درد دل #موقت

امشب میخوام بچه بچه حرف بزنم، سر چیزای الکی دلم گرفته اشکم جاریه، لطفا قضاوتم نکنید
شاید مسخره باشه، ولی برای اولین بار حس میکنم محبتی به بچه ندارم دلم نمیخواد بغلش کنم،میخوام بزارم برای خودش گریه کنه ، وقتی بغلش میگیرم میخوام بهش شیر بدم اینقدر قیافشو تو هم میکنه و شدید گریه میکنه که از خودم بدم میاد اصلا شیرمو دوست نداره.. حس میکنم الان این بچه رو بدم همسایمون هم بخواد بزرگش کنه براش فرقی نمی‌کنه،چون نمیفهمه خب مامانش کیه باباش کیه،میفهمم بچه اس ولی بازم یجوری میشه آدم دلش
حتی یذره ام چهره اش شبیه من نشده که خوشحال باشم شبیهمه کلا شبیه باباش شده باباشم ازین موضوع خب خیلی خوشحاله باهمدیگه حال میکنن
حس یه زن زائو دارم که اومده فقط زاییده، الان بقیه با بچه اش حال میکنن، اما خودش داغونه
جسمش داغون شده بخاطر زایمان، عفونت و خونریزیای غیرمعمول که دکتر گفته باید سونو بدم ببینم چیه، شکم افتاده
از خودم بدم میاد دلم میخواد هی برم حموم خودمو بسابم چون شیر دارم ولی بچه نمیخوره بدش میاد، شوهرم بخاطر اینکه خب مثلا شیرده ام ، مثل قبل باهام نیست و الانم چون بخیه دارم نمیشه ام جور دیگه بود..عملا حکم یه زنی رو دارم که فقط راضی کننده اس،درحالیکه میفهمم فشار رومه ..
خونه خانوادم فعلا به دلایلی نمیتونم برم، خونه کسی دیگم دوست ندارم برم، دانشگاهمم رو هواست، همینطوری تو خونه انگار حبسم با این بچه دل و دماغ هیچکاریم ندارم
شاید شمایی که داری اینارو میخونی بنظرت مسخره بیاد و عادی باشه، ولی من دارم با اشک اینارو مینویسم..روحم خیلی آشفته شده ،دلم میخواد این بچه رو بدم دست یکی از اعضای خانوادم چند روز بزرگش کنن..قطعا اونا بیشتر با اون حال میکنن

۲۳ پاسخ

عزیزم شبیه باباشه ولی سربازِ توئه ، پسر من هشت سالشه کپی باباشه ، ولی کافیه همسرم سر ی چیزی تو خونه غر بزنه پسرم با تشر میاد جلوش وامیسه میگه مامانمو اذیت نکن. این شبا ک انقباضم زیاده بیدار میشه دستمو میگیره میگه من کنارتم مامان زود خوب میشی. میدونی میخوام بگم اون دونه ای ک الان داری به سختی میکاری قراره ی روز به بهترین ثمره زندگیت تبدیل بشه ، ممکنه دانشگاهت عقب بیوفته ولی ب زودی ادامه میدی ، منم موقعی ک زایمان کردم قرار بود بشم مدیر سالن ولی با زایمان ده پله سقوط کردم ، سه سالش ک شد برگشتم سر کار ، مث جت پیشرفت کردم. غصه نخور این روزا میگذره ، بجاش پر ثمره ❤️ الان حق داری ناراحت باشی تبدیل به ی نفر دیگه شدی ک فکرشم نمیکردی، همه اینا موقته. حستو خوب کن چون بچه فرکانستو دریافت میکنه

منم پسرم کپ باباشه
ولی اصلا ناراحت نیستم
چون باباش انتخاب خودمه و واقعا خوشحالم

آره هیچم مسخره نیست و کاملا طبیعیه نازنینم ، همه مون سر بچه ی اول این جوری می شیم حالا کم و زیاد داره و به اطرافیانمون بستگی داره که چقدر هوای مادر بچه رو داشته باشن ، مردها متاسفانه موجودات برعکسی ان اگه ببینن بهشون نیاز داری بیشتر ازت فاصله می گیرن ولی برعکس اگه شما به خودت برسی و لباس های قبل بارداریت رو بپوشی و یکم به سر و صورت و موهات برسی و خیلی بی تفاوت به اونها یه موسیقی ملایم بزاری و پاشی و خودت رو به یه عصرونه دعوت کنی خیلی حال می کنن و همش می خوان دم پرت باشن .

اگه می بینی با بچه ات خوشن و نگهش داشتن اصلا دلگیر نشو برعکس شیر بدوش و بده بهشون و برو بیرون همین یکی دو ساعت بیرون رفتنت حالت رو بهتر می کنه ، نزار افسردگی واست تصمیم بگیره .

و اگه دیدی خیلی داره حاد می شه و حس های خیلی بدی داره بهت می ده که کلافه ات می کنن حتما برو مشاور و سریع این شرایط رو به نفع خودت تغییر بده نه اینکه بخوای تو باتلاق افکارت غرق بشی .

گلم شما متاسفانه دچار افسردگی بعد از زایمان شدی حتما باید بری پیش پزشک و مشاور و تمام این حسات کاملا طبیعیه چون هورمونا ب هم ریختس بنظرم برای سلامتی خودتم شده واقعا برو دکتر خیلی کمکت میکنه

عزیزم افسردگی بعد زایمان حتما حتما برین پیش مشاوره اون بچه به هیچ کس بجز شما نیاز نداره و هیچ کس هم اندازه شما براش دلا سوز نیس درکتون میکنم خودم با سه تا بچه کوچیک دست تنهام کم اوردم اما بازم بخاطر بچه هام پابرجام شماهم ان شالله حالتوت بهتر میشه

کلن بعد زایمان طبیعیه این چیزا . ی دکتر برو ک خدایی نکرده ادامه پیدا نکنه .منم بعد زایمان گریه میکردم فکر میکردم شوهرم منو دوس نداره از خودم بدم میومد اما خداروشکر طولانی نبودزود خوب شدم .

عزیزم این طبیعیه چون روند زندگی قبل از بچه با بعد از بچه خیلی فرق داره ادم حس میکنه هیچ وقت دیگه زندگیش زندگی نمیشه ولی اینجور نیست بعد از یه مدت ک هم خواب بچه درست بشه هم ریتم زندگیت دستت بیاد درست میشه
منم دانشگام رو هواست نمیدونم این ترمم چیشده اصلا
چهره بچه چهل روزه هنوز مشخص نیست اصل تغییر چهره بعد از چهل روزشه اون موقع هی تغییرات چهرش مشخص میشه
شاید بچه دل درد داره ک شیرتو نمیخوره
بزار خوب گشنش بشه بهش شیر بده. یا بیا شیرتو بدوش بزار تو شیشه شیر بهش بده

شایدم شیشه شیر بهش دادی ک شیر خودتو نمیگیره

منم مثل تو تازه زایمان کردم بچه مم بستریه نارس دنیا اومده از خودم بدم میاد از خونمون از این که بهم تبریک بگن شاید حسام باهات فرق کنه ولی درک میکنم اینا افسردگیه درست میشه کی نمیدونم ولی فک کنم زمان زیادی بخواد

اینا افسردگیه بعد زایمانه طبیعیه اینجوری باشی خیلیا مثل شما هستن نگران نباش بعد یه مدت هم بچه رو دوست داری و دلت نمیخاد یه مو از سرش کم شه هم حالت بهتر میشه

درکت میکنم عزیزم خیلی روزای سختیه اکثرا گذروندیم منم مشابه حالتو تجربه کردم یخورده بگذره به شرایط عادت میکنی رابطتت با شوهرتم کم کم اوکی میشه اون جوجتم به روت که میخنده و با چشماش دنبالت میکنه دنیات میشه صبور باش فقط اگرم شرایطشو داری دورت شلوغ باشه بهتره شلوغ منظورم ادمای حسابی ن اینکه بدتر حال ادمو خراب کنن. میگذره عزیزم خیلیم زود میگذره اون کوچولو ام جز تو ک پناهشی کسیو نداره❤️

عزیزم پسر منم شبیه باباشه همیشه دوست داشتم شبیه باباش بشه
این چیزایی که شما نوشتی کاملا نشان دهنده افسردگی هستش زودتر برو دکتر یه قرص داره میده میخوری زودی احوالات اوکی میشه

هر موقع این تفکرات اومد سراغت زود فکرتو داغون کن به این چیزها فکر نکن که هرچقد بیشتر فکرکنی بدتر میشی

عزیزم این حرفهایی که نوشتی کاملا بیانگر افسردگی بعد زایمان هست چرا به خودت سخت میگیری به چیزهای خوب فکر کن ببین تو مامان شدی چیزی که خیلی ها حسرت دارن ولی خوب این صفت مسئولیت و سختی های زیادی داره که تو قبول کردی و وارد این راه شدی

من هنوز مثل توام و بچه رو دادم به مامانم با اعماق وجودم درکت می کنم تازه شوهر من تند اخلاقی داره و مادر شوهرم هم همیشه تو زندگیم دخالت دارهه

افسردگی بعد رایمان گرفتی عززیزم.هیچکس بجز خودت نمیتونه حالتو خوب کنه .البته شوهرت میتونه ولی مردا بلد نیستن.بچه اولته؟؟اگه کمکی داری ک بچه رو بسپاری بهش .روزا برو یکم قدم بزن .خرید کن .حال و هوات عوض شه .موسیقی گوش بده .مهمونی برو .مسافرت برو .هرچیزی ک حالتو خوب میکنه انجام بده .بچه شبیه پدرش شده ک شده .خب مگه شوهرتو دوس نداری .باید یا شکل پدر بشه یا مادر دیگ

من ازتوخیلی بدتربودم الان وابسته دخترم شدم خوشم میادخونه خودم تنهاباشم شماصبرکن نزدیک دوماه بشه هواگرم میشه میری بیرون بچه تپل میشه لباس قشنگ میپوشی شوهرت خودش میادسراغت چون اونوموقع حالت بهترشده همه چی درست میشه فقط بایدصبرکنی خودتوناراحت نکن♥️♥️

عزیزم افسردگی بعد زایمان گرفتی و طبیعیه فقط به خودت زمان بده و دیدی ادامه داره حتما با روانشناس صحبت کن سرسریش نگیر که نمونه روت

منم دقیقا مثل شمام وصبح بهداشت بهم گفت توی فاز افسردگی هستم

عزیزم هیچم مسخره نیس
کاملا درکت میکنم
چون تک‌ تک کلمه هایی که گفتی و منم زندگی کردم
منم حس کردم
منم گذروندم
همه چی درست میشه
یه مادر این روزا خیلی فشار روشه
از همه جهت
حتی هورمون هاتم الان بهم ریخته
فقط به خودت زمان بده
همه چی درست میشه
تو عاشق بچتی
فقط خسته ای

من همه این هارو تجربه کردم درک میکنم حرف هاتو حتی همین الان درگیرشم
و متاسفانه افسردگی پس از زایمانه🙂
من ک هنوز خوب نشدم امیدوارم تو زودتر حالت اوکی بشه

الهی بمیرم برات 😭😭😭درکت میکنم

عزیزم میدونم حق داری
افسردگی بعد از زایمان طبیعیه
منم سر پسر اولم همین بودم
در حدی ک مادرشوهرم میگفت چرا اصلا نگاه بچه نمیکردی
کلی قضاوت شدم
حتی حوصله نداشتم پوشکشو عوض کنم
یک ماه بگذره خوب میشی بخدا
اون موقع حتی حاضر نیستی ی تار موهاش کم بشه
جونت ب جونش وصل میشه

عزیزم این حسا افسردگی بعد زایمانه خوب میشی عزیزدلم اصلا غصه نخور اون بچه میشه تکه ای از وجودت

سوال های مرتبط

مامان آراد مامان آراد ۴ ماهگی
سلام خانوما خوبین؟🌹❤️
بچه ها من یه مامان اولی ام که از وقتی بچه م دنیا اومده خونه مامانم هستم و هنوز نرفتم خونه خودم، ایشالله یه چند روز دیگه میخوام برم، میدونم خیلی تو خونه م دست تنها بهم سخت میگذره ولی دیگه چاره ای ندارم و باید برم چون هم شوهرم اونور تنهاست و هم چون مامانم یکم ناخوشه خودم حس میکنم مزاحم شدم و دیگه باید برم با اینکه نه زیاد از بچه داری سر در میارم و نه تجربه ای دارم ولی خب چاره چیه...
حالا سوالم از شما دوستای با تجربه اینه که زندگی با یه نوزاد کوچولو که فقط هم از شیر خشک تغذیه میکنه چطوریه؟ من تو این حدودا 20 روزی که بچه م دنیا اومده کلا کارم شیر درست کردن و پوشک عوض کردنه، هر یکی دو ساعت گرسنشه شیر میخواد، نیم ساعت هم هر بار طول میکشه تا شیر بخوره، حتی شب هم درست خواب ندارم، یک ساعت که چشامو میبندم که بخوابم با صدای گریه ش یهو بلند میشم، صبحا با سردرد از رخت خوابم بلند میشم تازه با وجودی که خونه خودم هم نیستم فعلا و مسئولیت زیادی ندارم تازه کمکم هم هستن کم و بیش
چطور برنامه ریزی کنم که به جز بچه به زندگی هم برسم؟چه موقع غذا درست کنم که دیر نشه تا شوهرم ظهر از سر کار میاد؟ چطوری برنامه ریزی کنم بتونم به خودم برسم بازاری ارایشگاهی جایی برم؟ مهمونی رفتن هم پیشکش نخواستم.... حس میکنم از این به بعد قراره زندگی خیلی سخت بشه
مامان آراد مامان آراد ۴ ماهگی
سلام خانوما خوبین؟🌹❤️
بچه ها من یه مامان اولی ام که از وقتی بچه م دنیا اومده خونه مامانم هستم و هنوز نرفتم خونه خودم، ایشالله یه چند روز دیگه میخوام برم، میدونم خیلی تو خونه م دست تنها بهم سخت میگذره ولی دیگه چاره ای ندارم و باید برم چون هم شوهرم اونور تنهاست و هم چون مامانم یکم ناخوشه خودم حس میکنم مزاحم شدم و دیگه باید برم با اینکه نه زیاد از بچه داری سر در میارم و نه تجربه ای دارم ولی خب چاره چیه...
حالا سوالم از شما دوستای با تجربه اینه که زندگی با یه نوزاد کوچولو که فقط هم از شیر خشک تغذیه میکنه چطوریه؟ من تو این حدودا 20 روزی که بچه م دنیا اومده کلا کارم شیر درست کردن و پوشک عوض کردنه، هر یکی دو ساعت گرسنشه شیر میخواد، نیم ساعت هم هر بار طول میکشه تا شیر بخوره، حتی شب هم درست خواب ندارم، یک ساعت که چشامو میبندم که بخوابم با صدای گریه ش یهو بلند میشم، صبحا با سردرد از رخت خوابم بلند میشم تازه با وجودی که خونه خودم هم نیستم فعلا و مسئولیت زیادی ندارم تازه کمکم هم هستن کم و بیش
چطور برنامه ریزی کنم که به جز بچه به زندگی هم برسم؟چه موقع غذا درست کنم که دیر نشه تا شوهرم ظهر از سر کار میاد؟ چطوری برنامه ریزی کنم بتونم به خودم برسم بازاری ارایشگاهی جایی برم؟ مهمونی رفتن هم پیشکش نخواستم.... حس میکنم از این به بعد قراره زندگی خیلی سخت بشه
مامان آراد مامان آراد ۴ ماهگی
سلام خانوما خوبین؟🌹❤️
بچه ها من یه مامان اولی ام که از وقتی بچه م دنیا اومده خونه مامانم هستم و هنوز نرفتم خونه خودم، ایشالله یه چند روز دیگه میخوام برم، میدونم خیلی تو خونه م دست تنها بهم سخت میگذره ولی دیگه چاره ای ندارم و باید برم چون هم شوهرم اونور تنهاست و هم چون مامانم یکم ناخوشه خودم حس میکنم مزاحم شدم و دیگه باید برم با اینکه نه زیاد از بچه داری سر در میارم و نه تجربه ای دارم ولی خب چاره چیه...
حالا سوالم از شما دوستای با تجربه اینه که زندگی با یه نوزاد کوچولو که فقط هم از شیر خشک تغذیه میکنه چطوریه؟ من تو این حدودا 20 روزی که بچه م دنیا اومده کلا کارم شیر درست کردن و پوشک عوض کردنه، هر یکی دو ساعت گرسنشه شیر میخواد، نیم ساعت هم هر بار طول میکشه تا شیر بخوره، حتی شب هم درست خواب ندارم، یک ساعت که چشامو میبندم که بخوابم با صدای گریه ش یهو بلند میشم، صبحا با سردرد از رخت خوابم بلند میشم تازه با وجودی که خونه خودم هم نیستم فعلا و مسئولیت زیادی ندارم تازه کمکم هم هستن کم و بیش
چطور برنامه ریزی کنم که به جز بچه به زندگی هم برسم؟چه موقع غذا درست کنم که دیر نشه تا شوهرم ظهر از سر کار میاد؟ چطوری برنامه ریزی کنم بتونم به خودم برسم بازاری ارایشگاهی جایی برم؟ مهمونی رفتن هم پیشکش نخواستم.... حس میکنم از این به بعد قراره زندگی خیلی سخت بشه
مامان آراد مامان آراد ۴ ماهگی
سلام خانوما خوبین؟🌹❤️
بچه ها من یه مامان اولی ام که از وقتی بچه م دنیا اومده خونه مامانم هستم و هنوز نرفتم خونه خودم، ایشالله یه چند روز دیگه میخوام برم، میدونم خیلی تو خونه م دست تنها بهم سخت میگذره ولی دیگه چاره ای ندارم و باید برم چون هم شوهرم اونور تنهاست و هم چون مامانم یکم ناخوشه خودم حس میکنم مزاحم شدم و دیگه باید برم با اینکه نه زیاد از بچه داری سر در میارم و نه تجربه ای دارم ولی خب چاره چیه...
حالا سوالم از شما دوستای با تجربه اینه که زندگی با یه نوزاد کوچولو که فقط هم از شیر خشک تغذیه میکنه چطوریه؟ من تو این حدودا 20 روزی که بچه م دنیا اومده کلا کارم شیر درست کردن و پوشک عوض کردنه، هر یکی دو ساعت گرسنشه شیر میخواد، نیم ساعت هم هر بار طول میکشه تا شیر بخوره، حتی شب هم درست خواب ندارم، یک ساعت که چشامو میبندم که بخوابم با صدای گریه ش یهو بلند میشم، صبحا با سردرد از رخت خوابم بلند میشم تازه با وجودی که خونه خودم هم نیستم فعلا و مسئولیت زیادی ندارم تازه کمکم هم هستن کم و بیش
چطور برنامه ریزی کنم که به جز بچه به زندگی هم برسم؟چه موقع غذا درست کنم که دیر نشه تا شوهرم ظهر از سر کار میاد؟ چطوری برنامه ریزی کنم بتونم به خودم برسم بازاری ارایشگاهی جایی برم؟ مهمونی رفتن هم پیشکش نخواستم.... حس میکنم از این به بعد قراره زندگی خیلی سخت بشه
مامان آراد مامان آراد ۴ ماهگی
سلام خانوما خوبین؟🌹❤️
بچه ها من یه مامان اولی ام که از وقتی بچه م دنیا اومده خونه مامانم هستم و هنوز نرفتم خونه خودم، ایشالله یه چند روز دیگه میخوام برم، میدونم خیلی تو خونه م دست تنها بهم سخت میگذره ولی دیگه چاره ای ندارم و باید برم چون هم شوهرم اونور تنهاست و هم چون مامانم یکم ناخوشه خودم حس میکنم مزاحم شدم و دیگه باید برم با اینکه نه زیاد از بچه داری سر در میارم و نه تجربه ای دارم ولی خب چاره چیه...
حالا سوالم از شما دوستای با تجربه اینه که زندگی با یه نوزاد کوچولو که فقط هم از شیر خشک تغذیه میکنه چطوریه؟ من تو این حدودا 20 روزی که بچه م دنیا اومده کلا کارم شیر درست کردن و پوشک عوض کردنه، هر یکی دو ساعت گرسنشه شیر میخواد، نیم ساعت هم هر بار طول میکشه تا شیر بخوره، حتی شب هم درست خواب ندارم، یک ساعت که چشامو میبندم که بخوابم با صدای گریه ش یهو بلند میشم، صبحا با سردرد از رخت خوابم بلند میشم تازه با وجودی که خونه خودم هم نیستم فعلا و مسئولیت زیادی ندارم تازه کمکم هم هستن کم و بیش
چطور برنامه ریزی کنم که به جز بچه به زندگی هم برسم؟چه موقع غذا درست کنم که دیر نشه تا شوهرم ظهر از سر کار میاد؟ چطوری برنامه ریزی کنم بتونم به خودم برسم بازاری ارایشگاهی جایی برم؟ مهمونی رفتن هم پیشکش نخواستم.... حس میکنم از این به بعد قراره زندگی خیلی سخت بشه
مامان آراد مامان آراد ۴ ماهگی
سلام خانوما خوبین؟🌹❤️
بچه ها من یه مامان اولی ام که از وقتی بچه م دنیا اومده خونه مامانم هستم و هنوز نرفتم خونه خودم، ایشالله یه چند روز دیگه میخوام برم، میدونم خیلی تو خونه م دست تنها بهم سخت میگذره ولی دیگه چاره ای ندارم و باید برم چون هم شوهرم اونور تنهاست و هم چون مامانم یکم ناخوشه خودم حس میکنم مزاحم شدم و دیگه باید برم با اینکه نه زیاد از بچه داری سر در میارم و نه تجربه ای دارم ولی خب چاره چیه...
حالا سوالم از شما دوستای با تجربه اینه که زندگی با یه نوزاد کوچولو که فقط هم از شیر خشک تغذیه میکنه چطوریه؟ من تو این حدودا 20 روزی که بچه م دنیا اومده کلا کارم شیر درست کردن و پوشک عوض کردنه، هر یکی دو ساعت گرسنشه شیر میخواد، نیم ساعت هم هر بار طول میکشه تا شیر بخوره، حتی شب هم درست خواب ندارم، یک ساعت که چشامو میبندم که بخوابم با صدای گریه ش یهو بلند میشم، صبحا با سردرد از رخت خوابم بلند میشم تازه با وجودی که خونه خودم هم نیستم فعلا و مسئولیت زیادی ندارم تازه کمکم هم هستن کم و بیش
چطور برنامه ریزی کنم که به جز بچه به زندگی هم برسم؟چه موقع غذا درست کنم که دیر نشه تا شوهرم ظهر از سر کار میاد؟ چطوری برنامه ریزی کنم بتونم به خودم برسم بازاری ارایشگاهی جایی برم؟ مهمونی رفتن هم پیشکش نخواستم.... حس میکنم از این به بعد قراره زندگی خیلی سخت بشه