پارت ۵

بعدم ۲تا بطری بزرگ ضدعفونی اوردن ریختن داخل رحمم بعدماما اومد بادوتادستش واژنم گرفت وباتمام زورش کشید پایین اون لحظه حس کردم تاروانام بازشدم دردش وحشتناک بود بعدم چندتازور دیگه زدم وسربچه اومدبیرون بعد پرستاربلدنبود بچه رو کامل بکشه بیرون مامااومدوبهش آموزش داد وبچه روکامل کشیدن بیرون بعدگفتن زور بزن جفت بیادبیرون من دیگه حال نداشتم کل انرژیم رفته بود گلومم خشک خشکه ماما گفت زوربزن گفتم نمیتونم دادزد چیه این همش نمیتونم نمیتونم پرستاره بهش گفت گلوش خشکه بدبخت انرژی نداره بعدچندقطره آب ریختن تودهنم بعد ۱۰دقیقه جفت اومدبیرون بعدماماهمه دانشجوهاروجمع کرد ودستشوتاآرنج کردتو من جیغ کشیدم گفت چته جیغ میکشی گفتم درددارم گفت بچه که اومدبیرون دردچی داری گفتم به قول خودت بچه وجفت اومدن بیرون دیگه داری چکارمیکنی بخدادیگه دارم میمیرم تحمل ندارم گفت صبرکن وهی به اوناآموزش میداد بابدن خودم 😣

مامان من پنج تا زایمان طبیعی داشته فقط برای بچه اولش بیمارستان دولتی رفته،میگه اینقدر بهم بدوبیراه گفتن و اذیتم کردن منم سنم کم بود گریه میکردم حتی موقع زور زدن بی اختیار مدفوع کردم ماما بهم گفت کثافت دوتا محکم زد تو پام...بیمارستانای دولتی کلا همینن

خدا لعنتش کنه ب زمین گرم بخوره دستاش بشکنه حیوون عوضی درد نا علاج بگیره هیی

این خاطرات تجربه ی شخصی شماست گلم و ممکنه باعث اضطراب بقیه باردارا بشه

پرستار که توو بخش زایمان کار نمیکنه عزیزم و اصلا سر زایمان نمیاد. و برای معاینه فقط دو تا انگشت میره داخل. نه تا ارنج. اصلا ارنج داخل واژن نمیتونه بره

وای من اگ میبودم موقع مرخص کردن بیمارستانو رو سرشون خراب میکردم

بچه آت ۸ اردیبهشت به دنیا آمد ؟

حتی بیمارستان های دولتی اینجا این کارو باادم نمیکنن

کدوم بیمارستان زایمان کردی عزیزم؟

وحشی ان😑

واقعا نمیفهمم چرا دستشو کرده داخل 😐
از همه ی ماما ها متنفرم

خیلی بداخلاقن اونجامنم سرزایمان قبلیم خیلی اذیتم کردن خداازشون نگذره

اینارو جدی داری میگی؟؟😐😐😐