۱ پاسخ

سوند من خیلی اذییتم کرد کم مونده بود گریه کنم

سوال های مرتبط

مامان فندقم🤰🏻💙 مامان فندقم🤰🏻💙 ۳ ماهگی
شروع تجربه سزارین با دکتر سروگل شهریور بیمارستان پیوند:
من یک هفته قبل از سزارین رفتم آخرین چکاب و پرداخت دستمزد دکتر برا عمل تاریخو بهم داد برا ۱۴۰۴/۶/۳ یک هفته گذشت و گفتن که ساعت شش صبح بیمارستان باش ما هم دوشنبه ساعت شش صبح با یه استرس وحشدناک رفتیم بیمارستان فرستادن بخش زنان برا کارهای پرونده اینا رفتیم اونجا تا تماهنگی ها انجام شده و سنو ها و پرونده رو تشکیل دادن و گفتم برید داروخونه پک زایمانو بگیرین بعد لباسش رو پوشیدم و فرستادن تو یه اتاق ک اونجا نوار قلب گرفتن و سرم وصل کردن و میخواستن سوند ادرار رو وصل کنن ک اونجا اجازه ندادم چون از قبل به دکتر گفتم بعد بیحسی بزنین برام بعد یه حدود نیم شاعت اینا با ویلچر بردن بخش اتاق عمل وای که نگم از استرس وحشدناکی که داشتم اونجا تو اتاق انتظار گفتن باید بمونی نوبتی برید عمل دو نفر بودیم عمل اول تموم شد و منو صدا زدن بردن اتاق عمل نگم از ویوی قشنگ اتاق عمل و فضای بیرونش حس خوبی داشت بعد نشستم رو تخت میخواستن سوزن بیحسی رو بزنن یه مرد بود تو اتاق عمل و بقیه همه خانم بودن داشتن با بتادین کمرم رو ضد عفونی میکردن یه لحظه حس کردم که کمرم گرم شد گفتم کمرم داغ شد که گفتن مال بیحسیه گفتم مگه زدین سوزنه رو گفتن اره مگه نفهمیدی و گفتن سریع دراز بکش یه دو دقیقه موندن و سوند ادرار رو گذاشتن برام که دیگه بیحس شدم و حالیم نبود
مامان مامان جون مامان مامان جون روزهای ابتدایی تولد
تجربه سزارین من
۲۴ابان
ساعت ۵صبح راهی بیمارستان شدیم از شبم نخوابیده بودم از استرس رسیدیم بیمارستان و یک ساعتی طول کشید بستری بشم بعدش یه کیف دادن دستم گفتن باقی وسایلای رو بده همراهت رفتم بخش زایمان و اونجا آزمایش ادرار و خون ازم گرفتن. و پرونده هامو نگا کردن و سوال کردن و آن اس تی گرفتن ازم و لباسامو عوض کردم لباس هامو کفشامو گذاشتن کیسه و بردن تحویل همسرم دادن و سوند برام گذاشتن کمی سوزش داشت قابل تحمل بود ولی کلافم کرد عین سوزش ادرار که کلافه میکنه بعد انژوکت هم وصل کردن از تخت پیادم کردن و سوار ویلچر شدم رفتیم به سمت اتاق عمل که یه چند طبقه پایین بود بیرون بخش زایمان همسر و خواهرم بودن خداحافظی کردم و گوشیمو دادم بهشون و کلی گریه نمی دونم چرا حس خاصی بود دستم رو شکمم بود همش تو دلم میگفتم از چند ساعت دیگه بغلمه و تو دلم نیس و گریم می‌اومد رسیدم اتاق عمل و یه پرستار مهربون اومد بالا سرم و کلی سوال پرسید و آرومم کرد تا وقتی که دکترم اومد و دکتر بیهوشی نشستم و سوزن اسپاینال رو زد اصلا درد نداشت حتی از درد انژوکت هم کمتر بود بعد یه داغی تو پام پخش شد و پرده رو کشیدن و کل بدن رو بتادین زدن حس میکردم میزنن و یه کارایی میکنن ولی درد نداشتم
مامان نینی مامان نینی ۶ ماهگی
(پارت اول زایمان سزارین)
صبح روز شنبه ساعت ۶صبح منو شوهرم ،مامان و مادرشوهر و جاریم رفتیم بیمارستان رفتیم بخش زایمان کارای بستری رسیدیم وچون اتاق شخصی میخواستم اسممو نوشت پرستار ،من و چند نفری که زایمان داشتیم رفتیم داخل اتاق ک انژوکت و سوند اینا رو بهمون وصل کنن (من چون میترسیدم به دکترم گفتم ک داخل اناق عمل سوند بزارم ،و داخل نامه نوشت برام) و چندنفری که داشتن سوند میزاشتن‌خیلی اه و ناله میکردن
بد من اماده شدم لباس پوشیدم ،دکترم ۵دقیقه بد اومد من رفتم دم در اتاق عمل ،شوهرم چندتا ازم عکس گرفت رفتم داخل اتاق عمل خودم رو تخت نشستم اصلن استرس نداشتم اون روز،(درکل خیلی ادم ترسویی هستم و اینکه از شب قبل اصن نخوابیدم همینکه رفتم بیمارستان کلن استرسم از بین رفت)
یکم رو تخت نشستم یه مرد قد بلند که اومد امپول بی حسی بزنه اول یه چیز سرد اسپری کرد رو‌کمرم بدش امپولو رد اصلن حسش نکردم /بدش گفتن دراز بکشم ولی من میتونستم پاهامو تکون بدم بد ۲دقیقه کلن بی حس شدم‌ و یه خانومه اومد سوند گذاشت برام
مامان لیانا♥️ مامان لیانا♥️ ۷ ماهگی
تجربه زایمان سزارین ۲
ساعت ۹ صبح بود رسیدیم بیمارستان بهمن تهران، رفتیم بلوک زایمان. معرفی نامه سزارین رو نشون دادم. ماما بهم گفت باید دهانه رحم رو معاینه کنم، خیلی شوکه شدم، بهش گفتم من سزارین اختیاری هستم چرا باید معاینه کنی اجازه نمیدم، گفتش چون سه روز زودتر از معرفی نامه دکترت اومدی و باید ببینیم چقدر وقت داری، بستری کنیم یا اینکه نه. خلاصه با اینکه از معاینه میترسیدم چاره ای نداشتم بهش اجازه دادم، معاینه کرد و گفت یک سانتی. زنگ زد به دکترم و بستری شدم. قرار بود ظهر سزارین بشم. دیگه لباس بهم دادن و اماده شدم برای کارهای اولیه مثل آنژیوکت، ان اس تی و سوند. از سوند اگه بخوام بگم چون اون ماما ظاهرا بلد نبود ۴ بار فرو کرد سوند رو و موفق نشد، بعدش یه ماما دیگه اومد و دفعه اول تونست سوند بزاره ( خب اگه فقط یه بار انجام میشد دردش لحظه ای و قابل تحمله، اما برای من ۵ بار انجام شد). ساعت ۱ دکترم اومد منو سریع بردن اتاق عمل، دو تا بی حسی به کمرم زدن که اصلا درد نداشت.
مامان محمد مامان محمد ۱ ماهگی
سلام مامانا منم سزارین اختیاری کردم و اومدم تجربمو بگم. صبح زود همراه شوهرم رفتم بیمارستان و اونجا کارای تشکیل پرونده و پرداخت هزینه رو انجام دادیم. هزینه بیمارستان آریا شد تقریبا 36 تومن اتاق سه تخته. بعدش کیف بیمارستان رو که همونجا خریدم دادن بهم و رفتم لباسا رو پوشیدم و یه سری سوالا پرسیدن و فشار و ضربان قلب بچه رو چک کردن و بعد منو فرستادن تو اتاقم تا وقتی نوبتم شد دکترم اومد صدام بزنن.
تقریبا ساعت 10 بود صدام زدن همراه یه خانمی رفتم برای اتاق عمل. اونجا بهم گفتن میخوای کسی ازت تو اتاق عمل فیلم بگیره در ازاش هرچی دوست داری یه شیرینی چیزی بده گفتم باشه که بعد به اون طرفی که فیلم گرفت 200 تومنش شیرینی دادم. خلاصه سوند رو بهم وصل کردن که اصلا درد نداشت و واقعا خیلی ها منو قبلش ترسونده بودن که اونجا باورم نمیشد این باشه فقط باید خودتو شل بگیری. بعدش هم آمپول زدن تو کمرم که اونم در حد یه آمپول زدن معمولی بود و واقعا باورم نمیشد اینا چیزایی بود که توی گهواره ازش ترسونده بودنم. بعدش دراز کشیدم جلوم یه پرده ای کشیدن و کارشون رو شروع کردن و صدای جگر گوشه ام توی اتاق بلند شد. بچه رو آوردن نشونم دادن و تماس پوست با پوست برقرار کردن و بعد منو بردن ریکاوری و وقتی اثر بی حسی از پاهام رفت برگردوندنم تو اتاقم. خیلی تجربه شیرین و خوبی بود.
مامان دختری🥹✨🫀 مامان دختری🥹✨🫀 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی پارت آخر
بعد اینکه جفت نمیومد و دوباره گفت زور بزن و خودشم دستشو کرد داخل و جفتو کشید من یه لرزی گرفته بودم که نمی‌تونستم حرف بزنم حتی با اشاره میگفتم یه چیزی ب
بندازید روم ولی گوش نمیکردن هرکی هم رفت سرکارش من مونده بودم اونجا و همونی که تمیز میکرد حتی تختمم درست نکردن تا پاهام یکم دردش کم بشه همین جوری ولم کردن رفتن خلاصه که منو خیلی اذیت کردن بعد که بخیه زد من خونریزی کردم اونجا هم یه عالمه شکمم و فشار دادم که الان هنوزم کبوده و دست میزنم درد داره و اینو نگفتم وقتی هم رو تخت بودم بهم سه بار سوند وصل کردن بعد که بخیه زد و رفت یه پرستار آمد دنبالم که منو ببره تو بخش گفت بلند شو خودتو بشور و ببخشید ادرار هم بکن که ببرمت بخش و من با سختی بلند شدم خودمو شستم با اون لرز و لباس پوشیدم نشستم رو ویلچر بچمو دادن بغلم و اونجا از کل زایمان فراموش کردم با اینکه هنوزم درد داشتم و منو بردن بخش الانم دوباره برگردم عقب طبیعی رو انتخاب میکنم ولی بیمارستان خصوصی
مامان شاهان کوچولو مامان شاهان کوچولو ۱ ماهگی
تجربه زایمان سزارین ۱
من تو بیمارستان بهمن زنجان سزارین شدم ۶ آبان
صبح ساعت هفت رفتم بیمارستان از قبل همه مدارکم کپی گرفته بودم ک اونجا معطل نشم رفتم بلوک تایید کرد مدارکمو شوهرم رفت پذیرش و پرونده تشکیل داد بمن ی دست لباس دادن گفتن عوض کن اینارو بپوش پوشیدم لباسامو تحویل مامانم دادم ولی گوشیم دستم بود ی سری ازم سوال پرسیدن ک بیماری خواصی داری یا ن با شوهرت فامیلی یا ن و... کد پستی ام خواستن ک باید حتما باشع من تو گوشیم داشتم دادم بعد بردنم ی اتاق بهم ان اس تی وصل کردن و سرم وصل کردن ی نفرم اونطرف اتاق مثل من عمل داشت یکم یا اون حرف زدیم یهو پرستار اومد گفت میخوام سوند وصل کنم یکم دیگ میری اتاق عمل ی استرسی گرفتم ک‌نگو چون شنیده بودم سوند خیلی درد دارع یهو پرستار گفت تموم شد پاهاتو دراز کن تعجب کردم واقعا هیچ دردی نداشت هیچیییی رفت یکم دیگ یکی اومد لباسای بچرو ازم گرفت با بتوش گفت بده من خودم پاشو بریم اتاق عمل رفتیم گوشیمو دم‌ در دادم ب همراهم رفتم اتاق عمل خیلی استرس داشتم چونم‌ میلرزید ب پرستار گفتم خیلی درد داره گفت نه اصلا استرس نداشته باش هیچ دردی نداره