۱۴ پاسخ

دقیقا منم اینجوریم واقعا دیگه کم اوردم حتی وقت ندارم ب خودم برسم
امروز نشستم فقط گریه کردم

منم خیلی میترسم الان نزدیک چهل روزه خونه بابام نمی‌دونم چی میشه برم خونه نمی دونم از پیش بر میام یا ن

منم ۲۲ سالمه و خیلی دست تنهام همشم گریه میکنم بچتو دکتر ببر ب دکتر بگو هر علاعمو
تند تند پوشکشو چک کن
من دوماه سختتتتو تنهایی گذروندم هر دیقه گوگل سرچ میکنم

مثل منی

اونا که دومی هم دارن سخته من الان تو استرسم به پسر بزرگم فشار نیاد اذیت بشه

اولش عادیه که گریه کنی
باید خوابتو با بچه تنظیم کنی

بچه ک یکماهه یا دوماهه بشه یذره بهتره برات جذابتر و زیباتر هم میشه اولاش فقط بیخابی آدمو از پادرمیاره کم کم باید عادت کنی همه بالاخره بعد ۱۰روز نه یکماه تنها شدن دیگه تا یه مادرمستقل بشن تحمل کن میگذره

عزیزم وضعیت هممون همینه
بخودت تلقین نکن افسردگی رو
بچهامون مادر قوی میخوان
ب این فکر کن این روزا میگذره و بعدا ک کوچولوت بزرگتر شد کیفشو میکنی

عزیزم 🥺 هممون راه سختی داریم
اولاش تا بچه جون بگیره یکم واقعا سخته
از هر کی که برات قابل اعتماده و میتونی به نظرم کمک بگیر این روزا

تنها نیستی بعضی اوقات انقدر خسته میشم نمیخوابه زار میزنم🤕دلم میخواد زمین دهن وا کنه برم توش مخصوصا نصفه شبا ک گریه میکنه همش

واقعا خدا بهمون صبر بده من که همش گریه میکنم شوهرم آخرهفته ها میاد فقط منم فقط مامانم هست که اونم نمیتونه راه بره دارم روانی میشم هم درد دارم هم بچه بیقراره...چهارپنج روزه حتی موهامو شونه نزدم

تنها نیسی عزیزم منم همین حسو دارم

میگذرن

اینا عادیه

سوال های مرتبط