۴۰ پاسخ

بعد اینک مونا جان اولش ک شیر نداشتی بچه گشنه نمیموند؟

عزیزم🥰😍
مرسی ک گفتی تجربتو💛🧡🩷
انشالله سلامت و بهتر بشی قشنگم
منم خیلی میترسم از زایمان دوم🥲
فوبیام شده

سلام عزیزم ب همراه خیلی نیازت شد؟
من همراه ندارم برا سزارین دومم هست میخام ببینم قبول میکنن و اینکه چقدر شد هزینت بیمه سلامت داشتین ممنون میشم جواب بدی کابوسه این شبامو هزینه و همراه😥

عزیزممم مبارکههه الان دیدم زده۶روزگی

برای من زایمانم خیلی سخت بود ووای نمیخوام بهش فکر کنم

سلام عزیزم خوبی
میشه درخواست بدی اکانت قبلیم پرید

بسلامتی عزیزم
پسر بزرگت خیلی اذیت میکنه ؟داداششو دید چه واکنشی داشت؟
واینکه پستونک ازکی دادی بهش

سلام عزیزم ممنون بابت این ک از تجربت گفتی انشالا ک خوب باشی
میگم لباس برا خودت چیزی برنداشتی ینی نیاز نمیشه؟و این ک شیشه شیر پستونک فلاسک بالشت فرمدهی برا نوزاد بردارم ب درد میخوره یا نه

گردن دردت بخاطر دارو بیهوشیه عزیزم منم بیهوش بودم گردنم خیلی گرفته بود ودرد میکرد

پستونک میگیره😍؟

مبارکت باشه عزیزدلم ایشالا دامادیش

بهتری الان؟

برای درد گردنت فقط و فقط
ی امپول دگزا بزن

وزنش چن بود عزیز

مبارکت باشه عزیزم شکر خدا که سلامت با نینی اومدی خونه

خوش قدم باشه و زیر سایه پدر و مادر بزرگ بشه عزیزم❣️

از آروین بگو حسودی نکرد بیمارستان بودی سخت نگذشته بهش

مایعات زیاد بخور نسکافه چای چیزایی ک کاقئین داره بخور تا عوارض دارو بیهوشی از بدنت خارج بشه

مباارکه ب سلااامتی❤💋
انتخاب خودتون بود بیهوشی؟؟

انشالله دامادیشو ببینی عزیزم
بیهوشی سخت نبود براتون
ممنون ک از تجربتون گذاشتین

قدمش پر خیر و برکت باشه انشاالله

چقدر شبیه خودتههههه🥹❤️
دست راستت رو سرمن ای کاش زایمان دوم منم راحت بگذره🥲

وای این بچه ت فتو کوپی پسر دیگه ت هست

ای جانم خدا فظش کنه عزیز🤩

گوگولی 🥺🥺مبارکت باشه

ماشاالله مونا چند کیلو بود

مبارکه انشاءالله زیر سایه پدرمادرشون بزرگ بشن انشاءالله سلامت باشه

ای جانم به سلامتی چشمتون روشن❤️🥰😍

خدا ماشالله چه نی نی نازه مبارکه عزیزم منم ۱۷م زایمانمه کم کم داره استرس میگیرتم

واای نههه چقد شبیه پسرت شده 😍😍دیروز تو فکرت بودم پیدات نکردم .قدمش مبارک باشه عزیزم

منو ترسیدم خواهر از سزارین مگن دونی دردش بیشتره

۴تا بچه داری گلم؟

وای ک من دارم جون میدم از درد 😭 برعکس سزارین اولم

جونم در اومده

مبارکه عزیزم بسلامتی فارغ شده الآن شب زنده داری شروع میشه

دوغ بخور اثر امپول میره
برا من گفتن من کمرم کاهی میگرفت و درد میکرد ۱.۲روز اول تا دوغ خوردم خوب خوب شدم
برا دردامم شیاف میزدم تا ۵روز درد هس بعدش کم کم کم میشه

مبارک باشه عزیزم

ای جانم
برام دعا کن عزبزم منم براحتی زایمان کنم

إلهی عزیزم به سلامتی
دامادی شو ببینی

شیاف بزنی همون دردت هم میره

زیرسرت بالشت نمیزاشی کاش خاهرمنم سزبود بعد ازاتاق عمل اومد بیرون زیر سرش بالشت نزاش اصلا گردن درد و سردرد نگرف

بعد زایمان شکمتم فشار دادن؟

سوال های مرتبط

مامان شاهان مامان شاهان ۳ ماهگی
"پارت۴بعداز عمل سزارین"
ساعت12و50دیقه پسرم بدنیا اومد و من بیهوش شدم، زمانی بهوش اومدم که بخیه لیزریم تموم شده بود ولی چون هم بی حسی تجربه کرده بودم هم بی حسی کلا بیحال بودم و اصلا حال نداشتم، اومدن بردن ریکاوری وساعت2بردن بخش، رفتم بخش وقته ملاقات بود خانوادم اومدن پیشم ولی انقدر درد داشتم و بیحال بودم که اصلا توجهی به کسی نتونستم بکنم، بعد از وقت ملاقات اومدن برام لباس زیر پوشندن و پد گذاشتن و با یدونه شیاف و بعدش آمپول های درد رو زدن که دردم کمتر بشه، ساعت 5بچمو اوردن کنارم و گفتن دوساعت بعد شیر بده بهش که نتونستم شیر بدم چون سینم کوچیک بود و نوک نداشت طول کشید تا سینمو بگیره، ساعت9شب هم گفتن چیزای آبکی بخورم که بیارن پایین راه برم، با انجیر خیس خورده شروع کردم و کمپوت گلابی و دوغ محلی و چای با خرما و آبمیوه و نسکافه خوردم، اومدن گفتن بیا پایین از تخت و راه برو که اونم خیلی سخت نبود و راحت تونستم از تخت بیام پایین، یکم راه رفتن سخته ولی ادم میتونه اروم اروم راه بره، بعدش اومدن شربت لاکسی ژل دادن نصف لیوان گفتن با آب بخور که من شب ساعت2رفتم دستشویی که فردا صبح ساعت10گفتن مرخصی که تا ساعت2طول کشید
مامان فندق مامان فندق ۳ ماهگی
تجربه زایمان سزارین
پارت۴
تا اوردنم تو بخش اومدن جا به جام کردن رو تخت و برام ۳تا شیاف زدن و پد گذاشتن اینم بگم من پمپ درد تصمیم داشتم بگیرم ولی یادم رفتو نفهمیدم کی بگم و کجا بگم دیگه نگرفتم فقط چند ساعت اول دردش زیاده مثلا منو تقریبا ساعت ۹ اوردن تو بخش ۳ تا شیاف زدن دردم تا ساعت ۲ ظهر هی داشتم هی کم و زیاد میشد دردمو داشتم حس میکردم جون باید ی حالت بخوابی و بدون بالش اینا من کتفم بشدت درد میکرد حتی درد بالای کتفم از بخیه بیشتر بود چون بخیه با شیاف دردش کم میشد ولی کتفم چون قبلنام درد میگرفت با این مدل خوابیدن بدتر میشد هیچی ساعت ۲ دوباره ک شیاف زدن دردم خیییلی کم شد ساعت ۵ بلند شدم واسه راه رفتن ک واسه پایین اومدن از تخت باید کمکت کنن چون درد داری واسه راه رفتن خیلی درد نداشتم بودا ولی واقعا قابل تحمل بود ولی تا میتونید نسکافه و مایعات بخورید من احساس میکنم کم خوردم و بعدشو براتون‌میگم ک بلایی از سرم گذشت دیگه اون شب هم هر جوری بود گذشت بچم گرسنه میموند دکتر گفت بهش شیرخشک بده چون هنوز شیرم اغوز بود و براش کافی نبود و نمیدونم بهش کم دادم چی بود ک تا صبح خیلی بیتابی کرد بچم تازه الان داره دستم میاد چقد شیر بدم چقد شیرخشک اینم بگم ی هم اتاقی داشتم تازه ساعت ۴ اوردنش تو اتاق براتون از حال اونم تو پارت های بعدی میگم ک ببینید طبیعی بهتره یا سزارین
مامان فسقل بچه👼🍭 مامان فسقل بچه👼🍭 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان سری پنجم:
دیگه تا صبح ما درگیر بیتابی‌ بچه بودیم. صبح ساعت ۴ گفتن میتونی نصف لیوان ابِ کمپوت بخوری. ساعت ۶ اومدن انژیوکت رو از دستم باز کردن. بعد گفتن میتونی بری دسشویی. با کمک مامانم و کلی گریه کردن و خیلییی سخت تونستم از تخت بیام پایین و تا دسشویی برم. ساعت ۱۱ بچمو بردن تا کارای شنوایی سنجیش رو انجام بدن. بعد یه پرستار اومد تایمی که باید بچه رو برای چکاب و واکسن بیاریم رو توضیح دادن. ساعت ۱۲ ترخیص شدم. واقعا نمیتونستم راه برم. پاهام شدیدااا ورم کرده بود. اومدیم خونه و اذیت‌ها و نیش و کنایه مادرشوهر شروع شد. کمک ک نمیکرد هیچ تازه به مادرم تیکه مینداخت و ناراحتی پیش میاورد که تا الانشم دعوا داریم سر کاراش و همه توو خونه با هم قهرن. روز اول که اومدم خونهدتا شب باز باید مایعات میخوردم مثل نسکافه و چایی و ابمیوه. همینطور هم در حال تقلا کردن بودیم که بتونیم به بچه شیر بدیم. اخه نوک سینه‌هام بزرگ بود بچه نمیتونست بگیره هلاک میشد. خودمم به شدت درد داشتم و گریه میکردم. دیگه مجبور شدم از روز چهارم بهش شیرخشک بدم. از روز دوم تونستم غذا بخورم سوپ و کباب و ماهیچه. دیگه تا امروز که خدا رو شکر یه کم بهترم. ولی کمرم و بخیه‌ها هنوز درد میکنن.
مامان آقا فرهان🧸⚽️ مامان آقا فرهان🧸⚽️ روزهای ابتدایی تولد
پارت سوم

بعد منو بردن ریکاوری و فشار و ضربان قلبمو چک کردن به ۵دقیقه نکشید منو همراه بچه بردن بخش
تا ۳ساعت من حرف نزدم خیلی کم که واقعا کمک کرد تو نداشتن سردرد کمک کرد تا ۱۲ ساعت بدون حرکت دراز کشیدم و باکمک مادرم و مادرشوهرم به بچه شیر دادم تا ساعت ۱۲ شب که یواش بلند شم و اول یه لیوان چایی و بعد ۲تا نسکافه تو یه لیوان آب ریختم و حل کردم خوردم بعد اون صبر کردم و یکم آب کپود گلابی خوردم تو تایم دراز کشیدنم ۳بار شیاف کردم و البته باید بگم پمپ دردم نداشتم بعد خوردن غذا اومدن سوند رو کشیدن و بلند شم برای اولین راه رفتن یکم سخت بود ولی یکم راه بری بهتر میشی ساعت ۴صبح من دیگه شکمم خوب شد و پسرمم همین که پرستار اومد گفت از الان میتونی غذا بخوری راحت و بودم تا ساعت ۶صبح که یه درد بدی اومد تو قسمت معدم که مردم شیاف کردم و پرستاراومد گفت شاید بخاطر فشاره یا جا به جا شدن رودهاته که گفتن تا ۶عصر باشم اگه ادامه داشت باید بمونم ولی خداروشکر دیگه دردی نداشتم و مرخص شدم

ولی در نهایت باید بگم الان که ۵روزه که بچم بدنیا اومده با خودم کنار نیومدم
زایمان سزارین از نظر من برای ۹۰درصد اونایی که خودشون انتخاب کردن بهترینه یه دسته هم مثل من بودن و راضی بودن یه دسته هم نه طبیعی راضی بودن
اما من فکر میکنم چون خودمو براش آماده نکرده بودم و از نظر جسمی و ذهنی باهاش کنار نیومدم هنوز زخم بخیم حال جسمیم و اون انتظاری که بعد زایمان از خودم داشتم با الانم یکی نیست چون یکم پذیرشش برام سخته ولی در کل گذشت و خوشحالم که بچم کنارمه امیدوارم تمام خانومای باردار زایمان عالی و راحتی داشته باشن🙏🏻🌹