۱۱ پاسخ

ن عزیزم حرف بدی نزدی،بعدم مهمون خوبه ولی ن برای 3هفته

رفتارت بدنبوده، دخترخالت یکم زیادی خودشیفتس

سه هفته خیلیه😅بعد دختر خالت برا چی اومده ک سه هفتس خونتونه
حرف بدی هم نزدی

خداییش سه هفته خونته 😑☹️ وای چه حوصله ای داری
نه دعواش که نکردی

سه هفته خونته تازه تذکر دادی پسر خواهرشوهرم دوروز پشت هم اومد خونم روز دوم داشت خراب کاری میکرد داشت خون خونمو میخورد دیگه طاقت تیاوردم حالش گرفتم چه صبری داری تو دختر

خوبش کردی😀
عزیزم درخواست دادم دیروز قبول نکردی سوالی ازت داشتم☺️

رفتارت بد نبوده دختر خالت شعور نداره

خوبی ک از حد بگذرد نادان خیال بد کند

واه چقدر پررو
بهتر بزار بره

یا خدا سه هفته

زودتر باید اینکارا میکردی بره😂

سوال های مرتبط

مامان دلوین و رادین مامان دلوین و رادین هفته بیست‌ونهم بارداری
خدا منو بکشه بچمو دعوا کردم 😔😔😔دارم میمیرم از عذاب وجدان
دیشب حالش خوب نبود گربه میکرد ک میخابم حالا گرسنه هم بود .. سر سفره شده سفره انداختم غذا آوردم با اینک خیلی گشنش بود گفت بریم بخابیم با کلی گریه گفتم مامان غذا بخور بعد بریم گفت نه میخابم ....
گف رو تاب میخابم
بردمش رو تاب بهش غذا دادم بعد کلی سرحال شد خبری از گریه نبود کلی انرژی داشت و حسابی بازی کرد اصلا از این رو ب اون رو شد ن خوابش میومد ن خیچی فقط گشنش بود ...
حالا امروز صبونه سه چهارتا لقمه خورد میدونستم واس ناهار حسابی گشنش میشع مثل همیشه ناهارشو قشنگ میخوره ...
منم سفره انداختم گفتم مامان غذا امادس اولش خوشحال شد اومد فقط یه لقمه خورد و گریه کرد بریم بخابیم ینی گریه هااااااا خودشو میمالید ب زمین تا من میگفتم الان وقت غذا خوردنه گربه هاش بیشتر میشد ... منم گفتم الان اگ ب گریه هاش بخا بدم همش میخاد غذا نخورده گریه کنه ک خوابم میاد و از سفره بلند شه بره ... چند بار گفتم مامان الان وقت غذا خوردنه غذا میخوریم بعد میخابیم هی میخاس کار دیشبشو تکرار کنه و براش بشه یه عادت ... منم کنترلمو از دست دادم وقتی گریه میکرد دعواش کردم 😔 گفتم بشین سرجات غذا میخوریم بعد هر جا دوس داری میری 😔😭 بد دعواش کردم اصلا دست خودم نبود
اونم داشت میون گریه هاش میگف غذا میخورم 😭😔 الان دارم تعریف میکنم اشکام میاد
الان ک اومدیم تو اتاق بخابه باهاش حرف زدم گفتم ببخشید دعوات کردم بوسش کردم و علت دعوامو بهش گفتم اونم یه لبخند شیرین زد و چشاشو بست قلبم داره تیکه تیکه میشه 😔😔 از وقتی باردار شدم خیلی حوصلم کم شده سریع کنترلمو از دست میدم 😔
مامان ایرمان🧸 مامان ایرمان🧸 ۱ سالگی
سلام مامانا خوبید?
خداقوت به همگی❤️

مامانا یه موردی رو میخواستم ازتون بپرسم که تجربتون چطور بوده و چقدر اطلاع دارید...
من معمولا هر روز پسرمو میبرم بیرون یعنی کلا هرجا بخوام برم باهم میریم
کافه و بازار و فروشگاه و پارک و....
درکل هم هرجا باشیم از خودم دور نمیشه حواسمم خیلی هست ولی خب واقعا جامعه خطرناکی شده...
امروز که پارک بودیم توی سرسره یه دختربچه ی بزرگ تر از خودش خیلی دوس داشت بهش کمک کنه هی میگفت دستتو بده به من باهم بریم
ایرمانم دستشو عقب کشید
یه دسته کلید نشونش داد گف بیا اینو ببین
خب من خودم اونجا بودم و کامل حواسم بود و با این اوکی م هیچ خطری هم وجود نداشت
دوس دارم تعامل با بچه ها رو یاد بگیره اما یک لحظه هم به این فکر کردم چطور باید یاد بدم دست غریبه ها رو نگیره?
دست هرکسی رو نگیره
وقتی بغلش کردم بریم یه وسیله دیگه رو سوار شه گفتم مامان من پیشتم مراقبت
دست غریبه ها رو نگیر
لبخند زد گف باجه! البته که در لحظه گفت و قطعا یادش میره
چند روز پیش هم توی کافه یه آقایی که ازپرسنل اونجاست و خیلی هم ایرمان رو دوس داره اومد نزدیکش گف میای بریم بهت ماشین بدم?
اسباب بازی بدم بهت
سریع رفت کنار بعدم برگشت منو نگا کرد ببینه ری اکشنم چیه
منم دستشو گرفتم گفتم اره مامان بریم باهم
من نمیگم همه قصد بدی دارن اما باید احتیاط کرد
تو این سن چطور باید رفتار با غریبه ها رو یاد بدیم? اصلا الان نیازه بنظرتون?
مامان شاهان مامان شاهان ۲ سالگی