۳ پاسخ

خب بعد

بسلامتی

به سلامتی منتظر ادامشیم

سوال های مرتبط

مامان آریا مامان آریا ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی دوم #پارت دو
من از۳۶هفته این کار هایی که گفتم تو پارت قبلی رو انجام میدادم
ده روز بعد رفتم معاینه گفت دهانه رحم ۲سانت بازه و پیاده روی رو داشته باش که دردات خودشون شروع بشه
من بعد از معاینه پیاده روی رو کم کردم چون هوا سرد بود نتونستم برم زیاد کم‌و بیش پیاده روی میکردم و گل مغربی میگذاشتم و منتظر شروع درد ها ولی خبری نشد چون دو سانت باز بود توقع داشتم زودتر از اینا دردم بگیره
چهارشنبه رفتم یه پیاده روی طولانی
بعد از پیاده روی رفتم حمام آب گرم و شب نزدیکی عمیق که دردام شروع بشه
روز بعد که بیدار شدم پنج شنبه صبح
حس کردم واژنم شدید درد میگیره و ول می‌کنه چند دقیقه یکبار
ولی دل و کمرم درد نمی‌کرد
همینجور تا عصر نامنظم می‌گرفت و ول میکرد
منم با تنفس رد میکردم و عصر رفتم دوتا کمپوت آناناس خوردم که باعث تشدید انقباض ها بشه
و آماده شدم رفتم بیرون چندتا وسیله کم داشتم گرفتم و پیاده هم راه رفته باشم دیگه دردی نداشتم رفتم پیاده روی که درد منظم بشه
موقع برگشتن حس کردم دوباره درد میگیره قابل تحمل و ول می‌کنه ساعت ده شب بود نشستم کنار بخاری کمرم گرم باشه
ساعت یازده به ماما پیام دادم و شرایطم گفتم درد می‌گرفت واژنم و پایین تنه و شکمم سفت میشد هر ده دقیقه یه ربع
گفت تو ۱۵دقیقه سه بار دردت گرفت برو بیمارستان
تایم گرفتم یبار سر پنج دقیقه درد میومد ول میکرد یبار ده دقیقه میشد منظم نبود دقیق
از دوازده شب تا سه ۷دقیقه ای می‌گرفت ول میکرد به شوهرم گفتم کمرم با روغن زیتون ماساژ داد یه ربع
سرما خوردگی داشتم خیلی خوابم میومد گفتم بزار یکساعت بخوابم بعد بریم بیمارستان گفت باشه وسایلم آماده گذاشتم
مامان 💙araz🌈 مامان 💙araz🌈 ۱ ماهگی
زایمان طبیعی 🦋🥰
پارت1️⃣
۱۴۰۳/۱۱/۱۱
خب خب من از اول بارداری تا اخرش اصلا نه پیاده روی کردم نه ورزش 🤭
خلاصه تقریبا یه هفته مونده بود به زایمانم که دکترم دو بار معاینه تحرکی انجام داد آمدم خانه ظهر بود 🥲 منم گفتم ک دیگه دادم زیاد بشه از ظهر تا شب ساعت ۱۲ اینا کار خانه کردم با اینکه هیچی کاری هم نبود 🤣🤣مثلا ده بار شاید سرامیک های آشپرخانه را تمیز کردم کلا خانه را جارو کردم جارو کردنم هم ۲ ساعت طول میکشید😂 بعد با اینکه حیاط خانه تمیز بود سه چهار بار تمیز میکردم میشستم 😂خلاصه دیگه شب ساعت یک من هنوز شام هم نخورده بودم کمردرد زیاد داشتم ولی قابل تحمل بود بعد هم انقباض داشتم اونم با یکم راه رفتن و درست نفس کشیدن قابل تحمل‌تر میشد دیگه انقد کار کرده بودم خوابم برده بود تقریبا ساعت ۳ شب بود یهو با یه کمر درد شدید و انقباض ک با فاصله هر دو دقیقه که کل شکمم سفت می‌کرد بیدار شدم یکم تو خانه راه رفتم دیدم که شدیدتر میشه ساعت ۴ شوهرم بیدار کردم 🥲اونم با هزار بدبختی 😂😒 هر کاری میکردم بیدار نمیشد ک
خلاصه دردام دیگه یه دقیقه می‌گرفت ول می‌کرد موقع که می‌گرفت داد میزدم عشققققم کمرررم😂😂🤣 (وای چقدر مسخره بود😂😂😂)
اونم کمرم ماساژ میداد یکم خوب میشدم خوابم می‌برد و اینم بگم ک من همیشه میخواستم یه چهار سنج سانتی باز بشم بعد برم بیمارستان
ادامه پارت بعدی 😂
نینی بیدار شد دیگه😉😂
مامان محمد حسن💙💙💙 مامان محمد حسن💙💙💙 ۲ ماهگی
مامان هامین💙🧿 مامان هامین💙🧿 ۲ ماهگی
خب اومدم از تجربه زایمان طبیعی بگم
من دیروز صبح ساعت ۵ ربع کم صبح رفتم سرویس بهداشتی ترشح زیاد آبکی دیدم با رگه های خونی زیاد توجه نکردم و گفتم حتما ترشحات موکوسی شروع شده و تا چندروز دیگه زایمان میکنم چون من ۳۹ هفته و ۴ روز بودم و هیچ دردی نداشتم هیچی معاینه هم نشده بودم تا حالا
خلاصه رفتم خوابیدم دوباره ولی دستمال هم گذاشتم برای احتیاط دوباره رفتم سرویس بهداشتی دیدم ترشحات قهوه ای همراه با لکه های خونی دارم یه دردای کمی هم داشتم ولی خب توجه نکردم دوباره رفتم خوابیدم که ساعت ۶ دردام شروع شد و هرچی تایم می‌گرفتم دردام منظم نمیشد و هی بیشتر میشد اما منظم نمیشد تا ساعت ۸ونیم تحمل کردم دردارو و دیگه گفتم پاشم برم حموم و بعدش هم یه صبحونه بخورم برم بیمارستان
رفتم حموم قر کمر رفتم زیر آب گرم کمرمو ماساژ دادم و بعدش اومدم بیرون از حموم و همچنان دردام ادامه داشت اما دیگه فاصلشون رو نمیگرفتم ببینم چقدره مامانم روز قبلش اومده بود خونمون برام صبحونه آماده کرد که نتونستم جز یه لقمه چیزی بخورم شوهرمو از خواب بیدار کردم و لباس پوشیدم رفتیم بیمارستان.....
مامان ایلیا🩵 مامان ایلیا🩵 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
خب دوستان اومدم براتون تعریف کنم
من چون بچم خونرسانیش کم شده بود .شنبه اول دی بستری شدم ساعت ۱۱ظهر .دیگه اومدن برام سرم فشار وصل کردن. خیلی درد کمی داشتم دیگه سرم رو قطع کردن دو ساعت بهم استراحت دادن تا ساعت ۵ونیم .دکترم اومد معاینه کرد گفت باید شیاف بزاریم برات تا دردم شروع بشه. دیگه اومدن شیاف گذاشتن از ساعت ۷شب بود دردام شروع شد میگرفت درد و ول میداد. ۵دقیقه ای یک بار بود معاینمم که میکردن ۱.۵بودم همش . تا اینکه داشتم قدم میزدم ساعت ۸و۲۰دقیقه بود یهویی یه چیزی گف تق😐کیسه ابم پاره شد واااای خدا تازه از اون موقع بود که دردام زیاد شد .یعنی اون زمانی که دردم‌ میگرفت خیلیییی دردناک بود. چند دقیقه ای که درد ول میکرد فکر میکردم خوب شدم که یهو دوباره درد میومد. خلاصه اینکه خیلییی درد کشیدم تا ساعت ۱۱شب شده بودم سه سانت. نا امید بودم کلا .جیغ میزدم .گریه میکردم . میگفتم منو بفرستین سزارین غلط کردم.😑بس که درد داشتم و معاینه کردناشون دردناک بود . اپیدورال هم از ۴سانت میزدن. ولی من بس بی قراری کردم زنگ زدن به دکترم .دکترم گفت براش اپیدورال بزنین با همون سه سانت. دیگه من انقد اذیت بووودم هی میپرسیدم کی میرسه دکتر بیهوشیییی به سختی تحمل کردم . البته یک ساعت شد تا دکتر اومد و من تو این یک ساعت شدم ۴سانت .بلاخره دکتر اومد ساعت ۱۲و۲۰دقیقه بود. سوزن اپیدورال رو وصل کرد تو کمرم .یه سوزش کمی داشت موقع وصل کردنش بعدشم دیگه عادی بود. خلاصه سوزن رو که زد و بی دردی رو تزریق کرد. وااای عالییییی بود یهویییییی همه دردام تموم شدن باورم نمیشد خیلی خوب بود برای من که آستانه تحمل دردم پایین بود.
بقیشو تاپیک بعد میگم