سلام خانوما
رایان دو ماهه نبود که گذاشتم پیش مامانم اینا با همسری رفتیم سفر ی روزه که بیشتر برای خرید بود و دنبال عروسک موزیکال بودم که فروشنده این مستر پوو رو پیشنهاد داد از دم که میکشی موزیک ملایمی داره خوشم اومد خریدم ، شب که رسیدم خونه ،رایان بغل خواهرم بود تا منو دید لباشو برچید و گریه کرد 😅😅😅 مامانم می‌گفت از صبح ی بارم گریه نکرده بودا الان تورو دید دلش پر شد که چرا تنهاش گذاشتی 🥹🥹🥹
بعد تا این عروسک رو نشونش دادم هیجانی شد بستمش به تشک بازیش هرسری ک موزیکش پخش میشد هیجانی میشد دست و پاشو تکونی میداد آواهایی از خودش در میورد خلاصه که این مستر پوو شده یار شفیق آقا رایان 😍😍
امروز با آقا رایان دوتایی رفتیم خرید سخت بود ولی تونستیم مادر و پسری خرید کنیم کوله پشتی بردم که خریداری میذاشتم توش و پسرو تو بغلم بعضی وقت ها هم راه می‌رفت و از جلوی مغازه اسباب بازی فروشی رد شدی با ذوق جیغ میکشید اسباب بازی میخواست از الان اینجوری کنی نمی‌دونم بزرک بشه چطوری کنترلش کنم .... 🥴🥴🥴 به نظر من بزرگترین چالش بچه ها همین کنترل کردن خواسته هاشونه ، و ما والدین هم باید ی کاری کنیم که بچه برای خواسته هایش تلاش کنه نه اینکه همه ی خواسته هاشو بی چونه چرا برآورده کنیم خیلییی سخته واقعا این قسمت تربیت بچه ها ....

تصویر
۳ پاسخ

چقدرم بامزست

آخییی چه با نمک

دختر منم عین همین پو رو داره اما نمی‌دونستم آهنگ پخش می‌کنه خخخ فردا امتحان کنم ببینم برای ماهم آهنگ داره یا نه

سوال های مرتبط

مامان رایان مامان رایان ۲ سالگی
#ایده بازی
سلام خانوما خسته نباشین
امروز با رایان بازی قایم باشک بازی کردیم یکی از اسباب بازی هاشو نشون دادم گفتم اینو تو اتاق قایم میکنم بگرد پیدا کن برام بیار
اول اسب رو چند بار تو اتاق گذاشتم جلو چشمش مثل رو عسلی یا رو تخت رو شوفاژ که پیدا کرد برام آورد بعدشم خروس رو هم اضافه کردم دوتاشو تو جای مختلف اتاق گذاشتم که پیدا کنه برام بیاره و هرسری با ذوق پیدا میکرد میورد منم میگفتم آفرین اسب رو پیدا کردی
اینجوری کلمه ی اسب رو هم یاد میگیره کلی به دایره ی لغاتش اضافه میشه یک ساعت باهم بازی کردیم و هم بازی بود هم من تونستم اتاق رو جمع و جور کنم 😀😀
این بازی کمک می‌کنه به :👇
۱-تقویت هوش
۲ـ تقویت دقت
۳ـ تقویت بینایی
۴ـ تقویت حافظه
۵ـ شناخت وسیله
۶ـ تکرار کلمه وسیله مثل اسب ، خرسی
با هرچیزی که دوست داری مثل پستونک یا اسباب بازی مورد علاقه بچه انجام بدین
برای بچه ها زیر یکسال که نمیتونن راه برن جلو چشمم زیر پتو یا پارچه قایمش کنین و بپرسین اسب کووو؟ تا پیدا کنه (راین ۹ماهه بود زیر پتوش قایم میکرد پیدا میکرد )
شماهم اگه ایده بازی دارین برام بنویسین👇
مامان جانا. گیشگیل🩷 مامان جانا. گیشگیل🩷 ۱ سالگی
بچه ها یک سوال
تا حالا شده ببینید کودک حین بازی با بچه های دیگه. بخاد اسباب بازیشون رو بگیره (نه اینکه بکشه یا خشونت به خرج بده. فقط دستشو دراز کنه بگیره)
اگر خیر.. که مبارکا باشه😅
اگر بله. واکنش خودتون و مادر اون کودک چی بوده؟
من خودم در حال اموزش به بچه هستم و الان بهتر شده. وقتی میخاد بره سراغ یه اسباب بازی بهش میگم یکی داره باهاش بازی میکنه و فعلا این اسباب بازی مشغوله و باید صبر کنیم بازیش تموم شه و نوبتمون بشه و ... جدیدا خیلی زود کوتاه میاد
ولی برخورد مامانای دیگه خیلی برام عجیبه و منو به فکر فرو میبره و گاهی ناراحت میشم یا شک میکنم یا گیج میشم
بعضی مامانا با روی گشاده منتظر میمونن که بچه اسباب بازی رو برگردونه و بعد ازش تشکر میکنن

ولی بعضیا زود دستشونو میارن جلوی بچه و میگن نه! دست نزن! (اشاره به دختر یا پسرشون) میگن این داره بازی میکنه دست نزن

و این برای من عجیبه.
چون نمیدونم درستش چیه! به خودم باشه میگم وارد دنیای بچه ها نشیم بزاریم باهم سوشلایز کنن و گلیم خودشونو از اب بیرون بکشن (ارتباط اجتماعی برقرار کردن؟) ولی خب ما تو جامعه زندگی میکنیم و قوانین جمعی طبق خواسته ی من چیده نشده.
مامان رایان مامان رایان ۲ سالگی
سلام ظهر بخیر
مادر و پسر تازه از خواب بیدار شدیم و باورم نمیشه آنقدر خوابیدم ، رایان شب ها عادت کرده ۱۲میخوابه اونم با کلی مصیبت و صبح هم دیر بیدار میشه دلیل دیر بیدار شدن منم اینکه👇
پروسه ی رو تخت خوابیدن رایان با شکست مواجه شد 😑😑
بعد عید ک برگشتیم گفتم بذارمش رو تختش بخوابه منم پایین تختش رو زمین می‌خوابم ولی هی نق میزد من باید از سرجام پا میشدم ، آب میخواست ، پستونک میخواست ، یا چرخیدنی جاش کم بود گریه میکرد ، خلاصه عین زمان نوزادی من هر ساعت پا میشدم ، همسرم نمیتونست بخوابه دیگه گفتیم بذاریم رو زمین بخوابه و الان دو شبه رو زمین می‌خوابه دیگه گریه نمیکنه خداروشکر
و منم میتونم کمی بخوابم برا همون خسته ام و خوابیدنی بی هوش میشم دیگه 🙄🙄🙄
نمی‌دونم پس چرا این تخت رو خریدیم اتاق هم جا گرفته الکی 😬😬😬
کیا بچه هامون تو تخت می‌خوابن ، آیا مثل رایان مشکل درست میکنم یا نه قشنگ می‌خوابن ؟؟؟
دیگه اینم صبحونه ی دیر هنگام شازده که بخوره تا یکم دیگه نهار میدم بهش
مامان مهدیار و مهدا🌙 مامان مهدیار و مهدا🌙 ۲ سالگی
حالا درسته نوشته نوجوان ولی من اینارو گوش می‌کنم میگم آدم الان بدونه خب ی قدم جلوتره
نکته هاشو یادداشت برداشتم براتون شاید مفید بود ❤️


خودتون از اول بچتون رو سر چیزای مختلف مقایسه نکنین مثلا تمیزی و درس و... چون دونم بعد سر چیزای دیگه یاد می بره شما رو با پدرمادرای دیگه مقایسه کنه

وقتی همسرتون یا بچه کاری براتون میکنه قدردان باشین تا یاد بگیره تشکر رو ولی از زبان بچه تشکر نکنین
وقتی بچه خواسته ای داره و شما نمیتونین اونو برآورده کنین رفتار خجالت زده و شرمنده نداشته باشین که حالا ببخشید عزیزم که نمیشه برات بخرم و....
وقتی اینجوری میگین به خودش حق میده تشدید کنه خواسته هاش
به بچتون در موقعیت های مختلف یادآوری کنین که شما برای خواسته هاش حداکثر تلاشتون رو میکنین در صورتی که نیاز باشه ولی آهی فقط مسئله مالی نیست و گاهی شما صلاح نمیدونین
خواسته با نیاز خیلی فرق داره
نیاز رو باید رفع کنین، خواسته ها ممکنه خیلی باشه
هر دو والد از هم دفاع کنن روی یک موضع 👍
مامان نیکا مامان نیکا ۱ سالگی
پارت اول
سلام مامان ها
می‌خوام از یه تجربه بگم از راهی که خیلی ها سردرگم هستن که برن.
یا نرن
من قبل از اینکه دخترم رو از شیر بگیرم اینجا سوال پرسیدم
بعضی ها در حد چند کلمه جواب دادن و نتیجه نگرفتم کامنت ها رو
خوندم و بعضی ها خیلی خوب راهنمایی کرده بودن خلاصه من زیاد اهل پیام گذاشتن نیستم فقط چون خیلی زجر کشیدم این چند روز
خواستم اینجا بگم شاید کمکی به بعضی از مادرها بشه
دختر من از ساعت دوازده شب که موقع خوابش بود تا دوازده ظهر که بلند میشد دو ساعت دو ساعت شیر می‌خواست گاهی یه ساعت به ساعت نه با آب نه با سرپا دور دادن آروم نمیشد بخاطر اینکه باباش غر نزنه سریع مجبور میشدم شیر بدم
سعی کردم صبح ها ۹صبح که برا شیر بیدار میشه دیگه ندم که بلند بشه ولی باز چشم بسته گریه میکرد و شیر می‌خواست وقتی بلند میشد هم صبحونه نمی‌خورد و بسیار بد غذا بود .البته تا اردیبهشت که پیش مامانم بود و من سرکار بودم بهتر بود
تابستون که کنارش بودم بدتر بدغذا شد و طلب شیر میکرد
منم مجبور بودم بخاطر اینکه مهر باید برم سرکار و دیگه نمیتونستم از شیر بگیرم و بدغذاییش ازارام‌میداد شوهرم هم یا سرکار بودو وقتی خونه بود خیلی باهاش بازی نمی‌کرد و به این خاطر نمیتونستم رو اون حساب باز کنم و
تصمیم به گرفتن شیر کردم اونم موقع ای که شوهرم شبکار باشه و آرامش بیشتری باشه واونم بد خواب نشه و غر بزنه
فقط هم شیر خودم رو میخورد
طبق تجربه یک یکی از مامان ها آبلیمو زدم لب زد دید ترشه و چند دقیقه بعد دوباره امتحان کرد و دیگه اصلا سراغش نیومد
یکم بی قراری کرد و خوابید دوبار تا صبح بیدار شد و گریه کرد
روز دوم خونه مامانم خواهر زاده هام پیشش بودن خوب بود