پسرم ۳۴ روزش بود ک قرار شد ختنش کنیم اونم ب روش حلقه
من رفتم شهرستان خونه مامانم اینا
چون مشهد دست تنها بودم و واقن از پسش برنمیومدم خیلیم میترسیدم
دکتری هم ک برا ختنه اومد بالا سر بچم ی دکتر بسیار با تجربه بود ک همه پسرای شهرمون اون فک کنم ختنه کرده
حتی شوهرمم اون ختنه کرده😂خب خلاصه زنگ زدیم و اومد خونمون
اول ی بیحسی زد ب بچه ک اونجا هیچی نفهمید و اصن گریه نکرد بعد ۱۰ دیقه هم بیحس شد ی قیچی برداشت گزاشت رو الت بچه و هی میکشید میگف نگا درد حس نمیکنه (حالا من اینجوری بودم 😐🥲خب بسه دیگه )
و همین ک فهمیدم میخاد کارشو شروع کنه سریع از خونه رفتم بیرون و اونجا مامانم و بابام و پدرشوهرم و مامانبزرگم بودن
۵ دیقه بعد صدام زدن ک بیا کجا رفتی تموم شد همین ک نزدیک در خونه رسیدم دیدم بچم گریه میکنه الهی بمیرم براش
رفتم داخل دیدم دکتره کارش تموم شده بچم بغل مامانمه و قرمز شده و حتی نفسم نمیکشید از بس گریه کرده بود
بغل مامانم بود و راه میبردنش منم پشت سر مامانم راه میرفتم اشک میریختم هی در گوشش حرف میزدم ولی درد بچم مگه اینجوری بود ک اروم شهه 😬چنباری سینه مو گزاشتم دهنش اصن قبول نمیکرد فقط گریه و گریه
ولی گریه هاش سرجمع ۱ ساعتی بیشتر طول نکشید
تاپیک بعدی مراقبتاشو میگم

۱ پاسخ

گریه چرا مگه دردفهمیده بود؟؟

مقالات مرتبط

ختنه کردن نوزاد با حلقه | مراقبت های بعد از ختنه با حلقه مراحل افتادن آن
ختنه کردن نوزاد با حلقه | مراقبت های بعد از ختنه با حلقه م...
گریه شدید نوزاد
علت‌های گریه شدید نوزادان
آرام کردن گریه نوزاد
بهترین روش آرام کردن گریه نوزاد
انواع گریه نوزاد
معنی انواع گریه نوزاد و ترجمه هرکدام

سوال های مرتبط

مامان کیاشا مامان کیاشا ۳ ماهگی
امروز پسرمو ختنه کردیم😭😭
خیلی تجربه سخت و تلخی بود...
دکتر اومد خونه خودم ک نموندم رفتم خونه داداشم، مامانم و بابام و داداشم بالاسرش بودن... موقع جراحی چیزی حس نکرده بود بخاطر بی حسی ولی بعد ک سِرش باز شد گریه های شدیدش شروع شد🥺💔
قلبم تیکه پاره بود اصن اروم نمیشد بغل مامانم خواهرم خودم...
من ک فقط گریه میکردم بغلشم میکردم بدتر گریه میکردم مامانم میومد میگرف ازم تا ارومش کنه... تا اینکه بهش استامینوفن دادم یکم اروم شد خوابش برد نیم ساعت نشد دوباره بیدار شد و دوباره گریه های شدید🥺😭
الهی بمیرم براش صداش بچم گرف انقد گریه کرد😭😭
تصمیم خودم بود این سن ختنه کنیم من میخواستم وقتی ده روزش بود انجام بدیم پدرم اجازه نداد گف کوچیکه دکترشم گف ۵ کیلو باشه حداقل دیگ موند ۴۹ روزگیش...
خیلی سخته واسه مادر نصف عمرم رف فقط میگفتم خدایا جون منو بگیر دردشو بده ب من ولی بچم چیزیش نشه😭
فلن با استامینوفن و شیاف ارومه و میخوابه ولی من هی یاد گریه هاش میوفتم بازم گریم میگیره و میخام بمیرم😭😭
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان لیام مامان لیام ۳ ماهگی
بچم ختنه شده ی کله از دیشب گریه میکنه اونم ناجور طوری ک میترسم چیکا کنم ب دادم برسینننن
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان یک کوچلو مامان یک کوچلو ۵ ماهگی
وای بمیرم من
دیشب گلو درد بودم قرص خوردم قرصم خواب اور بچمم واکسن دوماهگیش زده بودیم تبم داشت مامانم خونه من بود اون بیدار بود من خواب دستم رو صورتم بوده اوردمش پایین زدم تو صورت بچم🥲مامانم گف این همه گریه کرده ک نگو
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان امیرعلی👩‍👦 مامان امیرعلی👩‍👦 ۲ ماهگی
پارت 4

ساعتای ۶ و نیم بود ک اومد دوباره معاینه کرد گفت هنوز همون سه سانته و تغییری نکرده بزار برات معاینه تحریکی انجام بدم ک زودتر زایمان کنی
این معاینه ولی درد داشت😬
شد ساعت ۷ و تعویض شیفتشون و ناراحت بودم ک پرستار مهربونم داره میره🥲😂
چند دیقه بعد پرستار شیفت جدید اومد و اینکه خیلی از قبلیه مهربون تر
(واقن پرسنل زایشگاه امام حسین خیلی خوب بودن عالیی بودن مخصون دکترم)
تو زایشگاهم اون روزی ک من اونجا بودم ۵ یا ۶ نفری بیشتر نبودن
یسری سوال کرد و فرم پر کرد هی میومد بهم سر میزد و باهام حرف میزد همین موقعا بود ک دکتر همون شیفت اومد و به مریضا سر زد
و یکی دردش گرفته بود ک نزدیک بود زایمان کنه
و جیغاش شروع شده بود
حالا من اون وسط گرخیده بودم از ترس😂
اون بنده خدا زایمان کرد و دکتر یکی یکی میومد بالا سرمون تا به من رسید و یبارم دکتر معاینه کرد اونموقع ساعت ۱۰ و نیم بود ک گف ۵ سانت باز شدی
ولی من هنوز هیچ دردی نداشتم
مامان ویهان مامان ویهان ۵ ماهگی
تجربه ختنه پسرم برای مخصوصا لاهیجانیها
پسرم خیلی از بیست روزگی به بعد گریه میکردیکی میگفت کولیکه یکی میگفت رفلاکسه پسرمو ک دمر میذاشتم رو پام آروم بود
تا یه روز صبح پاشدم دیدم ویهانم گریه شدید داره مای بی بیشو ک باز کردم دیدم اونجاش(آلتش) باد کرده سرشو تکون دادم ب زور یکم جیشش اومد بیرون و باز جیغای وحشتناک کشید نذاشتم حتی ب ساعت بکشه بردمش پیش دکترش گفتم همین الان ختنش کنید اونم پیشنهادش حلقه بود یه ربع پسرم و بردن داخل اتاق و نگم چقدر گریه کرد منم پشت در بالاخره تموم شد آوردیمش خونه دوروز درد داشت خفیف و بعد کم کم اصلا هیچ حسی نداشت تا امروز ک روز هشتم حلقشم افتاد فوووووق العاده از دکترش راضیم
انقدر کارش تمیز و بینقصه بدن نوزادو میبینی ماشالله لاحول ولا قوة الا بالله
کیف میکنی
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان مریمی مامان مریمی ۳ ماهگی
خب بعدش پرستارا اومدن من و ببرن
موقع رفتن هم وقتی مامانم و دیدم بغض کرده بود منم گریه ام گرفت
در ضمن چون من سزارین اولین بارم بود و ب درخواست دکتر و خدم سوند برام نزاشتن
خب تو اتاق عمل ک رسیدیم دکتر بی حسی اومد من فقط امپول و دستش دیدم یذره ترسیدم وگرنه امپول و ک زد من اصلا نفهمیدم ینی هیچ دردی احساس نکردم فقط همون دیقه ک گف تموم شد احساس کردم ک پاهام دارن سست میشن و کمکم دیگ احساس کردم اصلا پاهام حس ندارن
بعدا دکترم اومد و شروع ب عمللللل یکم استرس داشتم ولی نه زیاد
دکتر وقتی با چاقو میبرید میفهمیدم ولی چون حس نداشتم مشخصا درد هم نداشتم برید برید تا ریید ب نی نی کوچولو حتی وقتی دستش و کرد و بچه رو کشید بیرون احساس کردم
وقتی بچه رو برداشتن دکتر شروع کرد ب دوختن من دکتر خدم بخیه هام و زد وقتی فشار میداد ب شکمم و میدوخت همون موقع که ب روده هام فشار میومد احساس حالت تهوع کردم ک همون موقع ب پرستار گفتم یدونه امپول زد و حالم خوب شد
بعد از تموم کردن من و مستقیم بردن ب ریکاوری
اصلا تب و لرز و احساس سرما ک میگن من احساس نکردم هیچی ننبود
بعد ک اومدم بخش تا ۴ ساعت زیر سرم بالش نذاشتم کع بی حسی عوارض نده
ساعت ۱۰ بلند شدم ک راه برم اونقدری ک گنده کرده بودن واقعااا نبود خیلی اروم خدم پاشدم فقط پرستار دستم و گرفت بلند کرد بعد حتی بدون گرفتن دیوار یا دست کسی راه رفتم درد نداشتم اصلاا فقط احساس تنگی نفس میکردم اول دو سه قدم با پرستار راه رفتم البته بعد خدم راه افتادم فقط نمیتونستم کمرم و صاف کنم ک اونم ب مرور خوب شد
حرف اخر این ک اصلا اونجوری ک میگن نیس من واقعا ب نظرم‌از زایمان طبیعی راحتره هم‌خونریزیش هم دردش
فقط ماساژ شکمیش سخته ک اونم در انی هس
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان ❤️یزدان❤️ مامان ❤️یزدان❤️ ۵ ماهگی
وای خدا چقد بچم گریه کزد از اول ک بردیمش تو اتاق آمپول زد گریه رو شروع گرد تااخر اصن آروم نمیشد منم بیرون گریه میکردم باید قبلش بش استا هم دادم ولی بی فایده بود بچم‌الان شیرم‌نمیخوره هبنجور اخم‌کزده بیرونو نگا میکنه
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان شاهان💙 مامان شاهان💙 ۳ ماهگی
مامانا کمک. پسرم جدیدا خیلی گریه میکنه کولیک داره مامانم میگه بیا شهرستان هم واکسن بزنیم هم ختنه کنیم بعد ببو اینجاهم کمکی ندارم اصن شوهرمم زیاد خونه نیس ک کمک کنه اگ بخام برن فردا باید برم بنظرتون چیکار کنم از. یه طرف نمیخام شوهرم ودتنها بزارم از یه ورم تنهایی خیلی سخته با بچه بدون کمکی
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان امیرعلی👩‍👦 مامان امیرعلی👩‍👦 ۲ ماهگی
پارت. 5

گف چون از دیشب کیسه ابت پاره شده بهت امپول فشار میزنیم تا روند زایمان سریع تر بشه چون ممکنه برا بچه خطرناک باشه
همون موقع امپول فشار زد تو سرمم و گف بی حسی هم میخای
منم ک تاحالا هیچی درد نداشتم همچین با اعتماد ب نفس و سینه سپر کردم گفتم نبابا میتونم تحمل کنم نمیخاد😐😂
۵ دیقه بعد اینکه امپول فشارو زدن ی دردایی اومد سراغم ک هی خودمو ب پهلو میکردم کمرمو میدادم بالا و ریز ریز گریه میکردم
حین گریه ب پرستاره گفتم غلط کردم توروخدا بیا ی کاری کن من دردم کم بشه ی آمپولی بیحسی چیزی بزن
و اومد ی بیحسی ب رگ دستم جای سرم زد و من دیگه بعدشش گیج شدم هی چشام بسته میشد و انگار همه جارو قرمز میدیدم ی چیزای عجیب غریب جلو چشمم میومد و همین ک دردام شدید میشد دوباره بیدار میشدم
تا اینکه شدم ۸ سانت اینجا دردام خیلی زیاد شده بود حتی بیحسی هم کار نمیکرد دیگه همش جیغ و داد داشتم و زایگشاه رو گزاشته بودم رو سرم
ک دکتر هی از تو اتاقه میمومد بالاسرم
مامان نورا😍 مامان نورا😍 ۳ ماهگی
خب خب دیدم همه از تجربه زایمانشون میگن پس بذار منم بیام بگم
پارت ۱
من ۲۸ابان روز زایمانم بود سزارین رو انتخاب کرده بودم ولی همیشه فکر میکردم تا اون روز نرسم چون ب شدت دردواژن داشتم جوری ک میخواسنم بلند شم یا پهلو ب پهلو بشم چنان درد می اومد میخواستم گریه کنم از ۶ ماهگی این دردو داشتم چون طول دهانه رحمم لب مرز بود کلی شیاف میذاشنم امپول پروژسترون میزدم ک چون روغنی بود چنان میسوخت موقع تزریق ک نگم و من وارد ماه ۹ شدم درد واژنمم زیاد تر شد
مامان ❤️محمد یاسین❤️ مامان ❤️محمد یاسین❤️ ۳ ماهگی
سلام . تجربه ختنه .من امروز پسرمو صبح ختنه کردم قبل اینکه برم ۱۰قطره استا دادم رفتیم اونجا بی حسی زدن می‌خندید اغو می‌کرد تت‌ دکتر اومد من رفتم بیرون فقط صدای گریه میومد و منم گریه میکردم خلاصه بعد از ده دیقه اومدن بیرون بشدت جیغ میزد مادر شوهرم بغلش کرد رفتیم خونه همینطور جیغ میزد رسیدیم خونه قنداق کردم پاشو محکم بستیم دیگه تکون نداد آروم شد قطره دادیم هر موقع میخواد دیش کنه گریه میکنه تکون میخوره گریه میکنه ولی تجربه ام حتما حتما قنداق کنید مثل قدیمی ها همونجا قنداق کنید فقط پاهاشو
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان فسقل مامان فسقل ۴ ماهگی
شما ماماناتون چجوری کمکتون میکنه؟ اونایی ک میگن هنوز خونه مامانشون هستن چجوریه؟
من دوشب رفتم خونشون شهرستان
بچم از ۱۲ شب تا ۵ صبح گریه کرد ، مامانم فقط اومد نگاه کرد رفت گفت چشه این بچه همین بابامم همون تو رخت خابش میگفت ساکتش کن بغلش کن ساکت شه، آبجیمم ک سرش زیره پتو بود ک نور اذیتش نکنه،
صبح ک شد از ساعت ۱۰ انقد صدا کردن نذاشتن بخابم، گفتم اینجوری کمک کردید مثلا، مامانم گفت ما شب بیداریامونو کشیدیم، بابامم گفت بچش دیگه باید گریه کنه.
نمیدونم فقط منم انقد تنهام😭
اومدم خونه خودمون حداقل درسته نهارشام ندارم ولی منتم نمیخورم😪
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان نورا مامان نورا ۴ ماهگی
خانوما
حس میکنم نورا منو مادرش نمیدونه🥲🥲🥲 بغلم میگیرم گریه می‌کنه
جالبه بغل مامانم اینجوری نیست خیلی آرامش داره ...چون مامانم خیلی تو بغلش خوابونده
وقتی خونه خودمونیم بغلمه گریه می‌کنه میذارمش سرجاش آروم میشه می‌خوابه😑کلا برا خواب کاملا مستقل شده
سینه منم ک نمیگیره دو هفتست
مشاهده ۱۳ پاسخ دیگر
مامان لیمو مامان لیمو ۵ ماهگی
تجربه ختنه 🙃
سلام مامانا من پسرمو ۱۷روزگی ختنه کردم
البته میخواستم قبل ترش ختنه کنم اما خودم سر پا نشده بودم عقبش انداختم
ب روش حلقه
خودم خیلی استرس داشتم براش
اما اون لحظه یکم گریه کرد البته گشنش بود 😂
بعدم سریش ک رفت حدود یه ساعت بی طاقت بود وگرنه اصلا گریه نکرد
سه روز مای بی بیش نکردم
کلا باز بود دوتا بالش میذاشتم این ور اون ورش پتو میزدم روش
بعد ده روزم حلقش افتاد
حتما سر آلت و دور حلقه آد بزنین ک زود خوب شه و اذیت نشه
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان جوجه مامان جوجه ۳ ماهگی
❗️مامانایی ک حدود دوماهگی بچه هاتونو ختنه کردین❗️
بهترین مرکزی ک سراغ دارم برا ختنه ، همراه راه نمیدن توو اتاق. میگم بچه تنهایی خیلی بیشتر میترسه و اذیت میشه😭😭 شما از تجربه تون بگین لطفا. کسی همراهش بود یا نه. چقد گریه کرد اگه تنها بود. اگه همراهش بودین چقد گریه کرد.
مشاهده ۵ پاسخ دیگر