دیشب گازم خیلی چرب شده بود و تنبلیم میکرد تمییز کنم،اومدم دست به کار شدم اساسی همه چیشو جدا کردم تا بشورم،وسطاش فشارم افتاد گُر گرفتم،حالم بد شد
نشستم سر جام و بدون اینکه خودم انتخاب کنم های های گریه کردم جوری که دل میزدم🥲اشکام دست خودم نبود،ازینکه نتونستم تمییز کنم،ازینکه خونم کثیفه و من نا ندارم کاری کنم و دلمم نمیخاد کسی بیاد خونم کمکم.یهو دیدم دخترم محکم خودشو به اینور اون ور میزنه وسط گریه هام😭😭😭😭ینی متوجه ی ناراحتیه مامانش شد و اونم غصش گرفت؟😭😭😭

وای بخدا حال منم همینطوره ،دقیقا منم خونم شده آشغالدونی حالم داره بهم میخوره از کثیفی نمیتونم تمیز کنم ،هر لحظه خونه رو میبینم حالم بدتر میشه
منم اصلا دوست ندارم کسی تمیز کنه هرچی فکر میکنم فقط خودم باید انجام بدم ،اعصابم حسابی خورده
تو تنها نیستی عزیزم

منم خونم بهم ریخته میشه . ظرف میبینی ۱۰ ساعت تو ظرفشویی. ولی ب خودم سخت نمیگیرم وقتی استراحت کردم انجام میدم کم کم. هم ظرفا میشورم هم گاز تمیز میکنم بعد باز استراحت میکنم مثلا جارو میکنم چند ساعت بعدش با این حال بازم خیلی اذیتم و شکمم و زیر دلم درد میگیره. توام سخت نگیر اگ‌میتونی انجام‌بده نمیتونی هم دلش کن

🥲🥲🥲🥲🥲🥲

عزیزم همه مون همینیم یه کمکی هم داشتم که اینقدر اذیتم کرد گفتم نیاد

منم نمیتونم کاری بکنم خیلی سخت شده حتی راه رفتن برام درد لگن دارم نینی بدنیا میاد کارامونو انجام میدیم ناراحت نباش کمتر از یکماه مونده🤭

و منی ک باید خونه تکونی اساسی کنم چون مادرشوهرم برای زایمانم میاد😅
باز خوش ب حال شماها ک با مادرشوهرتون تو یه شهر هستین

منم همینم بخدا.

بیا فقط خونه‌ی ما رو ببین تا شاد شی! دو تا پسر بچه دارم. علاوه بر کثیفی آشپزخونه، اتاق ها وحشتناک! جای خواب افتاده، پسرم رو از پوشک گرفتم و همه جا نجس!!!
خلاصه که امید دارم هنوز به زندگی!
جمعه هم مادرشوهرم میخواد بیاد😂

آخی چرا همتون اینجوری شدید
با یه مشاور صحبت کنید تو بارداری اینجوری هستید بعد از زایمان افسردگی بدتری میاد سراغتون

اتفاقا منم بدم میاد کسی کارام بکنه
وسط کارا چند دقیقه استراحت میکنم دوباره میرم سراغش

مثلاً یه ظرف شاید چند بار آب ببندم بیام بشینم بعد دوباره برم البته من درد شدید دارم خسته نیستم

واییی خونه منم افتضاحه کاش مامانم نزدیکم بود میومد یکم کمکم میکرد🥲💔

سختیش اینه دارم پسرم رو از لاستیک میگیرم. بچه 22روزه خسته عالم

هیییی

اون روز سردوزم تسمش در رفت نشستم درست کنم نتونستم به همسرم گفتم اومد درست کنه من نشستم های های گریه کردم که نه دست نزن خراب شد تو خرابش کردی 😐بعدم با گریه زنگ زدم به مامانم که خراب شد پاشین بیاین اون بیچاره ها هم فکر کرده بودن من چیزیم شده یه دقیقه ای خودشون رو رسوندن
بعد بیچاره شوهرم مگه میتونست آرومم کنه یعنی زاااااار میزدم ها🤦‍♀️

عزیزم الان همه همینطور هستن سختشونه عزیزم کم کم باز من هنوز بخیه هام نریخته طبیعی هستم بعد مامانم میاد میگه چرا خونت بهم ریخته میگم پسر من فقط ریختن بلده جمع نمیکنه سه سالش حالا مهمون میاد نه مامانم نه خواهرم میاد کمک کنند منم با گریه جمع میکنم.

باردار هستی
به خاطر تغییر هورمونات هست الکی گریه ات می گیره

اره عزیزم معلومه که متوجه میشه گناه داره🥺🥺
این چیزا که دیگه گریه نداره منم یکم کارکه انجام میدم زودی خسته میشم اصلا ازپامیفتم فقط امید دارم که بچه به دنیا بیاد دوباره همون آدم سابق بشم👌🏻

وای منم مثل توام یهو میشینم گریه میکنم بی اختیارررر....بعد دقیقا دخترمم خودشو به اینورو اونور میزنه حس میکنم قشنگگگ ناراحت میشه