برای همه کسایی که مثل خودم منتظرن این روزا

مبرای روزهای انتظار (مدیتیشن ذهنی)

الان زمان صبر کردنه...
نه صبر بی‌پایه، بلکه صبری که از اعتماد میاد.
اعتماد به بدنی که ماه‌ها و سال‌ها کنارم بوده،
اعتماد به تیم پزشکی که کارشون رو بلدن،
و مهم‌تر از همه، اعتماد به خودم... که تا اینجا اومدم، محکم، با امید، با تمام توانم.

در بدنم اتفاق‌هایی در جریانه که نمی‌تونم با چشم ببینم.
اما همین که هنوز ادامه می‌دم، نفس می‌کشم، می‌خندم،
یعنی هنوز امید دارم.
و امید، حتی اگر یک ذره باشه، قوی‌تر از هر تردیدیه.
حالا اجازه می‌دم ذهنم آروم بشه...
هر فکری که میاد، فقط یه فکره — نه پیش‌بینی آینده.
هر علامتی که حس می‌کنم، فقط یک احساس بدنه — نه نتیجه نهایی.
تا روز آزمایش، فقط به لحظه‌ی حال فکر می‌کنم.
به این لحظه، به این نفس، به این بدن که داره بهترین خودش رو می‌ذاره.
من هنوز در مسیرم.
و هر نتیجه‌ای که بیاد،
من آماده‌ام.

۰ پاسخ

سوال های مرتبط

هانیــه✨ هانیــه✨ قصد بارداری
ببخشید که همش میام اینجا و از دردام میگم… اما میام اینجا با دوستای همدردم صحبت میکنم خیلی آروم میشم🫂
اخه تو دنیای واقعیم همه فقط لبخند و صبوریامو میبینن💔
.
.
این روزا، حال و هوام عجیب غریبه…
گاهی پر از نوری که نمی‌دونم از کجا میاد،
و گاهی تاریک‌تر از شب، بی‌صدا، بی‌رمق، بی‌احساس.

گریه‌هام بی‌وقفه‌ست، از اون گریه‌هایی که انگار می‌خوان از مغزت بیرون بزنن،
نه از چشمات…
گریه برای دخترکی که اسمش هنوز رو لبهامه،
برای لالایی‌هایی که هیچ‌وقت خونده نشدن،
برای قلبی که نصفه مونده…

من پر از امیدم
ولی انگار دلم ازم قهر کرده،
و من باورم نمی‌شه چقدر یه حس،
یه زندگی کوچولو توی وجودم،
منو از ریشه عوض کرد…

گاهی می‌شینم به همون پنج ماه فکر می‌کنم،
به حس تکون‌های آرومی که انگار یه عشق تازه داشت تو وجودم جوانه می‌زد،
به شوقی که باهاش بیدار می‌شدم،
به آرزوهایی که هیچ‌وقت به زمین نرسیدن.

عشق من، دخترکم…
تو تنها نبودی.
من هر لحظه با تو عاشق بودم.
و حالا که نیستی،
همه چیز توی من جا مونده،
یه حس خالی،
یه دلتنگی برای چیزی که هنوز تموم نشده ولی نیست…

و شاید بیشتر از هر چیز،
دلتنگ خودمم…
اون “هانیه”‌ای که بی‌فکر زندگی می‌کرد،
بی‌دغدغه، سبک،
نه مثل حالا که انگار هر قدم،
یه کوه درد رو دنبال خودش می‌کشه…

دخترم…
مامان هنوز هم با تو نفس می‌کشه.
با خاطره‌هات، با اسم کوچیک قشنگت که تو دلشه.
و می‌دونه که یه روز، یه جایی،
باز هم به هم می‌رسیم…

برای دلم دعا کنید، خییییلی محتاج دعاهاتون هستم😭
❤️‍🩹
💚🌱اُمید💚🌱 💚🌱اُمید💚🌱 قصد بارداری
دل‌نوشته‌ای برای آرزویی که هنوز بغلش نکردم…

گاهی دلم از این همه خواستن، از این همه دعا، از این همه گریه بی‌صدا، پُر میشه...
بغض می‌کنم وقتی صدای خنده‌ی یه بچه رو می‌شنوم...
اشک تو چشم‌هام جمع میشه وقتی یه نوزاد رو بغل می‌کنن و می‌گن "مبارکه"...
منم دلم می‌خواد… دلم می‌خواد بغلش کنم، ببوسمش، از ته دل براش لالایی بخونم...
حتی شده یواشکی، دست یا پای یه بچه رو بگیرم و تو دلم بگم:
"خدایا… به منم بده… سالمشو… صالحشو… اونی که سهم منه…"

نه حسادت می‌کنم، نه بی‌صبری… فقط یه دلتنگی مادرانه‌ست که توی دلم قد می‌کشه…
یه بغضیه که هر روز صبح باهاش بیدار میشم و هر شب باهاش می‌خوابم…
یه آرزوی کوچیک، ولی مقدس… یه بچه… یه صدای "مامان" شنیدن…

خدایا!
تو خودت شاهدی من چقدر دلم نازک شده برای این حس قشنگ...
تو خودت می‌دونی چقدر با اشک، با امید، با عشق دارم منتظرش می‌مونم...
خدایا… فقط خودت می‌تونی جواب این همه دعا رو بدی…
من منتظرم… با یه قلب پر از مهر و آغوشی که همیشه بازه برای اونی که هنوز نیومده...
مامان پناه مامان پناه قصد بارداری
🌸 سلام به همه دوستای عزیزم تو گهواره🌸

بعد از یک سال و چند ماه تلاش برای مادر شدن، دیگه واقعاً خسته شدم... 😔
روحیه‌ام رو از دست دادم و احساس می‌کنم دیگه توان ندارم. برای مدتی از همه فضاها دور می‌شوم تا شاید بتونم کمی آرامش پیدا کنم و دوباره خودم رو پیدا کنم. 💭💔

ان‌شاءالله روزی که بیبی چکم واقعاً مثبت بشه و من مادر بشم دوباره برمی‌گردم و با قلبی پر از امید میام دوباره اینجا، کنار شما عزیزانم. 💖🌿

دعا می‌کنم برای تمام کسانی که در انتظار مادر شدن هستند، چه یک ماه، چه ده سال…
هیچ‌وقت نگید که «چند ساله اقدام کردی» یا «تو هنوز یک ساله‌ اقدام کردی»
هر آدمی مسیر خودش رو داره و هر درد و امیدی یه دنیا برای اون شخصه. 🕊️
اون ناامیدی‌هایی که حس می‌کنیم، خیلی سخته، خیلی دردناکه.

من خودم چند وقته افسردگی گرفتم، حتی به خونه و زندگیم نمیرسم از بس روحیه‌ام خراب شده… 🖤
ولی ان‌شاءالله روزی که برمی‌گردم، هر کدوم از شما دوستان عزیز، مادر شده باشید . 🌟👶

خدانگهدار، تا روزی که دوباره برگردم. 🙏💕
بمونه یادگاری از روز های سخت انتظار
تاریخ
۱۴۰۴/۰۸/۲۱
#دورهمی #بارداری #فرزندپروری #مادر #انتظار #نوزاد