امروز برای اولین بار تصادف کردم .از پشت زدم به یه ماشینی .اونم رانندش خانم بود . بچمم تو ماشین بود یهو بچم افتاد حواسم پرت بچم شد از پشت زدم به یه ماشین .بچمو بغل گرفتم نمیدونستم چیکار کنم .خانوم پیاده شد اومد دید بچه بغلمه گفت با بچه رانندگی میکنی؟گفتم نه افتاد حواسم پرت بچه شد از پشت زدم به شما ازش معذرت خواهی کردم .چون بار اولم بود خیلی استرس داشتم .خانومه خیلی با متانت گفت عیبی نداره برو وای انگار دنیا رو دادن بهم .منم از پشت نگا کردم دیدم نه ماشین اون چیزی شده نه ماشین من .ولی برا بچم خیلی عذاب وجدان گرفتم چون ترسید .رفتم تو کوچه نگه داشتم نگا کردم دیدم چراغای جلوی ماشین ترک برداشته ولی نشکسته .همسرم اگه نکا کنه میفهمه تصادف کردم نمیخواستم بهش بفهمونم .البته زیاد نیس باید دقت کنی .با اینکه همسرم هیچی نمیگه هر بارم میگه تصادف کردی نترسیا ماشینه دیگه آدم خودش هیچیش نشه ولی بازم نمیخوام بدونه اونوقت هر بار ماشینو بردارم برم با خودش میگه نکنه تصادف کنه .الان سردرد گرفتم عذاب وجدان دارم اصلا حالم خیلی بده .ولی اون خانومی که زیاد جدی نگرفت و گفت برو خدا انشاالله تو بدترین شرایط به دادش برسه .تصمیم گرفتم برای امواتش یه چیزی احسان کنم

۹ پاسخ

خدا لطف کرد
همچین چیزی پیش میاد
صدقه بده

وقتی شوهرت ادمی نیس ک چیزی بگ چراپنهون کنی اینجوری همش توذهنته ک کاش میگفتم کاش میگفتم بنظرمن بگو اتفاقی ک نیفتاده

تــوجه ❗تــوجه ❗
سلام مامانای عزیز( گــروه )زدیم تو ایتــا و تمام مامان های گهــواره اونجا چت میکنن تمام سوالات شما رو مامان های باتجـربه جواب میدن بصورت علمی و منطقی و کنار هم خیلی چیزها برای رشد کودک یاد خواهیم گرفت و همچنین در مواقع سخت کنار شما خواهیم بود که به راحتی از این چالش ها عبور کنید منتظر شما هستیم کنار هم مشکلات کودک خودتون با یه مشاوره درست که حاصل تجـربه های صحیح که در زندگی مامان های باتجربه کسب شـده بسادگی حـل میشـه کافیـه خودت بخوای که کمکت کنیم
😍 مطالب آموزنده هم میزاریم 😍
آیــدی ایتـا😍👇

@ninigap

وقتی سرچ کردید بعد روی قسمت عناوین بزنید تا اسم ایدی براتون مشخص بشــه خوش اومدین اومدین😘

من زمانیکه آیلا کوچیکتر بود میرفتم بیرون اما الان میترسم چون ی جا بند نمیشه یبار بعد چند وقت رفتم گذاشتمش عقب پیش آیسن یعنی تا برسیم ۱۰ دقیقه تقریبا راه بود انقد گریه پشیمون شدم چشاش قرمز قرمز شده بود

خداروشکر چیزی نشده سعی کن بازم پست فرمون نشستی خونسرد باشی ما 3 سال پیش ماشینمون رفت تو دره به هیچکدوممون خط نیوفتاد اما من دیگه از رانندگی میترسم و اصلا نمیتونم پشت فرمون بشینم ولی درکل رانندگی حس خوبیه

خدا روشکر بخیر گذشت.به شوهرت بعدا که یکم آروم شدی بگو.ولی از این اتفاق درس بگیر که دیگه وقتی با بچه تنها هستی اصلا بدون صندلی ماشین جایی نرو خیل خیلی خطرناکه.اگه نمیشینه با تاکسی برو اتفاق یه بار میافته.

عزیزم صندلی مخصوص بگیر برای بچه
منم همسرم اکثر اوقات سرکاره بیشتر وقتا با پسرم دوتایی میریم بیرون تو فکرشم همین روزا براش صندلی مخصوص بگیرم

تصادف پیش میاد حتی برای ی راننده حرفه ای .اصلا عذاب وجدان به خودت.🥰🥰.خداروشکر که چیزی نشد.اگه چیزی میشد خانومه انقدر متانت به خرج نمیداد🤣🤣🤣🤣

شانس آوردی...
دو سال پیش من با یه پیر مرد تصادف کردم ، اون پشت موتور بود
اصلا منو ندید خورد بهم .... مقصر هم خودش بود
بنده خدا فوت کرد 😔 هنوزم نمیتونم پشت فرمون بشینم. خیلی ترسیدم
هربار تو ماشین می‌شینم موتوری میبینم بدنم میلرزه

سوال های مرتبط

مامان مهراب مامان مهراب ۱۳ ماهگی
امشب یه اتفاقی برام افتاد و البته بگم قبلش شوهر من آدم جوشیه الان خیلی بهتر شده انقدر که باهاش حرف زدم و طاقت جیغ زدن زیاد مهراب رو نداره و مهراب این روزا برای هرچیزی جیغ و گریه های وحشتناک میزنه و یه آدم صبور میخواد فقط که شوهر من یه وقتایی کنترل نمیتونه خودشو بکنه و داد میزنه سر مهراب بارها بهش تذکر دادم و الان بهتر شده ولی بازم یه وقتایی حس میکنه با داد میتونه مهراب رو آروم کنه امشبم ازون شبا بود که من دوباره گیر کردم بین دوتاشون و باید خودم صبور و خونسرد باشم و سریع تصمیم بگیرم بدون اینکه کنترلم رو از دست بدم خیلی سخته.امشب مهراب شام نخورده ساعت ۷.۳۰خوابید دوبار بیدار شد با گریه با شیر خوابوندمش دوباره بیدار شد میدونستم گشنست ولی آروم نمیشد که بهش غذا بدم شوهرمم داد کشید مهراب بدتر کرد جیغاش رو ترسیده بود گشنش هم بود بغلش کردم بردمش تو پارکینگ و سوار سه چرخه کردم و راه بردمش آروم شد آوارمش بهش غذا دادم با آهنگ چون جیغ می‌کشید حالا آروم بود و الانم خوابید ولی فشاری که به من میاد خیلی زیاده چون باید دو نفر رو آروم کتم و کنترل کنم. فقط از خدا میخوام تنهام نزاره چون تو هر مرحله ای زمان میبره تا بتونم شوهرم رو همراه خودم بکنم .میدونم هرچی بزرگتر بشن سخت‌تر میشه. فقط میگم خدا کمکمون کنه
مامان پسرم کیان💙⁦🧿 مامان پسرم کیان💙⁦🧿 ۱۵ ماهگی
سلام‌. در عصبانی ترین حالت ممکنم..یه جمله از مادرشوهرم شنیدم که هرچی تا حالا دوسش داشتم و براش احترام قائل بودم، از چشمم افتاد. قضیه از این قراره که امروز ساعت سه پسرم نوبت آتلیه داشت واسه عکسای یکسالگی. ولی خواب بود پسرم من پیام دادم به عکاس گفتم پسرم خوابه نیم ساعت دیرتر میایم. اونم گفت باشه فقط دیرتر نشه. مجبور شدم تو خواب لباس پسرمو بپوشم و بیدارش کنم. پسرم خیلی گریه کرد بدخواب شد بیچاره. حالا مادرشوهرم تو این گیر و دار میاد بهم میگه دلت اومد بیدارش کنی؟؟ گفتم دلم نمیاد ولی وقتی قول دادم نوبت گرفتم چیکار کنم؟ تازه نیم ساعتم به تاخیر انداختم چون خواب بود. بعد پسرمو بغل کرد بهش گفت مادرت الکی میگه دوستت داره. اگه دوست داشت بیدارت نمی‌کرد. خییییلی با این جملش بهم ریختم. بماند که رفتیم آتلیه و پسرم اینقدر گریه کرد از بغلم جدا نمیشد آخرشم حتی یه عکس تکی نگرفت. فقط تو بغلم عکس گرفت.حتی بغل باباشم‌نمیره. در کل خییییلی داغونم امروز 🥲🥲🥲