تجربه زایمان پارت ۱

سلام وقتتون بخیر میخام تجربه زایمانمو بگم ولی اول بگم که ممکنه بدن با بدن فرق داشته باشه و تحمل دردا متفاوت پس از همین الان نترسین از طبیعی یا سزارین
من ۲۱ام طبق پریودم ۴۰ هفتم تموم میشد دو سه روز قبل اون رفتم بیمارستان برا ان اس تی. چون دکترم رفته بود مسافرت و بهم گفته بود تا موعد زایمان هر هفته برم نوار قلب. راجب زمان زایمان هم باهاش حرف نزده بودم اونم نه نامه ای داد نه چیزی پلشد رفت مسافرت و من بلاتکلیف موندم این وسط.منم یه بیمارستانی رو انتخاب کردم ک کلا دکترم باهاش قرارداد نداشت چون میدونستم زمان زایمان من اون اصلا ایران نیست. خلاصه من طبق تجربه جاریم ک گفته بود همون تاریخ ک دکتر میگه دردت میگیره و میری بیمارستان، ب همه گفته بودم ک ۲۱ام موعد زایمانمه. خلاصه ۲۱ام اومد و من دردم اینا نگرف ولی رفتم برا معاینه.

اونجا گفتن ک فقط یه سانت بازی و اگ ورزش و پیاده روی کنی خیلی زود بازتر میشی. مامای بیمارستان بهم گفت برو خونه دردت گرفت میای. من برگشتم خونه ورزشارو خیلی سرسری گرفتم شرایط پیاده روی هم نداشتم واقعیتش. خلاصه منتظر نشستم تا انشاالله دردم شروع بشه نگو ک دست روزگار برام چیز دیگه ای سرشته😄

۵ پاسخ

قدم نو رسیده مبارک باشه عزیزم

.‌‌‌‌‌‌

خوش قدم باشه

خب ادامشم بزار

خب خب بقیشش

سوال های مرتبط

مامان میران مامان میران ۱ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۱
دیروز پنجشنبه حدودای ساعت یک بعدظهر بود یه دل درد خفیف داشتم میگرفت ول میکرد گفتم برم بیمارستان ان اس تی بدم خیالم راحت بشه چون دکتر بهم گفته بود اگ تاجمعه زایمان نکردی باید شنبه بستری بشی چون شنبه ۴۱هفته میشدم خلاصه ک دیروز ان اس تی دادم معاینه کردن یک سانت و نیم بودم این یک سانت رو من از هفته ۳۷ بودم تا ۴۰ هفته و پنج روز اصلا دهانه رحمم باز نشده بود بااین ک کلی ورزش و ماساژو اینا انجام میدادم برگشتم خونه تقریبا از بیمارستان تا خونه نیم ساعت راه رفتم خونه حس کردم بازم درد دارم گرفتم خابیدم زیاد توجه نکردم دوباره از دل درد بیدار شدم تا ساعت یک شب حس کردم که طبیعی حدود ساعت دو اینا بود دردم بیشتر شده بود باهمسرم رفتم بیمارستان معاینه کرد بازم گفت تعقیری نکردی 😐همون یک سانته برو دردت گرفت بیا بااین ک من دردام منظم بود و درد زایمان بود ولی خب دهانه رحم باز نبود خلاصه رفتم خونه دوباره حدودای ساعت سه و نیم بود که رسیده بودم خونه دردام انقدری زیاد شده بود ک فقط دور خودم میپیچیدم و گریه میکردم
مامان دونه برف ❄️🤍🫧 مامان دونه برف ❄️🤍🫧 ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی من پارت یک

اول بگم که منو گهواره باهم تو ی روز زاییدیم 😁
تاریخ انتی ۲۵ مهر بود و تاریخ آخرین سونو ک رفتم ۲۴ مهر که دقیقا ۲۴ ام زایمان کردم
بدون بی حسی و آمپول فشار و... کاملا طبیعی 😂

صبحش با دردهای منظم ده دقیقه ای بیدار شدم درحالی ک شب قبل حتی ذره ای درد و علائم نداشتم و طبق معمول پیاده روی رفته بودم و حمام طولاااانی و...
خلاصه دردها ک هر پنج دقیقه شد رفتم بیمارستان ، معاینه کردن گفتن ۲ سانتی ، دکتر نامه بستری داد اما گفت برو دو سه ساعت ورزش کن بعد بیا ، منم رفتم کلی پله بالا پایین کردم و پیاده روی و...
بعد دوساعت رفتم گفت ۳ سانتی ، دردامم همون بود البته ، گفت برو بازم پله نوردی ، دوباره رفتم از ساعت ۳ تا ۵ پله و پیاده روی دیگه جون نداشتم حالم بد شده بود ، برگشتم زایشگاه و گفت همون ۳ سانته ولی من چون میخواستم بستری بشم که برم تو اتاق و ورزش کنم و.. ( فکر میکردم اینجوری بهتر باشه برام) گفتم دردام زیاده دیگه نمیتونم برم پله اینا ، اونا هم گفتن پس بیا بخواب رو تخت 😁
مامان 💙رادوین💙 مامان 💙رادوین💙 ۵ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۱:
اول از همه که بخوام تعریف کنم بگم ک پسر من از همون ۶ ماهگی سفالیک بود و سفالیک موند و کامل این آخرا پایین شکمم حسش میکردم و از مدل شکمم هم معلوم بود تا ۳۱ هفته و ۲ روز که من رفتم سونو وزن و اونجا دکتر سونوگرافی بهم گفت رشد پسرت ۲ هفته بیشتره و به جنین ۳۳ هفته و ۴ روز میخوره از همون روز من همون تاریخ ۳۳ هفته و ۴ روز رو مبنا قراردادم چون همیشه همه بهم میگفتن که هیچوقت سر تاریخ زایمان نمیکنی و همیشه زودتر اتفاق میفته یا مثلا میگفتن رشد بچه ک اوکی باشه زودتر میاد خلاصه روزا گذشت تا طبق تاریخ خود خواسته ام رسیدم به ۳۶ هفته و شروع کردم به پیاده روی و اسکات و لانچ و ورزش های بارداری دیگه البته اینم بگم که ورزش و پیاده روی هام هیچکدوم منظم و پشت هم نبود یه روز میرفتم یه روز نمیرفتم آمل اوایلش ک شروع کرده بودم برام خیلی راحت بود و این آخریا پیاده روی به حدی روم اثر داشت ک کامل خیس عرق میشدم و از درد به ناله میفتادم خلاصه هفته هام می‌گذشت و همه رو تاریخی ک من گفته بودم کلی منتظر بودن و هی میگفتن پس زایمان نکردی؟خودمم از بس سنگین شده بودم فقط میخواستم خلاص بشم تا اینکه شنیدم ک خاکشیر برای باز کردن دهانه رحم خیلی تاثیر داره😊 و همین خاکشیر شد دلیل زایمان من
اصلا فکرشم نمیکردم اینقدر زود تاثیر بذاره، ۱۱ خرداد عصر ۲۰ دقیقه پیاده روی کردم با کلی درد بعدشم اومدم خونه ورزش کردم و شربت خاکشیر درست کردم و خوردم
مامان فندق مامان فندق روزهای ابتدایی تولد
مامان فاطمه سادات ✨️ مامان فاطمه سادات ✨️ ۱ ماهگی
مامان شاهان مامان شاهان ۳ ماهگی
سلام اومدم با تجربه زایمانم
۳۷ هفته و پنج روز بودم رفتم پیش دکترم برام معاینه لنگی و تحریکی انجام داد و گفت دهانه رحمت یه سانت بازه باز چند روز دیگه برو nst بگیر ،منم از همون شب دردام کم کم شروع شد و خودمم هر روز پیاده روی میکردم و کلی ورزش های بارداری رو انجام میدادم در طول یه هفته هم دوبار رفتم نوار قلب گرفتن و معاینه شدم اخرین بار گفتن شدم ۱/۵ تا ۳۸ هفته و ۵ روزم ک شد باز رفتم پیش دکتر گفت تقریبا شدی دوسانت ، منم گاهی وقتا همینجور ک خوابیده بودم تنگ نفس میشدم بهش گفتم نامه بیمارستان داد ک بستری شم به خاطر معاینه ها هم درد زایمانم شروع شده بود شب ساعت یازده رفتم بیمارستان nst گرفت دید انقباض دارم گفت بستری شو ولی گفتم میرم دردم ک زیاد شد میام رفتم خونه تا ساعت دو پیاده روی کردم بعد ک رفتم بخوابم دردم خیلی اذیتم میکرد نمیتونستم بخوابم یکمم صبر کردم ولی دیدم قابل تحمل نیست هر شیش هف دقیقه یبار میگرفت رفتم بیمارستان گفت یکی دوساعت دیگه هم پیاده روی با حالت رژه برو بعد بیا بستری شو دیگه از ساعت سه تا پنج و نیم پیاده کردم بعد با همون دهانه رحم دوسانت بستری شدم ولی گفت سر بچه اومده پایین دیگه آمپول فشار بهم وصل کردن و من دردام شدید تر میشد برام توپ هم آوردن و گفتن حالت چرخشی روش برم