودن اصلن تنهام نذاشتن
مشاهده ۱۳ پاسخ دیگر
مامان دنیا مامان دنیا ۶ ماهگی
سلام خانما خوبین . براتون از تجربه زایمانم بگم من یه روز قبل زایمان بعد از ظهر یکم درد داشتم ولی جدی نگرفتم شب شد اونجوری دردم ادامه داشت فکر کردم استراحت کنم خوب میشم چون روزانه خیلی کار میکردم همونجوری خوایم برده اصن دردو دیگه نفهمیدم ساعت ۴ صبح بودکه از خواب بیدار شدم دردام بیشتر شده بود فهمیدم که زایمان میکنم بعد تحمل کردم تا ساعت ۶ صبح شد رفتم چند دست لباس بود اونا رو شستم بعدش حموم کردم شد ساعت ۸.۳۰ بعد به شوهرم گفتم دردام شروع شده زایمان میکنم فرستادم مغازه خوراکی برا بعدی زایمان بخره شوهرم رفت ساعت ۹.۳۰ اومد بعد رفتم بیمارستان ساعت شد ۱۰ صبح رفتم رسیدم بیمارستان دوکتر معاینم کرد گفت ۶ سانت باز شده رحمت بعد کیسه آبمو پاره کرد و ماسک بی حسی برام داد یکم دردامو کم کرد شدم ۸ سانت برد برا زایمان و خلاصه ساعت ۱۰.۴۰ بود زایمان کردم واقعین زایمان راحتی داشتم و آفرین به خودم خیلی دردو تحمل و آفرین به بچم زنده گی مامانش اصن اذیتم نکرد برا زایمان . ولی الان پیشم نیست خیلی دلتنگشم همش گریه میکنم و غصه میخورم یکم مشکل داشت تو بیمارستان تویی دستگاه است دعا کنید برایش زود تر خوب شه 🙏🙏🙏🙏🙏🙏😥😓
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان تیام مامان تیام روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان پارت یک
دیروز ساعت 16 و بیست دقیقه دردام شروع شد دیگه تا ساعت نه و ربع همینجور نیم ساعت بیست دقیقه یکبار میگرفت بعد از ساعت نه و ربع رفتم حموم دردام شد پنج دقیقه یکبار ولی یکم شدید تر قابل تحمل بودو با ماساژ سریع خوب میشد ساعت یازده اومدم بیمارستان دو سانت بودم تا ساعت دو نصف شب نگه داشتنم همون دوسانت بودم گفتن برو خونه ساعت هفت صبح بیا رفتم خونه همینجور درد داشتم ولی شدید تر بازم قابل تحمل بود کلا دردام خیلی قابل تحمل بودو زود تموم میشد با ماساژ ساعت هشت و ربع معاینم کردن گفتن سه سانتی برو پیاده روی کن رفتم پیاده روی باز یبار ساعت ده و یازده و دوازده معاینه کردن میگفتن چهار سانت شدی با زور نظرشون رو همون سه سانت بود ولی دردام دیگه پنج دقیقه یبار نبود دیرتر میگرفت بازم قابل تحمل بود ولی میگفتن سربچت پایینه لگنتم عالیه دیگه گفتن کاری از دست ما بر نمیاد باید پیاده روی کنی تا دهانه رحمت باز بشه
مامان اهورا مامان اهورا ۸ ماهگی
تجربه زایمان
جمعه ساعت ۹ صبح رفتم بیمارستان
از اونجایی که من نه درد داشتم نه علائمی از زایمان و هفته بارداریمم ۴۰ بود بهم امپول فشار (سرم) زدن
از ساعت ده اینا تا دو در دردام مثل پریودی بود
بعد از دو دردام آنقدر شدن که اصلا قابل تحمل بودن التماس میکردم نمیتونم تحمل کنم سزارین کنین قبول نمیکردن😂 ارع دیگ تا ۷ اینا بدتر تر شده بود تا اینک ساعت ۹ شد بچه بدنیا اومد.
یعنی وقتی دهانه رحمم ۷ سانت شده بود چون نمیتونم تحمل کنم بهم میگفتن زور بزن اونقدر زور زدم تا دنیا اومد😂بزور ۱۰ سانتش کردم🤣🤦‍♀️
آره دیگ بچه انداختن بغلم کلا همه چی یادم رفت
بخیه خوردم الانم خداروشک همه چی خوبه
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان دخملم مامان دخملم ۲ ماهگی
مامانایی که زایمان طبیعی داشتین شروع درداتون چجوری بود؟
تا چند ساعت میشد تو خونه تحمل کرد؟ در چه حد بود دردا؟ خیلی غیرقابل تحمله؟؟
مشاهده ۶ پاسخ دیگر