۱۳ پاسخ

حالا مثلا هنرکرده تو این سن گند زده ب عصاب و هیکل و زندگیش
بچه یکیشم زیاده ادم نباید بیاره

دوستت خودشو با دستگاه جوجه کشی اشتباه گرفته آدم باید یه ذره برای بدن خودش ارزش قائل بشه چه خبره همه رو پشت سر هم

من به بچه بعدی فکر میکنم اما الان ۲۳ سالمه و دوست دارم از سه سالگی میکائیل اقدام کنم یعنی ۲۶ سالگی مامانمم کمکمه اونم تازه اگه حال داشتم
مثل دوستت بعضی وقتا ناخواسته میشه گاهیم جوگیریه فکر نکن خیلی حالا داره بهشون خوش میگذره اوناهم اذیت هستن اما خب چه کنن مجبورن ادامه بدن

دوستت حتما کمک داره
دخترم تا صبح یکسره جیغ و گریه میکنه نه تو صندلی برقی ماسلا نه گهواره نه تاب ریلکسی آرام نمیشه فقط باید تو پتو تاپ تاپ بدیم نه دست برام مونده نه کمر

منم خواهر منم... بارداری و زایمان سخت.. الانم ک بچم الرژی به پروتئین گاوی داره..
تن و بدنم میلرزه.. بیخوابم گرسنم خستم..

هنو درد واژن و درد هیموریید و یبوستو کنار نیومدن با بچه وکلی مشکلات دیگه هست که هنو حل نشده بهتر نشده بفکر بعدی هم باشممممم واییی خدا نکنه

من تازه زایمان کردم
ولی به بعدی هم فکر میکنم
از طرفی هم میگم نینیم گناه داره شیر نمیتونه بخوره
ازطرفی هم سن خودم میره بالا

دقیقا منم به بچه دیگه فک میکنم سرم سوت میکشه 😩

چه توانی والا من فعلا و حالا حالا ها فکر بچه دوم نمیکنم😂

ماشالله بهش با این سن کن خوب توانی داره

البته همراهی همسرم خیلی مهمه

منم تا یکسالگی دخترم خیلی سخت گذشت بهم یعنی اسم بچه میومد جیغ میکشیدم 😂
ولی بعدش انقد خوب و خانوم بود که ما دوباره تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم اولیم ۴ سال و نیمشه

ماشاالله ب توانش چطور میتونه

سوال های مرتبط

مامان رضا مامان رضا ۱ ماهگی
خانوما توروخدا اگع میتونید کمکم کنید من خیلی نگرانم حالم بده
من قبل زایمان خیلی خیلیخواب سبکی داشتم اصلنم تو خواب حرف اینا نمیزدم خیلی هوشیار بودم اما الان خوابم خیلی سنگین شده میخوابم کلا بچه رو فراموش میکنم انگار یادم میره که بچه دارم یهو چشم باز میکنم بچه رو میبینم تازه یادم میفته بچه دارم با هولو ولا برش میدارم فکر میکنم خیلی وقته خوابیدمو بچه قندش افتاده تو خواب اما وقتی ساعتو نگاه میکنم میبینم فقط یکساعته که خوابیدم
تو اون یک ساعتم نه کوچکترین صدایی میشنوم نه چیزی
خیییلی نگرانم من اصلا اینجوری نبودم
نگرانم دستم بیفته رو بچه و متوجه نشم یا پتویی چیزی بندازم روش
یا اصلا نگرانم بیدار بشه گریه کنه و من متوجه نشم از خواب نپرم
وقتیم که از خواب میپرم انگار دیوونه میشم مثلا امروز هی مادرمو صدا میزدم و فکر میکردم خونه ی ماس
پنج دقیقه ای طول کشید تا به خودم بیام و یادم بیاد کجام و زمان و مکانو ...
ایا امکان داره اینا از عوارض زایمان باشه یا باید برم دکتر
واقعا حالم بده و نگرانم خواهش میکنم اکه کمکی از دستتون بر میاد دریغ نکنید