سوال های مرتبط

مامان سید حسن مامان سید حسن ۲ ماهگی
سلام خانما من برا زایمان رفتم بیمارستان حافظ شیراز
اصلا به درد نمیخوره الان پسرم بیست و پنج روزشه من چهارده روزشو تو بیمارستان بستری بودم هرکی جونشو میخواد اونجا نره
من برا زایمان طبیعی رفتم رحمم ده سانت باز شده بود لحظه آخر که بچه خواست دنیا بیاد گفتن قلبش کار نمیکنه واسه همین بردن سزارین دوروز بستری بودم. بعد که مرخص شدم همون روز تب و لرز شدید کردم
اومدم خونه بابام دوباره تب و لرز کردم رفتم درمانگاه گفتن ضربان قلبت بالاست برو زایشگاه اونجا گفتن فوری بستری شو بعدش تا دوروز هرچی آزمایش گرفتن چیزی پیدا نکردن آخرش دکتر گفت بخیه مو باز کنن وقتی بازش کردن مثل آبشار عفونت از ش ریخت بیرون وقتی یکم از عفونت خارج کردن دیدن لایه داخل شکمم اصلا بخیه نکرده بودن واسه همین دوباره بردن اتاق عمل عفونت خارج کردن لایه داخل شکمم کامل باز کردن و دوباره بخیه کردن اما لایه بیرونی شکمم تا یه هفته باز بود هر روز سه بار میومدن با تیغ شست و شوش میدادن و منم زجر میکشیدم بعد یه هفته بردن اتاق عمل و لایه بیرونی شکمم بخیه کردن 😔😔
مامان دنیز مامان دنیز ۲ ماهگی
تجربه من از زایمان
دوشنبه درد های من شروع شد از صبحش ولی چون قابل تحمل بود نرفتم دکتر شب که شد درد هام بیشتر شد و آبریزش داشتم ساعت ده رفتیم زایشگاه و فقط دوتا ماما اونجا بودن و بعد معاینه گفتن که کیسه آبت نشتی میده و به دکتر زنگ زدن چون دهانه رحمم فقط یک سانت باز بود دکتر گفت بستری نمیکنم .... بعد همون ماما ها که اونجا بودن گفت که برین بیمارستان چالوس و برات خطر نامه و مطمئنیم که کیسه آبت نشتی میده ساعت دوازده ما رسیدیم بیمارستان چالوس و تا ساعت سه اونجا بودم همچنان منو بستری نکرده بودن گفتن ظربان قلب جنین گوش کنیم و میتونی بری مشکلی نیست و دردات فقط ماه دردان و ..... ساعت سه و نیم که داشتن ظربان قلب جنین میدیدن یهو دردم بیشتر شد و کیسه ابم ترکید و مجبور به بستری شدن من تا صبح درد کشیدم و اصلا نخوابیدم صبح بعدش هر ماما و دکتری میومد و معاینه ام میکردن و من خیلی خیلی درد می‌کشیدم هم راه میرفتم هم رو توپ سوار میشدم دکترا که مایعنه ام کردن گفتن لگنت عالی و میتونی طبیعی راحت بدنیا بیاری ولی ساعت 11 گفتن سزارین اجباری چون بچه مدفوع کرده و فلان من رفتم سزارین شدم در صورتی که اصلا مدفوعی نبوده و خیلیی خیلیی عذاب کشیدم و الآنم خیلی درد دارم ولی شیرینه وقتی یه کچلویی هست پیشت
برای همه شما ها آرزو میکنم زایمانی بدون درد داشته باشین
مامان گل پسرام مامان گل پسرام ۲ ماهگی
مامان هامین مامان هامین ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
ساعت ۵صبح رفتم بیمارستان معاینه تحریکی کردن بهم دوتا شیاف دادن گزاشتن و ساعت ۶اماده شدم رفتم اتاق دیگه خصوصی بود شوهرم و مامانم میتونستن بیان پیشم کیسه ابم رو پاره کردن و معاینه تحریکی شدید انجام میدادم و شکمم روفشار میدادن که اب ها خارج بشه و مردم زنده شدم به ۴سانت که رسیدم اپیدرال زدن عالی بود تا ۹سانت هیچی نفهمیدم کم کم ورزش میکردم دیگه ۱۰ سانت که شدم همه پرستارا اومدن بالاسرم و متخصص زایشگاه اومدن بالا سرم شروع کرد کمکم کنه کم کم حس اپیرودال داشت از بین میرفت دکترم اومد پرستار بازانو نشست رو تخت و دودستی افتاد رو شکمم و فشار میداد که زایمان کنم من فقط جیغ میزدم میگفتن زور بزن من فقط جیغ میزدم گریه میکردم از درد یهو هم تمام دردا رفت یه چیز داغ اومد رو شکمم کلی هم بخیه خوردم دکترم میخواست برش نخورم ولی خودش پاره شد یک ساعت هم گزاشتن رو سینم تماس پوستی شوهرمم اومد پیشم تا یکساعت بعد بخیه ۳بار معاینه شدم و رفتم بخش تهش بگم خیلیی زایمان سختی داشتم و دیگه هیچ وقت نمیخوام تجربش کنم