منم حالم خیلی بده قبلشم مطلق بودم میگفتم زایمان کنم فلان میکنم بهمان میکنم ولی الان اصلا حالم خوب نیست😭
فکر میکنم منم دارم میگیرم
همه اش میخوام گریه کنم
دوران بارداری سختی داشتم همه اش استراحت مطلق لحظه شماری میکردم فقط تموم بشه حتی یه عکس ازخودم نمیگرفتم....
بنظرم برای یک مادر که دوران سخت بارداری و پشت سر گذاشته و وارد دوران سخت تر بچه داری شده عادیه
مخصوصا اگه دخالت بقیه باشه فلان کار و کن و....
ولی محل نزار خودت و سرگرم کن از بودن بچت لذت ببر
میگذره ایشالله خوب میشی
همه این حرفای تک تک تون رو فقط یه زن یه(مادر) میفهمه🥺
وایی خواهر منم دارم من اصلا دوس ندارم تو خونه باشم همشم کارشده گریه کردن فقط دوس دارم برم بقل مامانم
من تو این سن بچه م فکرمیکنم واقعن افسردگی شدیدگرفتم هیچ کسو کمکی نداشتم. حالت گذراست ولی نذار موندگار بشه من روحیه خوبی ندارم تنها چیزی ک باعث میشه روحیمو حفظ کنم وجود بچمه که میگم ناشکری نکنم
منم دوماه اول درگیرش بودم تازه بهترشدم جوری بود که موهای خودمو میکندم دخترم زردی داشت نارس بدنیا اومده بود کولیک شدید یه پسره یکساله نیمه شوهرم ماموریت همش ولی کنار اومدم باهاش بخاطر بچهامو شوهرم هیچکس دلسوز تراز خودت برای بچت نیست بخاطر بچت قوی باش دوباره سرپاشو همه اینا میگذره سخت ولی تموم میشه
سلام عزیزم
چیکار کردی
حال بچه ات خوبه؟
همه چی اوکی شده
منم درگیرشم ولی دکتر نرفتم هیچکسم اصلا متوجه نیس
منم حسام مثل توعه ولی میگن گذراست خوب میشه
امیدوارم خوب بشیم
من همش گریه میکنم حس ناتوانی و ناکافی بودن و بدبختی و بدشانسی اومده سراغم
همش گوشه گیرم و دلم میخواد خونه تنها بمونم
عزیزم سعی کن با شرایط کنار بیایی بخودت امیدواری بده اصن هم نگران روانپزشک واینا نباش بهش فکر نکن ب خودت تلقین خوب بده این افسردگی همه دارن ومیگیرن یکی حالا متوجه میشه میره دکتر یکی نه یه مدت بگذره خوب میشی
من همش خونه تنها باشم گریه میکنم🥲🥲
بنظرم افسردگی بعد زایمان وجود نداره ، زندگیمون سیصد و شصت درجه تغییر کرده وقتمون کامل واسه بچست یه حمام بزور میریم خواب نداریم بعد انتظار دارن اخلاقمون عوض نشه مگه از آهن ساخته شدیم
بنظرم گول نخور بچه که کمی بهتر بشه حال خودتم بهتر میشه
والا من که فک کنم تیمارستان لازمم توی این دوماه که زایمان کردم ده روزشو خونه بودم همش بیمارستان ... بچه ام بیمارستان توی دستگاه بود بعدم عمل کرد نمیذاشتن ببینمش وای که چه روزای سختی بود خدا کنه تموم بشه
من چنان استرس واضطراب دارم ک معده دردشدید میگیرم قبل زایمان ایطور نبودم الا خیلی حالم بده افسرده شدم
منم فک کنم دارم میگیرم
والا حق داریم با اون وضعیت بارداری
امید داشتم بعد تولد همه چیز درست بشه ولی نزدیک ۴۵-۵۰ روز درگیر زردی طولانی مدت شدیم. کلی آزمایش و سونو و استرس. بچه وزن نمیگرفت و همش خواب بود. شیر درست نمیخورد ادرار نمیکرد. ذره ذره جون دادم
بارداری وحشتناکی داشتم پنج ماه استراحت مطلق که هر لحظه اش با ترس زایمان زودرس گذشت
احساسات چندگانه ای دارم. هم دخترم رو دوست دارم و هم به خاطر اینکه زندگیم و خودم بهم ریختیم ازش ... میاد. مرتب فکر میکنم یه مشکلی داره و زنده نمیمونه
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.