اینجاست که آدم باید بگه "الحمدالله"
شُکرِ خدا
کاش حرفای قشنگتو همه میخوندنو انقد ناشکری نمیکردن.خیلی رو میبینم ک الکی اینجا چس ناله میکنن.
و ای کاش تموم اون عزیزانی ک زایمان میکنن بچه رو به سلامتی و دل شاد بزرگ کنن
اینو ک گفتی فکر منمرفت به اون روزای تلخ و سیاهه ان آی سیو.به اون خانومیکه سر سزارین بخاطر اشتباه پزشکی که ازش یه ازمایشو نگرفتا بودن و...فوت شده بود وبچه اش الان تو ان اآی سیو بود و خانواده اش نمیدونستن پیش این بمونن یا عزاداری کنن برسن به بچه یا به مراسم یا غصه اشون...چیزایی رو خودم تجربه کردم و تجربه هایی از دیگران دیدم ک کلا فک نکنم هیچوقت بتونم مثل قبل بخندمو راحت زندگی کنم یا شایدم برعکس یه روزی حالم خوب شه و این تجربه ها بم یاد بده خیلی آسونترو راحت تر بگذرونم دنیایی رو که انقد نامرده
اشک منم دراومد با یاداوری روزی که بچه من تو nicu بود واسپرینه شد.صداش اروم بود پرستارهامتوجه گریه وسرفه اش نشدن تاحد مرگ رفت وبا احیا برگشت.وکمرش وشکمش کبود بود ازبس زده بودن به پشتش تانفسش برگرده...چه شبهایی که گذشت😓😓😭الهی هیچ مادری تجربه نکنه...اماتهش خداراهزاربارشکر که دخترقشنگم الان سالم کنارم خوابیده.خداممنونم که هواموداشتی
کاش همه چی به ان آی سی یو و بستری های چند روزه بود ناشکری نمیکنم ولی بچه من افتادگی پلک شدید داره یه چیزی هست که هرکسی ببینه متوجه میشه و میپرسه چرا اینجوریه و منی که به خاطر این مشکل چهارماهه هیچ جا نمیرم چون خسته شدم از این سوال که چرا چشمش اینجوریه حتی خونه مادرشوهرم رفتم پدر شوهرم هی میگفت این چشم خوب بشو نیست ...
واقعا NICU ادم یه چیزایی میبینه که دیگه اون ادم قبل نمیشه
بچه های منم بستری بودن دو تا نوزاد بودن که مادرشون نمیخواستتشون زایمان کرده بود و بچه رو گذاشته بود رفته بود یادمه پرستارا اون بچه رو خیلی دوس داشتن حتی اسمشم دیار گذاشته بودن یک روز قبل ترخیص دخترم اماده اش کردن بردن بهزیستی اخ که چقد دلم گرفت
برای طفل معصوم اونیکی هم مادرش معتاد بود پدر نداشت بچه ،بچه تو شکم مادر معتاد شده بود یه گریه هایی میکرد پرستارا میگفتن انگار که داره ترک میکنه بچه بدن درد داره😢😭
آخ گفتی از NICU
سخت ترین روزای زندگیم تو اون بخش گذشت
چقدر رنج و عذاب کشیدیم منو همسرم و چقدر رنج و عذاب پدر و مادرای دیگه رو دیدیم💔
از اون روز به بعد بزرگ ترین دعام اینه که خدا هیچ پدر و مادری رو با بچهش امتحان نکنه، چه بچه نوزاد باشه چه بچه ش بزرگ باشه
حس میکنم غصه بزرگتر از دیدن رنج بچه نیست برای پدر و مادر
یاد اون شب های افتادم ک با شکم پاره
دقیقا شب زایمان کردم و روز بعد رفتم پیش بچه هام
دختر یه کیلویی من
ک هیچ امیدی نداشتم
میگفتم امکان ندارع سالم باشه
چقدر سختی کشیدم تمام موهام توی ۱۵روز مرخص شد
خدارو هزار مرتبه شکر
الان بچه هام صحیح و سالم کنارمن
گذشت سختم گذشت
ولی تاوانشو بد پس دادیم
بخاطر افسردگی شدید شیر نداده بود ینی چی ؟ شیر خشک میداد خب
عزیز مهربونم 🥲❤ من هم بچم سه رپز بستری بود... اما این حساسیت و احساس مسئولیت در قباال همه بچها همه مظلوما وو.. از حسن های مادر شدنه، من شکر خدا خیلی سعی میکردم حواسم ب اطرافیانم باشه، اما بعد مادر شدن طاقت نارحتی هبچکس ندارم، بچها ک نگو... 🥲روز چند بار اشکم در میاد برا بچهای فلسطینی.. بچهای کار بچهایی ک بد سرپرستن😑💔... چکار کنیم وقتی کاری از دستمون بر نمیاد بهتره متمرکز شیم روی بچهای خودمون تا انشالله اینها زندگی خوبی برای خودشون و بقیه رقم بزنن..
پسرمن سه روزاول بستری بود من هزلربار مردموزنده شدم منویاداون روزاانداختی حالم خراب شد باز
حرفات قشنگ بود اما اونی که به بچش شیرنداده و بچش عفونت گرفته هندی بود
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.