۱۰ پاسخ

عزیزم مادریم دیگه... ربات نیستیم احساس داریم وگاهی آستانه ی تحملمون سر میاد.
همه آستانه ی تحملشون به یک اندازه نیست و گاهی فشارهای اقتصادی وخانوادگی وروحی روانی همه دست به یکی میشن تا از ما یک مادر خسته تحویل بدن.
شرایط همه یکسان نیست اینو باید درنطر گرفت..

عزیزم من کاملا باهات موافقم و خودم اصلا اینکارو نمیکنم وقتی خ اذیتم میکنه دائم ذکر میگم و به خدا پناه میبرم خداراشکر تا الان موفقیت آمیز بوده اما یه نصحیت از من به تو....منع کسی نکن قضاوت کسی نکن...دنیا میچرخه میچرخه تا یه روزی یه جایی خودت میبینی دچارشی....و نمیتونی خودتو کنترل کنی و کائنات جوابتو داده....

قضاوت نکنیم مادرارو
هر بار تاپیک این مدلی گذاشتم یا تایید کردم
خودم بدتر از اون مادرا شدم.
فقط از خدا میخوام به همه ی مادرا صبر و حوصله ی فراوان بده

واقعا دختر من خیلی عادتهای بدی گرف از همون نوزادیش ن خواب داره ن خوراک همش چسبیده به من زوری کارامو میکنم شبها یک ساعتم نمیتونم بخابم همش بخاطر رشد و کم خوراکیش حرص میخورم پیر شدم واقعا دیونه شدم ولی ازاولم صبرم زیادبود الانم ک بیشتر شده اماگاهی هم کلافه میشم ...میشینم فکرمیکنم چقد حاملگی سختی داشتم الان چقدر اذیت میشم بزرگ بشه خوب میشه 🥲

دقیقا
من یوقتا از دستش حرصی میشم یوقتا واقعا دست خودم نیست ولی خیلی کم سعی میکنم داد بزنم در حالی ک بچه من واقعا اذیت کن بوده چ از نوزادیش ک اینقدر حرصم داده چ الان ک ماشالا شیطونه با بدبختی نگهش میدارم

کاملا موافقم با حرفات

بچه یکساله رو چه به زدن

نفست آزمایش گرم بلندمیشه وعزیزم شمادیگه زیاری صبوری

والا گل گفتی منم گاهی علی اذیتم میکنه نهایت یه علی بلند میگم اما خیلی سعی میکنم اروم باشم واقعا هم بچه هیچ درکی از هیچی نداره
چیزایی که بنظر ما خیلی ساده و مسخره میان رو اون تازه داره میشناسه

دیشب خواهر شوهرم به دختر 6 ساله اش میگفت دعا کن فلانی بمیره راحت شیم
اینقدررررر بد بود جمله اش که تو ذهنم مونده کلا خیلیییی دختر بی ادبی تربیت کرده از بچگی تا الان هیچ بچه ای دوست نداره باهاش ارتباط بگیره

رفتار درست رو یاد نگیریم اخرش میشه یه بچه ای که جامعه پسش میزنه و عواقب بعدش....

والا دست خودم نیست خیلیییی عصبیم میکنه اره من هیچ اطلاعاتی ندارم راجع ب بچه

سوال های مرتبط

مامان نویان مامان نویان ۱ سالگی
امروز دوستم مهمون خونمون بود پسرش شش ماه از نویان بزرگتر بود ولی بزن بهادری بود همین که رسید یه دونه به نویان زد بعد نیم ساعت هلش داد با چکش دالی توپه زد تو سرش من فقط نویان رو آروم میکردم و دلداری میدادم ، دوستم میگفت چقدر نویان مظلومه یکم بهش یاد بده کتک زدن رو نزار سوسول بار بیاد اینا پسرن ، واقعیت من این روش تربیتی رو دوست ندارم می سپارمش به جامعه تا  دفاع کردن از خودش رو یاد بگیره ، خشونت به نظرم خوب نیست
اینکه بچه دستش هرز بشه بخواد بچه ها رو بزنه دیگه تو بزرگسالی نمی تونه دوست های خوبی داشته باشه
به دوستم گفتم از سرش این کار رو بنداز یه خورده دیگه بزرگتر بشه واقعا نمی تونی جایی بری چون هر مادری سکوت نمی کنه و اینکه چرا ما فکر می‌کنیم اینجوری بچه های اجتماعی بار میاریم ؟ یعنی تو مهدکودک مدرسه سرکار و جامعه با یکی بحث مون بشه حتمن باید خشونت بکار ببریم اونوقت باید چاقو کنیم شکم همدیگه...
حالا از اون موقع نویان ترسیده سمت بچه ها نمیره
مامان سیاوش مامان سیاوش ۱ سالگی
من الآن یه چیزی رو خیلی خوب فهمیدم. و اون این که از همه ی مادرایی که تو تاپیک قبلی منو متهم و قضاوت کردن، توی این شرایط خیلی آروم تر و صبور تر بودم.
شما ها تحمل ضربه ی یواش برای بچه ای که خودش با اون هیکل چاق خیلی ها رو کتک زده نداشتین. ضربه ای که اصلا نه درد داشت نه کبودی و من فقط برای چند دقیقه ساکت نشوندنش سر نیمکت بکار می بردم.
حالا اگر یه نفر بچه ی آروم و مودب خودتون رو کتک بزنه، گریه اش رو بیاره، فحشای بد بهش بده و وقتی تو داری سعی می کنی دخترت رو خوب تربیت کنی اون حرفای بی تربیتی یادش بده، پدر مادر بچه هم عین خیالشون نباشه چی کار می کردین؟
به والله زمین و زمان رو بهم می ریختید. تا هفت جد و آباد اون بچه و ننه باباشو جلوی چشمش میارید ول کن نیستین.
یه نکته ی جالب هم که به ذهنم رسید اینه که چرا همه خودشون رو جای پدر مادر اون بچه ی بی ادب گذاشتن؟
چرا یه لحظه خودتون رو جای اون پدر مادری که بچه اش کلی از این دانش آموز آسیب دیده نذاشتین؟
شاید اگر جاتون رو عوض کنید و حال اون پدر مادرایی که بچه شون آسیب می دید و هر روز میومدن مدرسه برای دعوا شکایت درک کنید کمتر قضاوت کنید
مامان جانا مامان جانا ۱ سالگی
سلام مامانای عزیز...
اینجا چه خبر؟؟؟من اصلأ متوجه نمیشم!!بچه حداقل تا ۱۸ ماه باید شیر بخوره حالا یا شیر خشک یا شیر مادر حتی به تعداد دفعات کمتر،حالا چرا همه از سن ۱ سالگی بچه رو از شیر گرفتن؟؟؟؟نگید غذا نمیخورده که نباید مثل ما بچه بشینه غذا بخوره که،اون به اندازه معده و توانش غذاش و میخوره،حالا از ۱۸ ماهگی که میخوای بگیری باید اصولی از شیر گرفت نه اینکه یه چسب سیاه یا تلخی بزنید به نوک سینه و به بچه بگید اوف شده و مزه زهر میده،اون شیر برای بچه همه دنیاش،پس نباید از این روش های سنتی و قدیمی که منسوخ شده استفاده کرد،پزشک ها تحقیق کردن که حرف میزنند،میگن باید به مرور شیر و از بچه گرفت(یعنی وعده به وعده حذف بشه)
مرحله بعدی که از همه مهمتر از پوشک گرفتن هستش،چه خبر مگه از سن ۱۴,۱۵ ماهگی بچه رو بیچاره میکنید و از پوشک میگیرید؟؟؟بابا اون بچه نخاعش آماده نیست برای نگه داشتن ادرار و مدفوع،از لحاظ روحی آماده نیست،پزشکا میگن سن مناسبش از ۲.۵ سالگی شروع میشه،بخدا دارید ظلم میکنید در حق بچه هاتون..
لطفاً نگید هر مادری صلاح بچش و خودش میدونه که اصلأ این حرف درست نیست،وقتی یه کاری اشتباه داره انجام میشه باید گفت و اون مادر اگر از سر نا آگاهی داشته اون کار و انجام میداده که حتما حرفای صحیح روش اثر میزاره ولی اون مادری که پای حرف خودش میمونه و کار خودش و پیش می‌بره یه مادری هست که فقط داره روحیات و آینده بچش و خراب می‌کنه..
انقدر این چند وقت اینارو دیدم و حرص خوردم گفتم یخورده اینجا صحبت کنم بلکه خالی بشم..
مامان نی نی کوچولو مامان نی نی کوچولو ۱ سالگی
سلام . امروز یعنی هجده ماه و دوازده روزگی پسرم ، واکسن شو زدیم . قرار بود نزنم یا بعد از عید این کار رو انجام بدم . اما با راهنمایی مادرم و بعضی دوستان ، فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که این کار رو انجام بدم . چون این مدت خیلی میترسیدم و مضطرب بودم . باید با ترسم مواجه میشدم تا برطرف بشه و راحت بشم ‌. از طرفی به نفع بچه ام هست . چون واکسینه میشه و این خوبه . موقع تزریق خیلی ناراحت شدم چون بچه ام ترسیده بود خیلی گریه کرد . البته تقصیر کارمند بهداشت هم بود . چون خیلی کند بود و دست دست میکرد . به قول معروف فس فسو بود . باید سریع تر انجام میداد ، وسطش یه دور رفت از همکارش سوال پرسید ، حرفه ای نبود . متاسفم برای هر کسی که استخدامش کرده بود . چون دو تا آمپول هست یکی بازو یکی ران و یک قطره هم هست . سه مرحله داره . اینم هی طولش میداد ، اون لحظه کظم غیظ کردم اما دوست دارم بعدا برم و حسابی دعواش کنم از خجالتش در بیام . جالب این جا بود بقیه کارمندا میگفتن عیب نداره بچه گریه کنه زمان قدیم گریه بچه برای والدین مهم نبود ! مثل اینکه بچه اولته ( انگار بچه های بعدی مهم و عزیز نیستن به نظر اینا ! ) یعنی شما ببین سطح شعور کارمند های بهداشت رو ! پاره تن و بند جگر خودشون که نیست . انسانیت درست و حسابی هم ندارن که همه بچه ها رو دوست داشته باشند . خلاصه تموم شد ، بچه ام یکسره منو صدا میکرد . بغلش کردم و اومدیم بیرون . خیلی ازش مراقبت کردم و ادامه میدم تا کاملا حالش خوب بشه ان شاالله . خدا رو شکر به خیر گذشت . ترس نداشت .
مامان سیاوش مامان سیاوش ۱ سالگی
سال ۱۴۰۱ وقتی تازه کرونا تمام شده بود و مدارس حضوری شد من اولین سال تدریسم رو تو یکی از روستاهای اطراف اهوازم پایه پنجم شروع کردم. اسم روستا رو بذارید نگم. ولی اون بچه ها تو سه سال کرونا هیچی بلد نبودن و الکی الکی فقط نمره قابل قبول گرفتن. کتابهای سالهای قبل رو حتی نگاه نکرده بودم و همه بی سواد
اون سال یه شاگردی داشتم که خیلی اذیتم می کرد. به جز اینکه هیچی بلد نبود سر کلاس مدام کتک کاری می کرد و همه رو اذیت می کرد. من فارس بودم و اون روستا همه عرب زبان بودن.
اون بچه فکر می کرد من عربی بلد نیستم و جلوی من فحش پدر مادر به بچه ها می داد مثلا می گفت ک... امک . تا کی رفتم پای تابلو درس بدم یکی از بچه ها گریه می کرد که خانم اسرا به مادرم یا پدرم فحش می ده.
خانواده ی این بچه ضایعات جمع کن بودن و غالبا نظارتی روی بچه نداشتن. وقتی پدرش اومد مدرسه با ۶ متر زبون برگشت گفت دختر من مثل برگ گل می مونه بهش اینجوری نگید، دعواش نکنید.
درحالی که هر روز اولیای دیگه میومدن شکایت که خانم این دختر بچه ی ما رو اذیت می کنه، مدام فحش های کوچه خیابونی می گه.
خلاصه این بچه همه جوره وقت و انرژی من رو سر کلاس گرفته بود.
ادامه...
مامان هیراد 🩵 مامان هیراد 🩵 ۱ سالگی
مامانا میشه راهنمایی کنید لطفا که کار من درسته یا همسرم؟
مهمون داشیم یه بچه ی یک ساله داشتن
هیراد داشت باهاش بازی میکرد یهو طبق رفتار همیشگیش یکی از اسباب بازی هاشو پرت کرد خرد تو صورت مهمون کوچولومون
تا من پاشم پسرمو بگیرم بغلم که دیگه اینکارو تکرار نکنه همسرم حمله کرد طرف پسرم سرش دادو بیداد کرد که چرا وسیله پرت میکنی
منم بهش گفتم چیزی نگو اون بچس متوجه نیست،وسیله رو از دست پسرم گرفتم و از مهمونمون معذرت خواهی کردم
بعد از رفتن مهمونا همسرم یه دعوا راه انداخت 😐
من نمیدونستم حرص بخورم یا بخندم
به من میگه هیراد بچه ی منم هست تو چرا به من میگی چیزی بهش نگو
چرا داری بچه رو خراب میکنی
چرا هروقت کار اشتباه میکنه نمیزاری من سرش داد بزنم و بفهمونم کارش اشتباهه 😐
هی بهش میگم بچه ی کوچیک نمیفهمه و فلان
بدتر سر من دادو بیداد میکنه
منم گفتم تو آدم گنده ای نمیفهمی چه برسه به بچه ۱۸ ماهه
بدتر قاطی کرد دوباره 😂
سر تربیت هیراد خیلی با همسرم به مشکل میخورم اصلا گوشش بدهکار نیست
دائما با هیراد درگیره و داره سعی میکنه حرفشو به زور به کرسی بنشونه
اصلا متوجه نیست که این بچه کوچیکه
خیلی نگران هیرادم نمیدونم چیکار کنم
مامان امیرعلی خان مامان امیرعلی خان ۱ سالگی
سلام
چندروزی پست هام راتحمل کنید
دوباره میرم😅😅

🚩چندروز پیش یکی از بهترین دوستای من اینجاسوالی پرسید که بچه ای بزرگتر،به بچه م اسیب میزد،هلش میداد
کامنتها جالب بود:
[  ] باید دفاع رابهش یاد بدی
[  ] باید بگی توهم بروبزنش
و...
خلاصه که بهانه ی امروز ما برای پرحرفی:

دوره ی کودکی (۷سال اول)،تمرین زندگی دراینده ست

🔆**دفاع از خود**🔆
دیدید بعضیا میگن بچه باید یادبگیره ازخودش دفاع داشته باشه؟؟
به بچه م میگم اگه کسی تو را زد،توهم بزن😃
‼️اینکار خطرناکه!!!‼️
سوق دادن بچه بسمت خطر ،خطرناکه

⚠️درکانون اصلاح تربیت،پرشده ازبچه هایی که شمای مادر بهش یاد دادی اگه دوستت هلت داد،هلش بده⚠️

شما که نمیتونی به بچه ت دفاع شخصی یادبدی که!اینا توهمه...

✅️شما باید به بچه یاد بدی بجای رفتار غریزی،رفتار آگاهانه داشته باشه.کنترل احساسات رایاد بگیرن
✅️شما باید به بچه یادبدی از خطر فرار کنه...
✅️درکودکی شماباید محیط زیست بچه تون بدون ادم امن نباشه،وگرنه آسیبش متمرکز برشمای والده
⁉️موقع برخورد باقلدر،شماچکارمیکنید؟؟؟❓️
بله بله آدم عاقل فاصله میگیره،زنگ میزنه به یه قدرت برتر ،مثلا زنگ نیزنیم به پلیس...
پس به بچه هم میگیم بیا به من بگو،درمدرسه به ناظرمدرسه و..
[راز بقای ما فرار از خطره نه استقبال ازخطر]

برگرفته از صحبتهای استاد نوروزیان