پارت دوم زایمان طبیعی
وارد زایشگاه شدم شرایط رو گفتم و گفت اگه من بودم علم داشتم نمی اومدم چون چیز خاصی نیست این لکه برا همون درد دیشب و نشونه زایمان ولی الان نه ،میخای سزارین شی دلم نمیاد معاینه ات کنم بیا صدا قلبش رو چک کنیم و عصری برو دکترت نامه ات رو بگیر که هر موقع دردت بگیره دکتر سریع خودش رو می‌رسونه خب منم رفتم صدا قلبش رو شنیدم و گفت خوبه بچه ات هم که خیلی بالاست ،ما برگشتیم خونه که تا عصر برم مطب و نامه بگیریم برا سزارین اختیاری
برگشتیم و من گفتم بزار امروز هم یه شیاف بذارم دردم کمتر بشه شیاف رو گذاشتم و قبلش هم یه دوش چند دقیقه ای گرفتم و اومدم دراز کشیدم و
باز بعد دو روز میل به غذا نداشتم فقط دلم آبمیوه یخ یخ میخواست
خلاصه دراز کشیدم و دل درد و کمر درد داشتم همچنان یهو زیر دلم یه تیر شدید کشید و حس کردم یه مایع گرم ازم خارج شد سریع رفتم دسشویی همچنان خیس میشدم
مامانم رو صدا زدم گفتم کیسه ابم فک کنم حالا ساعت۱۵ و ما قرار بود ۱۷ دکتر بیاد بریم مطب
با ترس لباس پوشیدم رفتم بیمارستان چهار دقیقه بعد رسیدم در اورژانس که کل لباسام خیس خیس شدن کل مسیر هم مامان و خاله ام از درد و سختی طبیعی میگفتن و من بدتر ترسیدم
رفتیم اورژانس مامایی گفت بخواب معاینه کنم منم درد داشتم ناله میکردم از درد معاینه کرد گفت دو فینگری
نوار قلب جنین هم گفت خوبه ولی فشارم رفته بود بالا ۱۴ رو ۹
گفتن میخای چیکار کنی اینجا بستری شی باید طبیعی بیاری اگر نه باید تعهد بدی هر اتفاقی افتاد با مسئولیت خودت
گفتم نمیخام من میترسم بدنم هیچ آمادگی طبیعی نداره از اول تو ذهنم گفتم سزارین نه ورزشی نه آمادگی روحی روانی نه ماما خصوصی من نمیتونم

۶ پاسخ

وووای دقیقا من دوسه هفته اخر درد پریودی داشتم هی میگرفت ول میکرد فقط به خدا التماس میکردم زودتر از موعد دردم نگیره و سرتاریخ برم بستری بشم خداروشکر که اون روزا گذشتن

چرا خیس خیس چند تا نوار بزرگ میذاشتی حداقل کمتر خیس میشدی

بعدش رو هم بگو

وای خب

خب بقیش هم بگو 🥹

وای منم تازه فهمیدم‌بایذ طبیعی بیارم هیچ امادگی ندارم😔😔😔

سوال های مرتبط

مامان محمد کیان👶 مامان محمد کیان👶 ۲ ماهگی
بارداری
زایمان طبیعی
شنبه صبح بود رفتم بهداشت به حساب خودم ۴۰هفته و۲روزبودم فشارم رو ۱۲بود چک کرد چون ازتاریخ آنتی گذشته بود که ۱۳دی بود گفت نامه میدم برو بستری شو منم که دل تو دلم نبود پسرمو زودتر ببینم رفتم خونه به شوهرم گفتم رابطه داشته باشیم که رفتم معاینه کمتر دردم بگیره خلاصه بعد رابطه طول دادم که ظهر شد ناهار خوردیم ریلکس با اتوبوس رفتیم سمت بیمارستان تا رسیدیم ساعت شد ۳عصر هوا هم سرد دیگه رفتیم تو و قبض معاینه گرفتیم و رفتیم زایشگاه که نامه رو نشون دادم معاینه کردن گفتن بسته ای گفتم برم خونه پیاده روی کنم بیام گفت نه منم که خیس عرق چون استرس زیادی برای معاینه و زایمان داشتم فشارم زد بالا رفت رو ۱۵اینام دیگه ولم نکردن و گفت برو پایین کارای بستری تو انجام بده و برگرد زایشگاه من و شوهرم رفتیم کارای بستریمو کردیم و با خیال راحت با اتوبوس رفتیم خونه که لوازمای خودم و ساک پسر خوشکلمون رو برداریم که دیگه قراربود بستری شم و زایمان کنم
مامان ویهان مامان ویهان ۲ ماهگی
زایمان طبیعی( پارت سوم)
بابام بهشون گفت مگه معامله اس که میگین هیچ مسئولیتی ندارین اگه اتفاقی افتاد و مسئول بخش گفت این وظیفه ماست از اینجا برین ما هیچ
مسئولیتی نداریم به هر حال بابام تعهد داد و قرار شد ما بریم مطب دکتر برا نامه سزارین، دو سه دقیقه بود که زدیم بیرون خبر دادن که دکترت گفته من سزارین انجام نمیدم کل نوبت های عملم رو هر سه بیمارستان که هستم این ماه انجام دادم و اگر دو روز دیگه هم بود میشد کاری کرد ولی الان نمیشه
استرس کل وجودم رو گرفته بود هزار فکر و خیال و هر لحظه خیس تر میشدم و ترس از زایمان طبیعی و دردی که تو دلم می‌پیچید.
دوباره دور زدیم سمت بیمارستان و سمت زایشگاه یکی از آشناهامون گفت با دکتر شیفت صحبت میکنم یه بهانه بیاره عملت کنه و باز من یه امیدی پیدا کردم چند دقیقه بعد خبر رسید که ماماهای زایشگاه گزارش رو رد کردن و دکتر شیفت نمیتونه عمل کنه و باز من ناامید تر شدم و مجبور شدم برم داخل زایشگاه
اونجا ماماها و مامانمم صحبت میکردن باهام که طبیعی بیار و من می‌ترسیدم
بهم گفتن حیف این قد و هیکل نیست که بری سزارین طبیعی بیار و من تو دوراهی بودم آشنا مون خبر داده بود که یه پزشک هماهنگ کرده که بریم مطب نامه بگیریم عملم می‌کنه سریع دو دل بودم هم از طبیعی ترس داشتم هم از اینکه نکنه دیر بشه بچم طوری بشه
اونا هم میگفتن ممکن بند ناف بچه ات بپیچه دور گردن بچه
مامان همتا مامان همتا ۱ ماهگی
سلام خانومها من اومدم از تجربه زایمانم بگم
سزارین (1)
من از ۳۲ هفته بچم بریچ بود گفتن احتمال ۸۰ درصد میچرخه من ورزش میکردم ماما گرفتم ۳۸ هفته رفتم سونو گفتن هنوزم بریچه رفتم پیش دکتر گفت خیلی احتمال کمه بچرخه .باید بری برا سزارین .خیلی ترسیدم همش میگفتم سزارین کنم نمیتونم دیگه آدم قبل بشم خیلی سخته و باید برم اتاق عمل و اینا .با همین استرس و ترس رفتم بهداشت فشارمو گرفت گفت ۱۴ گفت زیاده .و بچت هم که بریچه یه نامه بهت میدم پیاز داغشو زیاد میکنم برو بردار بچه رو راحت بشی دیگه وقتی نمیچرخه .
من برگه رو گرفتم عصر رفتم بیمارستان نشون دادم و فشارمو گرفتن و هرچی گفتم بچم بریچه گوش نداد گفت باید معاینت کنم گفتم وقتی سزارینم چرا معاینه گفت نه باید معاینه بشی .بعد که معاینه ‌کرد گفت بشین فشارتو بگیرم فشارمو گرفت ۱۵ رو ۱۰ بود .گفت باید بستری بشی .منم استرس ‌کل وجودمو گرفت و گریه میکردم .دیگه لباس دادن تنم کردم و رو ویلچر نشستم بعد ازم شرح حال پرسیدن و پروندمو دادن و من و فرستادن بلوک زایمان .رفتم بلوک و دکتر من و دید و پروندمو نگاه کرد گفت برو اون اتاق دراز بکش تا فشار و اینارو چک کنن .دیگه فشارمو چک کردن بازم بالا بود دیگه دراز کشیدم رو تخت و هی فشار و چک میکردن
مامان امیر حسین مامان امیر حسین روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان ۲
رفتم یه دکتری که پول بیشتری می‌گرفت شوهرم گفت حداقل خیالمون راحته رفتم دکتر گفت نه قدت خوبه بیا معاینه کنم لگنتو تا ببینم میتونی یا نه گفتم من سزارین می‌خوام پول میدم معاینم کرد تحریکی معاینم کرد خیلییی درد داشت بعدش گفت لگنت عالیه تو میتونی زایمان طبیعی خوبی داشته باشی گفتم من از اول پروژسترون زدم نمیتونم گفت نه من از پول بدم نمیاد که ازت بگیرم بهت میگم میتونی پیاده روی کن شیافت گل مغربی بزن تا هفته دیگه میزایی منم دو روز پیاده روی کردم من همیشه بخاطر عفونت واژن ترشحات زیادی داشتم همیشه میترسیدم کیسه آب باشه روز بعد دیدم‌ترشح دارم مثل همیشه بود ولی گفتم بزار برم هم نوار قلب بچه رو چک کنن هم تست بگیرن برای احتیاط رفتم زایشگاه دست کرد معاینم کرد گفت کیسه آبت ترکیده من اصلا نه امادگیشو داشتم نه باورم میشد آخه ترشحاتم مثل همیشه بود ..واسه عصر نوبت شیو و اپیلاسیون داشتم ۳۷ هفته و۶ روزم بود دقیقا همون زمانی که اون دکتر میخواست عملم کنه از شانسم همون دکتر هم بود تو زایشگاه التماس کردم برم حموم وسایلم بیارم قبول نکردن آن اس تی گرفتن بعد نیم ساعت دیدم کل تخت خیس آب شد انگار تازه کیسه آبم ترکیده بود انگار اصلا خودشون ترکونده بودنش..‌
مامان هوراد 👶🫧 مامان هوراد 👶🫧 ۲ ماهگی
پارت دو : گفتم من ک سزارینم برای چی معاینه،گفتن باید معاینه کنیم ب دکترت بگیم ب زور گذاشتم معاینه کردن درد داشت باید خودتو شل کنی🥲ولی دردش همون لحظه اس،گفت یه انگشت دهانه رحمت باز شده خونریزیتم بخاطر همونه،گفتن دکترت جمعه ها نمیاد میتونی با دکتر مقیم زایمان کنی،منم ک ب امید دکتر کریمی رفته بودم اون بیمارستان گفتم ن زایمان نمیکنم باید خودش بیاد.گفتن یا بستری شو یا با رضایت خودت اگه خونتون نزدیکه برو خونه ساعت ۳ شب بیا تا کاراتو انجام بدیم دکترتم میاد،دیگه من رضایت دادم خونه خواهرشوهرم نزدیک بود رفتیم اونجا گفتن کلا دراز بکش دردات شروع شد بیا.
درد ک داشتم بدتر شده بود هر پنج دیقه یبار میگرفت ول میکرد از کمرم شروع میشد میزد ب دلم کل بدنم و پاهام درد میگرفت خلاصه ب امید اینکه با دکترم عمل کنم تا شب تحمل کردم ولی داشتم زمینو گاز میگرفتم دیگه همسر و مامانم اعصابشون خورد شد گفتن هم داری درد طبیعی تحمل میکنی بعد میخای سزارین شی،دیگه نمیتونستم تحمل کنم اماده شدم رفتیم بیمارستان،نوار قلبشو گرفتن با حرکتش خوب بود،دکتر مقیم گف بزار معاینت کنم
با کلی درد معاینه کردگف پنج سانتی
ادامه..
مامان سلما مامان سلما ۲ ماهگی
#تجربه _زایمان_طبیعی
پارت یک

سلام دوستان
من اومدم تجربه زایمانم و بزارم فقط یکم طولانیه

اول بگم که تو هفته ۲۸ که بودم جنین تو موقعیت زایمان قرار گرفته بود و دکتر گفت اگه تا یک ماه هم تو شکمت بمونه خیلی خوبه کلی شیاف و آمپول پروژسترون مصرف کردم و شکر خدا خیلی بیشتر از یک ماه موند
دوباره تو ۳۲ هفته برای چک طول سرویکس رفتم بهتر شده بود ولی مایع دور جنین یهو کاهش پیدا کرده بود از ۱۱ شده بود ۷ و دوباره دکتر احتمال زایمان زودرس داد گفت هردو روز باید برم نوار قلب
تو ۳۴ هفته رفتم مایعش بهتر شده بود وزنشم ۲۳۰۰ خوب بود خلاصه همه چی اوکی بود ولی دکترم گفت تا اتمام ۳۷ هفته باید به استراحت ادامه بدی و کار سنگین نکنی منم تا ۳۷ تموم شد شروع کردم پیاده روی
تو ۳۷ هفته و ۴ روز رفتم سونو دکتر گفت وزن بچه پایینه و رشد چشمگیری نداشته باید بری سونو داپلر اگه مشکلی داشته بدنیا بیاریش که خداروشکر مشکل خونرسانی نداشت
خلاصه دکتر گفت بیا معاینه ات کنم برای وضعیت لگنت وقتی معاینه کرد با تعجب گفت درد نداری ؟؟ گفتم نه گفت دهانه رحمت دو سانت باز شده دوباره گفت استراحت کن بچه هرچی بیشتر بمونه بهتره
من اومدم خونه و دیدم یهو افتادم سر خونریزی دوباره رفتم مطب اولش دکتر گفت بعد معاینه لکه بینی طبیعیه
من گفتم درحد پریود خونریزی دارم گفت خب بیا دوباره معاینه ات کنم
دوباره معاینه کرد گفت آره خونریزی داری ربطی هم به معاینه نداره صدای قلب نینی هم گوش داد گفت ضربانش خوبه برو خونه فردا بیا بیمارستان من خودم شیفتم تا نوار قلب بگیریم
مامان آرتمیس💗 مامان آرتمیس💗 ۲ ماهگی
تجربه زایمان #سزارین 1

من وارد ۴۰ هفته شده بودم و کامل کامل آماده بودم برای زایمان طبیعی اما هیچ دردی سراغم نمیومد ، دهانه رحمم هم که هیچی باز نشده بود و ماما همراه گرفته بودم که یکبار معاینه تحریکی کرد و یکسانت باز شدم ، بازهم درد خاصی نداشتم دردی بود که قابل تحمل بود خیلی خیلی ورزش میکردم پله میرفتم که زایمان طبیعی راحتی داشته باشم ، ولی دیگه من چهل هفته بودم ، ماماهمراهم گفت باید هر روز نوار قلب بچه رو بگیری و یه سونو هم نوشت برام، سونو رو رفتم انجام دادم وزن بچه ام چهار کیلو بود ، حقیقتن اون شب خیلی از زایمان طبیعی ترسیدم و فقط گریه میکردم و میگفتم وزن بچه بالاست و من نمیتونم.
خداراشکر توی این راه خدا خیلی خیلی هوامو داشت و کمکم کرد ، عکس سونو رو فرستادم برای ماماهمراهم ، گفت وزن بچه بالاست چهار کیلوعه و قبلش هم که معاینه لگنی کردع بود گفت زیاد لگنت مناسب زایمان طبیعی نیست اگر بخایی طبیعی زایمان کنی احتمال اینکه سر بچه توی لگن گیر کنه خیلی زیاده و بعدش باز مجبوری سزارین کنی ، همون شب اینقدر من ترسیده بودم و گریه میکردم که همسرم گفت سزارین کنی بهتره و پیشنهاد دکترم و ماماهمراهمم سزارین بود، فردا صبحش ماماهمراهم بهم زنگ زد و گفت بیا بستری شو برای سزارین منم ساعت هفت صبح بیدار شدم و رفتم حموم موهای شکمم و کامل زدم ، البته کلی هم استرس داشتم و توی راه همش خدا و حضرت فاطمه زهرارو صدا میزدم نذر کردم از بغل زیاد سید مظفر هم مه رد شدم کلی گریه میکردم و دعا میکردم تا خلاصه رسیدم بیمارستان نوار قلب بچه رو گرفتن و دکتر کشیک معاینه کرد و نامه داد برای سزارین ، پرستارا هم اومدن من و آماده کردن که بفرستن برای زایمان