تجربه زایمان
قسمت اول
من زایمانم طبیعی بود
این تجربه ای که دارم تعریف میکنم به معنی این نیست که میگم زایمان طبیعی بد هست یا خوب…
هرکی باید با توجه به روحیات خودش و البته مشورت با پزشک‌ نوع زایمانش رو انتخاب کنه ، و این به نظرم بهترین راهه! تجربه من صرفا تجربه منه و امیدوارم برای کسی اتفاق نیوفته….
من هفته ٢٣ بارداري با طول سرويكس ١٩ سركلاژ شدم با استراحت نسبي بيرون رفتن هم در حد دكتر رفتن بود
و ٣٧ هفته سركلاژم رو باز كردم، اين مدت پياده روي و ورزش هايي كه ماما همراهم بهم داده بود رو انجام ميدادم
از دم نوش و خوردنى هايي كه ميگن براي باز شدن دهانه رحم خوبه هم اصلا استفاده نكردم چون شنيده بودم باعث ميشه كه جنين مدفوع كنه، حالا درست و غلطش رو نميدونم ولى من استفاده نكردم،
هفته بعد رفتم براي معاينه که دکترم گفت دهانه رحمت ۲ رو به ۳ سانت باز شده! و کاملا لگنت مناسب زایمان طبیعی هست.
و من بدون درد به ۲ سانت رسیده بودم
از اون روز با انگیزه تر ورزش میکردم و امیدوار بودم تا فرداش زایمان میکنم

۸ پاسخ

منم مثل شما سرکلاژ شدم با سرویکس ۱۹ و در ۲۴ هفتگی چقدر خوب که شمارو پیدا کردم فردا باید برم سرکلاژم رو باز کنم خیلی استرس دارم باز کردن سرکلاژدرد داره؟ چجوریه؟ کاش اونم یک توضیح بدی عزیزم

بقیش پس ما منتظریم عزیزم

دومی هم بخونیم

.....

من بدون دردتا۴سانت رفتم.چون ورزشهای ماماخصوصی وپیاده روی زادانجام دادم.فقط دمنوش روز زایمان خوردم

خب.

ممنون از اینکه تجربه ات رو به اشتراک می‌گذاری
بهترین ها نصیبت

منم زایمانم وحشتناک عست طبیعی بود تو تایپیکام هست

سوال های مرتبط

مامان حُـسـیـن‌جانم ✨ مامان حُـسـیـن‌جانم ✨ ۱ ماهگی
من امروز که یکماه از زایمانم گذشت
اومدم یکسری تجربه هام رو درباره زایمان طبیعی بهتون بگم
امیدوارم مفید باشه ☺️

اول بگم که من از ۲۰ هفته یوگای بارداری میرفتم و
از ۲۹ هفته ورزش های لگنی رو شروع کردم
سه روز در هفته ورزش میکردم یکساعت
از هفته ۳۶ به بعد هم گل مغربی و آبزن مصرف میکردم
و خاکشیر و دمنوش گل گاو زبان خیلی رقیق
دونه به هم هرروز لعابش رو می‌خوردم

این شد که روز زایمان ماما گفت چقدر دهانه رحمت نرمه
بااینکه هنوز اصلا سر بچه هم نیومده بود پایین ...
از تاثیر ورزش ها هم باید بگم که روز زایمان واقعا کمکم کرد
و الان خداروشکر دچار عوارض تکرر و بی اختیاری ادرار نشدم
البته نمی‌دونم شاید در آینده بشم 😂
اما تا الان راضی ام که اون همه ورزش و پیاده روی میکردم
واقعا بعد زایمان نه کمردرد نه دل درد نداشتم
درد بخیه ها هم تا چند روز یکم اذیت میکرد ولی
غیر قابل تحمل نبود اصلا ....
من اصلا قصدم از این تاپیک این نیست که بگم حتما برید طبیعی
اما اگر مثل من دوست دارید زود مستقل بشید
و کمکی هم ندارید ، زایمان طبیعی واقعا خوبه 😍
درد زایمان طبیعی زیاده اما من معتقدم خدا توانش رو
به مامانا میده 🤌☺️

اگر سوالی داشتید همینجا ازم بپرسید تاجایی که بتونم
راهنمایی میکنم ☺️☺️
مامان نها🫧🤍 مامان نها🫧🤍 ۲ ماهگی
🌿تجربه زایمان سزارین
پارت اول
الان یکم وقت دارم از تجربه زایمانم براتون میگم😅
بهداشت بهم گفت ۴۰هفته که شدی بیا نامه بهت بدم بری بیمارستان
من با نامه ۴۰هفته رفتم بیمارستان دل تو دلم نبود که اون روز قراره زایمان کنم😅. البته فک میکردم زایمان خیلی راحته ولی برعکس برای منی که هم طبیعی هم سزارین رو تجربه کردم سخت بود😥
بیمارستان که رفتم معاینه کردن گفتن حتی نیم سانتم باز نیستی بستری نمیشی برو خونه یک هفته فرصت داری 😐 این یک هفته رو هم ورزش کن رابطه داشته باش ماساژ و ....خلاصه از این حرفا رفتم خونه خیلی ناراحت بودم که زایمان نکردم چون فک میکردم که اون یک هفته مثل یک سال برام میگذره 🫤همینه که خونه رسیدم رفتم حیاط شروع کردم به پیاده رویی سفت و سخت 😂سه ساعت تمام تو حیاط پیاده رویی کردم
هیچی دیگه دو روز گذشت صبح روز چهارشنبه بود که از خواب پاشدم احساس کردم که حرکت بچه‌م کم شده تا ظهر صبر کردم بهتر نشد واسه همین رفتم بیمارستان و نوار قلب و معاینه انجام شد ماماها گفتن هنوز باز نیستی و مشکلی نداری هنوز همون یک هفته رو وقت داری ولی گفت حالا صبر کن دکتر هم بیاد ببینم اون چی میگه
همین که دکتر اومد ماما بهش گفت که ۴۰ هفته و ۲دوز هستم اصلا به من هم یه نگاه نکرد و گفت باید بستری بشه منی که حتی نیم سانت هم باز نبودم🥲
خلاصه لباس پوشیدم و رفتم اتاق همین که رفتم یه لیوان آب بهم دادن که گفتن قرص رو داخلش حل کردم تا ته نشین نشده زودی بخور
خلاصه ۳تا از این قرص ها به فاصله ۲ساعت بهم دادن
و باز منی که اصلا رحمم باز نشد و....🫠
مامان محمد حسن💙💙💙 مامان محمد حسن💙💙💙 ۲ ماهگی
مامان آوش مامان آوش ۲ ماهگی
سلام دوستان تجربه خودم از زایمانم رو میزارم براتون انشالله به دردتون بخوره :
من کیسه آبم توی 39 هفته و 4 روز پاره شد و هیچ دردی نداشتم ساعت 6 و 40 دیقه شب رفتم بیمارستان دهانه رحمم یک سانت بود و اینو بگم من ترس از معاینه داشتم واسه کسایی که ترس معاینه دارن اصلا توصیه نمیکنم زایمان طبیعی رو چون هر یک ساعت میان معاینه میکنن و من برای من خیلی خیلی بد بود بهم دوبار آمپول فشار زدن و دهانه رحم من تا فرداها دوبار آمپول فشار بازم باز نشد کپسول هم گذاشتن و باز نشد 20 ساعت با کیسه آب پاره نگهم داشتن بعد بردن سزارین درکل فوق العاده سخت بود چون من درد داشتم ولی پرستارا میگفتن طبق دستگاه این دردا درد زایمان نیست . خلاصه فقط سزارین 👌😍 من راضی بودم چون درد جفتش کشیدم و ترجیحم سزارینه. و البته چون 20 ساعت با کیسه آب پاره نگهم داشتن بچم عفونت خونی گرفت و 12 روز بستری بود منم همراهش بودم . خلاصه که به شدت زایمان سختی داشتم و اینم بگم قبلش خیلی راجب بیمارستان تحقیق کردم اما خب دیگه به شانسم هست .... روزای بد من گذشت خداروشکر ... اما خواهرانه میگم خیلی خیلی به بیمارستانی که میرید توجه کنید و به خودتون ببینید واقعا توانایی چه زایمانی رو دارید .. .... انشالله که همیشه خیر باشه براتون . تجربه زایمان هیچوقت از یاد نمیره ❤️🌻
مامان طاها🩵 مامان طاها🩵 ۱ ماهگی
طبق تایپیک قبلیم و نظراتتون ترجیح میدم تجربم رو کامل و با جزییات در مورد زایمان نگم...
چون کاملا موافقم با این حرف که تجربه هرکسی ممکنه متفاوت باشه
برای همین این چند روز رو بعد زایمانم براتون تعریف میکنم.
راستش من زایمانم طبیعی بود و همیشه دلیل اصلیم این بود که بعد زایمان راحت سر پا میشم و مشغول نینی داری ...
اما راستش من با کیسه آبم ترکید و بعد یه قرص زیر زبونی شیش ساعت درد کشیدم که از دوسانت به فول شدن برسم ( چهار ساعت آخر درد ها خیلی شدید بود و... ) موقع زایمان بخیه خوردم ... نمی‌دونم چند تا اما از داخل و خارج بخیه خوردم..
بعدش به خیال خودم زایمان طبیعی کردم راحت میشستم و سه روز اول شیر نداشتم برای همین تمام تلاشمو میکردم شیر بیارم توی سینه هام ( من مخالف سر سخت شیر خشک بودم💔)
از اون طرف رفته بودم خونه مادر شوهرم ( اونجوری راحت تر بودم اقوامش سریع اومدن و رفتن و من می‌گفتم برگردم خونه خودم کمتر مهمون دارم و راحت ترم و این وسط فقط تمرکزم روی نینی داریه) مهمونا که میومدن میشستم... شیر دوش استفاده میکردم یا طاها رو نگه میداشتم میشستم..
که اشتباه محض بود...


ادامه توی کامنت اول، لایک کنین بقیه هم ببینن🌹
مامان آیه مامان آیه ۲ ماهگی
تجربه زايمان
قسمت دوم

۵ روز گذشت ولی خبری نشد یعنی دردام شروع نشد ولى كم و بيش انقباض هاي نامنظم بدون درد داشتم،
روز ۵ ام از غروب حس کردم تکون های دخترم کم شده
ساعتاي ده يازده شب بود كه شام خورديم و رفتيم به سمت بيمارستان ،
نميدونم به دلم افتاده بود ديگه برم ممكنه زايمان كنم بخاطر همين تمام وسايل هامو هم با خودم برداشتم
رفتيم بيمارستان و ازم ان اس تى گرفتن و خداروشكر ضربان قلب خوب بود ، ماماي بخش گفت بايد معاينه ات هم بكنم چون هفته ات بالاست، ازم پرسيد درد نداري گفتم درد ندارم ولي انقباض نامنظم دارم
معاينه ام كرد و در كمال ناباوري گفت دهانه رحمت ٤ سانت باز شده و بايد بستري بشي…
كار اشتباهي كه كردم اين بود بيمارستاني كه دكترم بهم براي اونجا نامه داده بود نرفته بودم و رفته بودم بيمارستاني كه مسيرش بهم نزديك تر بود كه البته دكترم توي هر دوتا از اين بيمارستان ها زايمان انجام ميدادن.
بايد از اول ميرفتم همون بيمارستاني كه براش نامه داشتم
بهشون گفتم كه من براي اين بيمارستان نامه ندارم ميخوام برم بيمارستاني كه از قبل قرار بود زايمان كنم،
دليل اين خواسته ام هم اين بود كه اون بيماريتان خصوصي بود و اتاق ال دي ار داشت براي زايمان طبيعي، و اين بيمارستان دولتي بود و از موقع ورود من با بلوك زايمان صداي جيغ و ناله هاي خانوم ها واقعا تمركز منو بهم ريخته بود و منو ترسونده بود، بخاطر همين دوست نداشتم اونجا بمونم
گفتن كه ما نميتونم اجازه بديم بري، خلاصه با كلي امضا و تعهد ار من و همسرم و هماهنگي با دكترم رضايت دادن كه من برم، منم در عرض ده دقيقه سريع خودمو رسوندم به بيمارستاني كه قرار بود زايمان كنم