۷ پاسخ

دهنت سرویس،فقط اونجاکه گفتی احساس کردم پاره شدم
خدایی زایمان طبیعی خیلی خیلی سخته
من۳۶هفته زایمان کردم کیسه آبم پاره شد
دهانه رحمم اصلا بازنشده بود بسته بود ۱۴ساعت کشیدتازایمان کنم همه اومدن زایمان کردن رفتن فقط من اونجا مونده بودم اینقدر کندپیش میرفت مامای من منوگذاشت رفت نمیدونم کجارفت

چقددمنی 🥲شرح زایماانم توتاپیکام هست،من ازخودزایمانم راضی بودم ولی بعدش تا۱۵روزنمیتونستم درست راه برم یابشینم،نتونستم تاروز۱۵بچمودرست بغل کنم🥲باهردسشویی کی جیغ دادمیکردم،بااینکه زیادبخیه نخوردم ولی تاهمین الان هرروز یجوری دارم اذیت میشم

وزن بچت ۴ کیلو بود؟
خیلی سخته که طبیعی به دنیا بیاری😑

کدوم بیمارستان بودی ک همسرتم تونسته بیادپیشت

انشالله زیر سایه پدرو مادرش نامدار بشه
من که اینقدر زور زدم مقعدم درد میاد🥲
اما چون زایمان دومم بود دوتا بخیه بیشتر نخوردم

دفعه بهد صددر صد شرایطت بهتر ه چون سختی هاشو الان کشیدی همه میگن بار دوم خیلی راحته

چرا سزارین نکردن؟؟؟

سوال های مرتبط

مامان یوتاب مامان یوتاب ۱ ماهگی
مامان گل پسری مامان گل پسری ۳ ماهگی
مامان علیسان مامان علیسان ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
۳۶ هفته و خرده ای رفتم دکتر برای معاینه لگن گفت دو سانت بازم و لگنم عالیه برای زایمان
تقریبا درد پریودی داشتم و گاهی می‌گرفت و ول میکرد
۳۷ هفته و یک روز بودم که هر ۵ دقیقه یه بار یه دردی یکم بیشتر از درد پ یودی منو می‌گرفت و ول میکرد و بعد چند ساعت کلا نامنظم شد ولی درد داشتم
صبح بعدش رفتم سرویس لکه خون دیدم چون معاینه شده بودم گفتم شاید از اونه ولی خواهرم گفت برم یه ان اس تی بدم خیالم راحت بشه رفتم بیمارستان شرح حال دادم اول معاینه کردن گفت ۴ سانت بازی و خونریزی داری
زنگ زدن دکترم و دکتر گفت بستریش کنید
بستری شدم بهم آمپول فشار زدن و ۶ سانت بودم کیسه ابم پاره شد و دردام خیلی بیشتر شد و قابل تحمل نبود خیلی اماده کرده بودم خودمو که داد نزنم و تموم زورمو بدم ولی اون لحظه واقعا دردش قابل تحمل نبود برام درد آمپول فشار خیلی بیشتر از درد فشار طبیعیه
خلاصه خیلی زود ۱۰ سانت شدم و بعد هر بار فشار اومدن با تموم وجودم زور میزدم پرستار از رو شکمم محکم فشار میداد و من زور میزدم
که بلاخره سر بچه اومد و زایمان کردم ساعت ۳ بستری شده بودم و ساعت ۴:۳۰ زایمان کردم
من خیلی زود رفتم اگه دردامو تو خونه می‌کشیدم و آمپول فشار نمیزدن شاید راحت بود زایمانم و اینکه من هنوز نه ورزشم نه پیاده روی رو هم شروع نکرده بودم
و بخاطر همینا خیلی پاره شدم و بخیه خوردم
مامان آتریسا💗آتیلا💙 مامان آتریسا💗آتیلا💙 روزهای ابتدایی تولد
قسمت سوم..
و به آنی دردا رفت و بعد داغی بدن پسرمو که گزاشتن روی شکمم رو‌حس کردم و چشمامو باز کردم که ببینمش و با صدای گریه هاش شروع کردم به قربون صدقش رفتن وبعددکتر گفت یک زور دیگه بزن و بعد جفت رو کشید بیرون و بعد من گنگ و خسته و بی جون فقد داشتم به دکتر که بخیه میزد و مامایی که لباس تن پسرم میکرد نگاه میکردم و به شدت گلوم از جیغا و دادهایی که کشیده بودم میسوخت و بعد خلاصه دکتر بخیه زدنش تموم شد و رحمم رو چند بار فشار دادن و یک کیسه گنده سنگین که یخش بود گزاشتن روی دلم و بعد پسرمو دادن بهش شیر بدم وبعد رفتم دستشویی و لباس عوض کزدم و رفتم داخل بخش... و با اینکه زایمان سختی داشتم ولی همونطور که دوست داشتم خود دکتر بالا سرم بودو خودش بخیه زد برام که وقتی میخواست بره بهم گفت برو‌حالشو ببر انقذ برات تنگش کردم که دو انگشت بزور میره داخل و کلی ماماها از تمیزی و دیده نشدن بخیه ها صحبت میکردن که خودم امروز جرعت کردم نگاه کنم و دیدم اره خذاروشکر دید نداره... خلاصه اینم از زایمان ذوم من که به شخصه به این باور رسیدم که اصلا اصلا دلیل نمیشه که حالا چی سز چی طبیعی اگر یک زایمانت راحت بود و اذیت نشدی ،زایمان بعدی هم مثل اون باشه و...
مامان نِلین 🩷 مامان نِلین 🩷 ۲ ماهگی
پارت۲ ساعت۱۲ شب هم رفتم حالت سجده رو تخت تا بچه بیاد پایین تا ساعت ۱ ، دیگه ماما بهم گفت دراز بکشمو استراحت کنم تا موقع زایمانم برسه که باید زور بزنم جون داشته باشم، منم یه ساعت دراز کشیدم، دوباره رفتم رو توپ ، که دیگه انقباضامو حس میکردم با وجود اپیدورال اما قابل تحمل،دیگه احساس میکردم بچه خیلی پایین، معاینه شدم ۹ سانت باز بودم، ماما گفت بریم سر دستشویی بشین زور بزن ، رفتم ولی خیلی فشار رو پایین تنم حس میکردم ، ترسیده بودم، حس میکردم باسنم میخواد پاره بشه از فشار… ترسناک ترین قسمتش برای من فقط همین لحظه ای بود که سر توالت فرنگی نشسته بودم
دیگه گفتن بیا رو تخت، ساعت شده بود ۳نیم، من اومدم رو تخت ، دکترمم رسید ، خیلی قدرت برای زور زدن نداشتم ، با کمک ماما که رو شکمم فشار میاورد و چند تا زور، ساعت ۴ صبح ۲۰ دی بعد از ۱۹ ساعت با حضور همسرم زایمان طبیعی کردم وقتی بچه مو درآوردن، باورم نمیشد فکر کردم فقط سرش اومده بیرون که همسرم که کنارم بود گفت نه تموم شد زایمان کردی ، بعدم بچه مو اوردن بالا دیدم و راحت سرمو گذاشتم رو‌تخت، بچمم گذاشتن رو شکمم دیگه بخیه زدن دکتر رو خیلی نفهمیدم فقط یکم سوزش داشتم که لیدوکائین زد ، از دکترم بابت تعداد بخیه ها که پرسیدم گفت زیر ۱۰ تا شده …
مامان کشمش مامان کشمش روزهای ابتدایی تولد
پارت 3
منم تا موقعی که به دکتر زنگ بزنن دوباره شروع کردم به ورزش و راه رفتن و سعی کردم استرسو از خودم دور کنم دردم باز داشت شروع میشد که صدام کردن و گفتن دکتر اجازه اپیدروال نداده چون زایمان اولته و ریسک داره همین موقعه بچه اون خانمم به دنیا اومد و دقیق بعد زایمانش داشت با ماما از ته دل می‌خندید و صحبت میکرد اینو که شنیدم باز یکم امیدوار شدم ماما منم گفت که فقط میشه از یه گاز بی حسی و یه آمپول دیگه که اسمشو نمیدونم استفاده کرد که منم قبول کردم آوردن برام انژوکت زدن و خانم که برام انجام داد بهم خیلی دل داری داد و از زایمان طبیعی خود باز گاز گفت و گفت که اپیدروال فقط دو ساعت بی حس میکنه و اگه تو اون مدت زایمان کردی که هیچ نکردی درد میکشی و اگه تو بی حسی باشه زایمانت چون بیحسی و زایمان اولته خوب نمیتونی زور بزنی و گاز بی حسی درود کامل از بین نمیره ولی از صد مثلا به بیست کاهش میده بعدش باز شروع کردم به اسکات زدن و ورزش کردن موقعع دردم از گاز استفاده میکردم که به نظرم مدت انقباظا رو نسبت به قبل کمتر میکرد مثلا اگه قبل 5دیقه می‌گرفت موقع استفاده از گاز 2دیقه میشد
مامان ❤️محمد یاسین❤️ مامان ❤️محمد یاسین❤️ ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت۲
دیگه بل ایپدوال خوب بودم با پرستار ها بگو بخند کردم توپ اوردن نشستم ورزش کردم دوباره بعد ساعت۳اومدن گفتن۵سانت دهانه رحم نرم برد کیسه ابو پاره کرد انقباضات شدید تر شد ولی خب من تقریبا ۴۰درصد می‌فهمیدم همش .ساعتای۵ونیم زور روم بود خود ب خود حالت ‌ببخشید دسشویی داشتم میگفتن زور بزن بیاد پایین من زور میزدم گریه میکردم فقط موقع زور هام صدامو مامانم اینا ک پشت در زایشگاه بودن شنیدن خلاصه هی میگفتم زنگ بزنید دکترم بیاد اون بیاد من خیالم راحته گفتن زنگ زدیم سر زایمان دیگس شما تا آماده زایمان نشی نمیاد ک .خلاصه ساعتی ربع۷ کلی زور و صدا دکترم اومد درخواست کردم دوباره از رگ کمرم بی حسی زدن و مسکن دکتر برش داد با دوتا زور اومد بیرون ی حس قشنگ و عااالی بود بعدم جفت در آوردن و بخیه و تمام .اما همون موقع شکم فشار میدن بده برای من بعد از بخیه دستش رو برد معاینه کرد بشدت درد میکنه بخیه هام بخاطر همونه ولی در کل من اذیت شدم ولی خب بهتر از سزارینی ها بودم .