۸ پاسخ

الهی
به سلامتی باشه خواااهر
نه عزیزم،خودخوری نکن
خداااا اینقدر مهربوووونه که برای این دیووونه بازی های ما،مارو میبخشه
درسته ما نباید ناشکری کنیم،ناشکری نعمت رو ازمون سلب میکنه،ولی خدا بزرگواره،همین که میبینه ما پشیمونیم،به دل نمیگیره
بعدم اینکه مشکلت رو فهمیدی،یعنی دوست داره،حواااسش بهت بوده،بعد بی انصافی نیست بگیم خواسته اذیتت کنه
الحمدلله زیاد بگو
پسرتم به سلامتی میاد بغلت
خیاااالت راحت
خدا،خدااایی کردنش رو بلده
کاش ما یکم بنده بودن بلد باشیم
از خدا برات بهترین ها رو میخوام خواااهری😊
تن خودتو گل پسرت سلامت
این روزا فقط شاد و سرزنده باش،چون کوچکترین ناراحتی بی ارزشی،بعدها توی روحیت تاثیرگذاره
برو یه یااااعلی بگو،منتظر اومدن فرشته‌ات باش،بیااااد کلی کار میریزه سرت🤗😅

بازم خداروشکر‌بچتو سلامت ب دنیا اوردی عزیزم...یکم دیگه صبر کنی تو بغلته...
اشکال نداره هممون گاهی کم میاریم...سنگ ک نیستیم آدمیم...

خدا خیلی مهربدنهههه خیلییییییییی من معجره هایی دیدم که برام کرده😍به مو رسیده هنیشه ولی نذاشته پاره شه خیلی چیزایی که میخاستم اتفاق نیفتاده اینقدر سرش غر زدم اینقدر غر زدم ناشکری کردم گفتم چرا من چرا نشده؟بعد چند ماه خودم شکر کردم خدایا شکرت قلان اتفاق ادنروز میخاستم همون نشد
مطمعن باش خدا بهت نظر کرده که زود فهمیدی پیگیری کردی....

نه عزیزم خدا نخواسته تو‌رو تنبیه کنه خیالت راحت
اون مهربون تر از این حرفاست 🥰

گلم حتی آدمها هم درک میکنن افراد توی شرایط سخت برای تخلیه فشار ممکنه حرفهایی بزنن و از ته دل نیست،خدا که دیگه ارحم الراحمینه.مطمئن باشید علت اون مسئله یه صلاح و مصلحتی بوده که ما مطلع نیستیم

عزیزم مهربونی خدا صد هزار برابر بیشتر از قهر و غضبشه مطمعن باش ناراحتی اون روز شما هم از حس مادرانه تون بوده
ک خدا بهتون نظر کرده و باعث شده ک زودتر از موضوع مطلع بشید و بچه رو بدنیا بیارید.
انشالله ک بچه اتونو صحیح و سلامت بغل بگیرید گلم.

ایشالله زودتر بغلش بگیری 😍

عزیزدلم ما آدمیم ربات نیستیم گاهی خسته میشیم کم میاریم
نگران نباش عزیزدلم ایشالله نی نی زودتر مرخص میشه باهم میرید خونه😍❤️❤️❤️

سوال های مرتبط

مامان kocholo❤️ مامان kocholo❤️ ۱ ماهگی
یه چیزی بپرسم بگید حس منو میتونید درک کنید ؟
فقط لطفا سرزنش نکنید چون این احساسات من گذرا هستن
من خیلی اوقات تو دلم میگم کاش بچه دار نمیشدم
برعکس کسایی ک نزدیک زایمان ذوق دارن من میترسمو دوس دارم زایمانم دیرتر باشه
میدونم آدمی نیستم ک بخوام در حق بچه کم بزارم ولی خودمو خیلی اذیت میکنم
یعنی انگار از وجود خودم بدم میاد
نمیتونم تو جمع باشم ، حتی کنار خانوادم
دوس دارم خودمو قایم کنم
دوس دارم تو هیچ عکس خانوادگی نباشم
سعی میکنم حالمو خوب کنم ها
ولی نمیتونم
شوهرم کلا ازم سرد شده از وقتی حامله هستم
شاید بخاطر همینه ک از خودم بدم میاد
و شاید بخاطر همینه ک میگم کاش بچه نداشتم
بچها من واقعا باید چیکار کنم ؟ شماها هم درگیر این حس ها هستید یا فقط من اینطورم؟!
من مامان بدی نیستم ب هیچ وجه
اما این فکرها و ایکاش ها سرزنش ها همش تو مغزم رژه میره
دیگ صورتم نمیخنده
دیگ انرژی ندارم
دلم یه اتفاقی میخاد ک بتونم از ته دل بخندم
خیلی بارداری سختی بود
کلا منو رابطم با شوهرمو بهم ریخت
خوش بحال کسایی ک شوهرشون همراهشونه
برا من ک خودمم میرم سمتش منو دیگ نمیخاد!
افسوس
مامان هاکان مامان هاکان ۲ ماهگی
# پارت ششم
وقتی داشتن منو میبردن چون سر بچم اومده بود دست خودم نبود همش زور میزدم بهم میگفتن زور نزن بچه خفه میشه منم داد میزدم ک اره شما منو تا الان نگه داشتی بعد بهم حرفم میزنی ... ینی خدا خیلی ب خودم و بچم رحم کرد چون بچم سرش اومده بود بعد منو سوار ویلچر بردن اتاق عمل نمیدونم چطوری بچم خفه نشد..
خلاصه من همش بهم فشار میومد و زور میزدم گریه میکردم میگفتم دست خودم نییییییست یهو ک اسپاینال رو زدن انگار بچه برگشت چون کامل دردم رفت
از توی سقف و دم و دستگاه داشتم میدیدم چطوری شکممو پاره میکردن
یهو ک صدای بچمو شنیدم جون گرفت بدنم ولی نشونم ندادن بردنش منم بخیه زدن و بردن ریکاوری کم کم دردا داشت سراغم میومد بچمم هنوز نیاورده بودن پیشم بیحسی شکمم ک‌رفت ی‌خانومه اومد فشااااار میداد شکممو ک خونابه دربیاید خییییلی زجر اور بود منم ک معدم خالی واااقعا جونم رفت از سزارین فقط اینجاش بد بود ک واااقعا ب طبیعی میارزید
خلاصه نی نیمو اوردن جفتم گذاشتن تا بیحسی پاهام بره بعد ببرنمون بخش
وقتی جفتم بود گریه ک میکرد صداش ک میزدم ساکت میشد بچم صدامو میشناخت. ی خانومم اومد سینمو گذاشت دهنش اونجا قشنگگگگ ترین لحظه عمرم بود ک خدارو از ته دل شکر کردم و جونی دوباره بهم داد..خلاصه کم کم بیحسی رفت و منو میخواستن ببرن وقتی مادرمو دیدم اشکام سرازیر شد . مارو بردن بخش و دوباره یکی اومد شکممو فشار داد اینجاش خیلی بد بود من از سوند میترسیدم ولی واقعا درد نداشت
خلاصه ک من زجر طبیعی رو تا مغز استخون کامل کشیدم بعد سز شدم