سوال های مرتبط

مامان ایلیا و صدرا مامان ایلیا و صدرا ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
خب اول از همه بگم که زایمان دومم بود و از اول خیلی استرس داشتم و میترسیدم چون زایمان اولم اذیت شدم و کلی بخیه خوردم .طبق تاریخ آن تی برام ۱۴اسفند زده بودن روز ۱۳ام صب زود بیدار شدم یکم احساس درد داشتم گفتم بزار اگه بیشتر شد میرم بیمارستان که رفتم دستشویی حس کردم بجز ادرار یه آب داغ داره میاد پاشدم که دیدم آره کیسه ابمه خلاصه آماده شدیم رفتیم بیمارستان ک در طول راه هی ازم آب می‌رفت دیگه رفتیم زایشگاه معاینه کردن گفتن کیسه آب پاره شده و ۲سانت بازم دیگه تا بستری شدم و برام سرم زدن شد ساعت ۱۰ونیم ولی درد زیادی نداشتم کم کم دردام شروع شدن ولی زیاد نبودن و با نفس عمیق رد میکردم ساعت ۱۲دکتر معاینه کرد ۳سانت بودم و قرار بود برسم به ۵سانت برام بی حسی بزنن یهو ساعت ۱حس کردم داره بهم فشار میاد ماما رو صدا زدم گفتم بچه داره میاد ک اومد معاینه کرد دید آره فول شدم دیگه رفتیم رو بخت زایمان و با چند تا زور پسرم ساعت ۱:۱۵دقیقه بدون برش و بخیه با وزن ۳۳۰۰بدنیا اومد
مامان نیلدا مامان نیلدا ۲ ماهگی
مامان سید حسن مامان سید حسن روزهای ابتدایی تولد
سلام خانما من برا زایمان رفتم بیمارستان حافظ شیراز
اصلا به درد نمیخوره الان پسرم بیست و پنج روزشه من چهارده روزشو تو بیمارستان بستری بودم هرکی جونشو میخواد اونجا نره
من برا زایمان طبیعی رفتم رحمم ده سانت باز شده بود لحظه آخر که بچه خواست دنیا بیاد گفتن قلبش کار نمیکنه واسه همین بردن سزارین دوروز بستری بودم. بعد که مرخص شدم همون روز تب و لرز شدید کردم
اومدم خونه بابام دوباره تب و لرز کردم رفتم درمانگاه گفتن ضربان قلبت بالاست برو زایشگاه اونجا گفتن فوری بستری شو بعدش تا دوروز هرچی آزمایش گرفتن چیزی پیدا نکردن آخرش دکتر گفت بخیه مو باز کنن وقتی بازش کردن مثل آبشار عفونت از ش ریخت بیرون وقتی یکم از عفونت خارج کردن دیدن لایه داخل شکمم اصلا بخیه نکرده بودن واسه همین دوباره بردن اتاق عمل عفونت خارج کردن لایه داخل شکمم کامل باز کردن و دوباره بخیه کردن اما لایه بیرونی شکمم تا یه هفته باز بود هر روز سه بار میومدن با تیغ شست و شوش میدادن و منم زجر میکشیدم بعد یه هفته بردن اتاق عمل و لایه بیرونی شکمم بخیه کردن 😔😔
مامان دنیز مامان دنیز روزهای ابتدایی تولد
تجربه من از زایمان
دوشنبه درد های من شروع شد از صبحش ولی چون قابل تحمل بود نرفتم دکتر شب که شد درد هام بیشتر شد و آبریزش داشتم ساعت ده رفتیم زایشگاه و فقط دوتا ماما اونجا بودن و بعد معاینه گفتن که کیسه آبت نشتی میده و به دکتر زنگ زدن چون دهانه رحمم فقط یک سانت باز بود دکتر گفت بستری نمیکنم .... بعد همون ماما ها که اونجا بودن گفت که برین بیمارستان چالوس و برات خطر نامه و مطمئنیم که کیسه آبت نشتی میده ساعت دوازده ما رسیدیم بیمارستان چالوس و تا ساعت سه اونجا بودم همچنان منو بستری نکرده بودن گفتن ظربان قلب جنین گوش کنیم و میتونی بری مشکلی نیست و دردات فقط ماه دردان و ..... ساعت سه و نیم که داشتن ظربان قلب جنین میدیدن یهو دردم بیشتر شد و کیسه ابم ترکید و مجبور به بستری شدن من تا صبح درد کشیدم و اصلا نخوابیدم صبح بعدش هر ماما و دکتری میومد و معاینه ام میکردن و من خیلی خیلی درد می‌کشیدم هم راه میرفتم هم رو توپ سوار میشدم دکترا که مایعنه ام کردن گفتن لگنت عالی و میتونی طبیعی راحت بدنیا بیاری ولی ساعت 11 گفتن سزارین اجباری چون بچه مدفوع کرده و فلان من رفتم سزارین شدم در صورتی که اصلا مدفوعی نبوده و خیلیی خیلیی عذاب کشیدم و الآنم خیلی درد دارم ولی شیرینه وقتی یه کچلویی هست پیشت
برای همه شما ها آرزو میکنم زایمانی بدون درد داشته باشین