معلوم نیست بچه چی شده همه آزمایشات سالم فقط یکم عفونت دیده میشد خلاصه زایمانم میگذره بچمومیبینم منو فردای شب مرخص میکنن میام خونه روزایی ک گذشتن با سختی بچه زردی اورد بیمارستان بستری شد تا خداروشکر خوب شد 9روز از زایمانم گذشته بود یه روز صبح بیدار شدم به بچم شیربدم وقتی همه خواب بودن گریه میکردم از خدا خواستم بچم با دلخوش کیمیشه شیر بخوره همینجوری داشتم گریه میکردم معجزه خدا دیدم واقعا خدا برای دل بندهاش کم نمیذاره گوشیم7صبح زنگ خورد وقتی شماره بابامو دیدم یعنی قلب احساس میکردم نمیزنه جواب دادم دیدم داره با خوشحالی میگه به پسری بگو خالش به هوش اومد اسممو صدا میزنه دکترا همه موندن میگن معجزه خدا امروز دیدیم😭😭هنوز هم یادم میاد اشکم بند نمیاد خلاصه خدا خواست دوباره بتونم کنار خونوادم دلم شاد باشه از اینکه اینا اینجا نوشتم خواستم بگم مهم ترین چیز برای یه آدم سلامتی خونوادشه اینکه کنار هم باشن خلاصه بعد چندروز مرخص شد اومد خواهر زاده خودشو دیدهرروز هرشب خداروشکر میکنم بابت این هدیه بعد زایمانم😭😭
خدا رو هزار مرتبه شکر
پا قدم پسرت خیر بود
انشاالله که صحیح صالم باشن
خداروشکر گلم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.