۹ پاسخ

نه خیلی عالیه ادامه بده ثنا که خیلی وابسته است

نه اصلا
بالاخره بچه ها باید یه روزی از وابستگی شون دل بکنن
خدا رو شکر که اینطوری درک کرده همین روش رو ادامه بدی موفق میشی و راحت

عزیز شخصی پیام دادم

مامان گیسو جان میشه درخواست دوستی بدی

چه رمانتیک😂😂 من ۱۸ ماهگی گرفتم هر وقت گفت پستونک یا خودمو زدم به نشنیدن یا گفتم نیست بیا بگردیم همیشه روی یه سینی که شیر خشک و شیشه اش رو هم توش میزارم رو کابینت بود میرفتیم نگاه میکردیم می‌گفتیم نیست دیگه بچه ام نا امید شد

دختر منم ب پتو و گوشهای پتو و پستونک وابسته اس خدا میدونع چجوری رها میشم نمیدونم ولی همینکه پتو رو داره روش درستیع باید با یه چی خوابش ببره

نه دیگه همین روش برو جلو

چطوری بچت کامل حرف میزنه

بنظرم از پستونک گرفتم راحت ترین بود…چند روز که نبینتش یادش میره نگران نباش بهترین روش رو انتخاب کردی

سوال های مرتبط

مامان شاهی مامان شاهی ۱ سالگی
خوب ببخشید دیر اومدم درگیر شاهان بودم که بخوابه...دوربین رو گذاشتم روی جاکفشی
شوهرم توی تراس بود
بهش گفتم میشه بیای تو
اومد نشست
بعد گفتم مبخوام یه چیزی بهت نشون بدم
گفت چی شده باز چی شده شاهان دست گل به اب داده یا تو....😅🤕🥲

بعد پاکت رو داده بودم به شاهان‌
شاهان داد به باباش
در اورد و دید و خوند
بعد گفت
دروغ میگی؟!!!!
(سر شاهانم دقیقا اولین جمله همینو گفت)
گفتم نه
قسمم داد بعد متن رو دوباره خوند.... براش جالب بود و خندید و شاهان رو بوسید....
ولی بعدش گفت حالا چیکار‌ کنیم
میخوای بندازیمش؟
خیلی بهم ریخت اونقدر که فشارش افتاد :)
خیلی هول شد
بعد یه بار میگفت که بندازیم تو اذیت میشی شاهانم کوچیکه...ولی در نهایت گفت که خدا داده خدا بهمون هدیه داده چیزی بهمون داده چیزی که نگرفته......بغلم کرد و گفت خدا بزرگه
به شکل دعا خوندنی دستش رو بالا گرفت و شکرگزاری کرد و گفت خدایا خودت کمکمون کن و سالم بدنیا بیاد
از خودمم پرسید که قصد دارم نگه دارم یا نه....

ببینید هم من هم شوهرم تموم ترسمون اینه که من نتونم تحمل کنم....خود شوهرمم میدونه میگه که تو دست تنها بودی و من هیچوقت کمکت نکردم....الانم میترسه....بخصوص با وجود شاهان که زمانی که من زایمان کنم شاهان ۲ سال و ۵ ماهش میشه.....

الانم احساساتش رو کنترل کرد
حالش خوبه و خیلی خوشحاله....بغلم کرد و بهم میگه مامان کوچولو....
همش میپرسه کی قلبش تشکیل میشه
جنسیتش چی
کی تولدشه...
تفاوت سنیش با شاهان چقدره و.....
گفته کمکت میکنم....تا ببینم!😅فردام میرم ازمایش بتا میدم
مامان نیکی خانم مامان نیکی خانم ۲ سالگی
پیرو تاپیک قبلی
دیشب نیکی ساعت ۸ خوابید بر خلاف شبای دیگ زود خوابید چون بعدازظهر نخوابیده بود ساعت ۱۱ آوردمش تو هال مثل هرشب گذاشتمش تو رختخوابش شیر خورد خوابید منم رفتم تو اتاق (تو اتاق رو تختش نمیخوابه ماهم بخاطر اون تو هال میخوابیم)همینک نشستم دیدم بیدار شد سرحاال بود انگار خوابشو کرده بود ب باباش گفت مامان رفت مدرسه؟اونم گفت اره گفت پس آب بده
اب داد و کلی پیش پیشش کرد و رو پا گذاشتش هی نق میزد مامان مامان یهو اروم میشد حرفای عادی میزد منم پشت در قایم شده بودم تا اینک بعد نیم ساعت دیدم صداشون نمیاد منم دراز کشیدم تو اتاق ولی در باز بود یهو پاشد مامان مامان کردو همسرم بغلش کرد و راش برد یهو تو تاریکی منو دید گفت عه مامان هست و...همسرم گفت نه مامان نیست رفته مدرسه باز هی نق میزد و اروم میشد گاهیم گریه بلند و بد میکرد نیم ساعت دیگ هم گذشت تو اون تایم همش با خودم فک میکردم من اگر بخوام شیرشم قط کنم باید بغلم باشه نمیشه که همزمان من هم از خودم محرومش کنم هم از شیر جفتش براش خیلی سخت میشه بخاطر همین از اتاق اومدم بیرون و بغلش کردم تا ده دقیقه محکم بغلم کرده بود و فشارم میداد بعدش گفت جی جی بده و خوابید تا صبح قبل رفتنم تو خواب بهش شیر دادم و رفتم گفتم یوقت بد قلقی نکنه مادرشوهرمو اذیت کنه خیلی گریه کردم با هر اشکش اشک ریختم و تصمیم گرفتم یهو باهم قط کنم چن وقته دارم سعی میکنم بهش کم شیر بدم ولی انگار ولعش بیشتر شده و بیشتر میخواد و میخوره حالا مدرسه تموم بشه یکاریش میکنم
مامان 💓تپش قلبم💓 مامان 💓تپش قلبم💓 ۱ سالگی