تجربه‌ی زایمان بخش پنج
درمورد بیمارستان قدس: کادر و پرسنلشون درمجموع خوبن تجربه‌ی بالایی دارن و اکثرشون خیییلی مهربون و مسئولیت پذیرن خدا خیرشون بده. پرسنل بخش زایمان(همونجایی که زایمان کردم) خیلی خیلی باتجربه و مهربون بودن. بخش خصوصی هم که عااالی بودن اما برای کورتاژم که بخش عمومی بستری شدم پرسنلش به اندازه ‌ی اون یکی بخش ها باحوصله و صبور و مهربون نبودن اما خب بازم در مجموع رضایت بخش بود
درمورد بیمه: ما بیمه نیرومسلح داشتیم با بیمه تکمیلی کوثر. کل هزینه‌ی زایمان با یک شب بستری اتاق خصوصی شد ۴۲ میلیون که ما کلاً ۳میلیون و نهصد دادیم.
درمورد دکترم: دکتر عظیمی نژاد دکتر خوبیه خیلی باتجربه‌س خیلی هم صبوره اگه به حرفش گوش کنید خیلی باحوصله‌ست اما تاکید زیادی روی اپیدورال داره اگه اپیدورال نگیرید هم خودتون خیلی اذیت میشید هم اینکه دکتر زیاد باهاتون راه نمیاد.
درمورد خود زایمان: زایمان من ۳۰ ساعت طول کشید و واقعا دیگه آخراش خسته کننده بود برام. تصورم این بود که چندساعته زایمان میکنم و تموم میشه اما خب خیلی طولانی شد. اما با وجود همه‌ی سختیا و بدبختیایی که کشیدم🥴 بازم ترجیحم برای زایمان های بعدیم طبیعیه چون دوره‌ی نقاهت کوتاه‌تری داره و بلافاصله بعداز زایمان هم بچه‌م رو دیدم و بهش شیر دادم و اینجور چیزا دیگه. در کل هر نوع زایمانی سختی خودش رو داره بستگی به این داره که اولویتتون چی باشه یکی سزارین دوست داره و یکی طبیعی🤍

تصویر
۱۵ پاسخ

خیلی خیلی مبارکه ..دوبار تجربه زایمان تو بیمارستان قدس داشتم تالار زایمان برای طبیعی واقعا آدم احساس ملکه بودن داره و واااااقعا اونا پرستار و خدمه نیستن قطعا فرشته هایی هستن که خدا فرستاده مواظب یه مامان پر از استرس باشه ....ولی اماااان امان امان از بخش بستری بعد زایمان سزارین ..و خدا نکنه هیچ مادری مشکل داشته باشه و خودش اعصاب و روانش بهم ریخته باشه و پرستارا هم بخان اذیت کنن ...ولی در کل خدا کنه هر مادری زایمان میکنه همش براش به خوشی و خاطره شیرین بگذره تا جا و مکان براش اهمیتی نداشته باشه

اینکه کادر و پرسنل خوب بودن
خوبی از اونا نبوده
الان دیگه پول حرف اول رو میزنه
اونا موظفن در قبال پولی که مردم اونجا هزینه میکنن خوش. رفتاری کنن و خدمات بدن
الان اتاقی که من بودم وی آی پی ....هرروز میوه و نسکافه و بیسکوییت شارژ میکردن ....
ذره ذره اونا پولش حساب میکنن

سلام وای من دکترم عفت عظیمی نژاد بود اصلا خوب نبود یعنی بمیرمم دیگه پیشش نمیرم بیمارستان قدس ..اصلا بیمار براش مهم نبود

به سلامتی عزیم قدمش مبارکه پس نباید رفتار پرسنل قدس خوب نباشه اون همه پول میگیرن برا هر دقیقش پول نمیگیره از آدم

منم قدس بودم دکترمم عظیمی نژاد بود وایی من زایمانم وحشتناک بود وحشتناک

به سلامتی عزیزم. قدمش مبارک باشه ان شاءالله عاقبت بخیر بشه عزیزم🩵🩵

وی آی پی عالیه.اما بخش ان ای سیو نوزادان قدس اصلا چیزی تو بارشون نیست

زیاد ازت نگرفتن ؟
من وی آی پی بودم اسفند ماه
شبی ۸ تومن ازم‌ گرفتن

مبارک باشه عزیزم، یعنی شکمت رو باز کردن جفت جانبی رو درآوردن؟

عی جونم مبارک باشه عزیزم الهی که قدمش پر خیر و برکت باشه براتون
واقعاااا خیلی ممنون بابت اطلاعات خوبی که دادی 💋♥️

مبازک باشه عزیزم خداروشکر جفتتون سالمید انشالله خدا نینی نازتو حفظ کنه🌹

ای جانم مامان مهدیار مبارکه عزیزم چشمت روشن

انشالله صد سالرسایه ات بالا سر بچه ات باشه🌺

عزیزم مبارک باشه مامان شدنت

الهی عزیزم خدارو شکر هردو صحیح و سالمید 😍😍 ایشالا که قدمش پر از خیرو برکت باشه ❤️❤️❤️

مقالات مرتبط

عارضه‌های نوزادان بستری در بخش NICU
عارضه‌های نوزادان بستری در بخش NICU
مراقبت‌های پس از زایمان سزارین
مراقبت های بعد از سزارین - نکات مهم تغذیه، دارو و ورزش
علت خونریزی بعد از زایمان
علت خونریزی بعد از زایمان | علت خونریزی بعد از چهل روز زای...
درمان افتادگی پوست شکم بعد از زایمان
درمان افتادگی پوست شکم بعد از زایمان

سوال های مرتبط

مامان گل پسرام مامان گل پسرام ۱ ماهگی
#زایمان طبیعی دوقلو
#پارت سوم
خب جونم واستون بگه که اومدم خونه و با گل پسرم آقا یاسین خداحافظی کردم و گفتم واسه مامان و داداشیا دعا کن🥰❤️
بعدش با همسرم رفتیم بیمارستان آتیه و با دستور بستری ای که داشتم،رفتم پذیرش و پرونده رو تشکیل دادم و رفتم بخش زایمان
اونجا از همسرم خداحافظی کردم،چون اجازه نمیدادن بیاد داخل...
هیچی دیگه رفتم داخل بخش و دکترم رو دیدم که گفت چرا پرونده تشکیل دادی؟خیلی زوده واسه زایمانت که....اگه پرونده نداشتی مرخصت میکردم...دکتر شیفت قبل چرا گفته بستری بشی آخه؟!!!!!
بعدم گفت حالا که پرونده تشکیل دادی دیگه نمیشه کاری کرد؛برو تو یکی از اتاقا بخواب تا ازت ان اس تی مجدد بگیرم....
وقتی ان اس تی رو واسم انجام دادن،دکترم به همکارش گفت نوارش نانِ....بهتره که سونو گرافی اورژانسی بشه....همونجا واسم سونو انجام شد که دکترِ سونو گفت شرایط جنین ها خوبه...وقتی برگشتم بخش زایمان و دکترم سونومو دید به همکاراش گفت امشب رو بستریش کنیم اگه زایمان کرد که هیچی؛اگه نه که فردا مرخصش می کنم....
خلاصه همسرمو که پشت در بخش بود،صدا کردن که بره و واسم پرونده ی بخش تشکیل بده...(البته تو این فواصل همسرم به پدرم زنگ زده بود و اون بنده خدام مادرمو آورده بود بیمارستان و مادرمم پشت در بخش بود.)
خلاصه پرونده ی بخش رو واسم تشکیل دادن و منو از بخش زایمان به بخش زنان انتقال دادن...
ادامه در تاپیک بعدی...
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان علی جــ❤ــانم مامان علی جــ❤ــانم روزهای ابتدایی تولد
#پارت ۴
#زایمان_طبیعی
وارد بخش که شدم اول شوهرمو دیدم و شروع کردم گریه کردن که اونچیزی که میترسیدم سرم اومد هم طبیعی دردشو کشیدم هم سزارین شدم و اون بنده خدام خیلی باهام حرف میزد که خوشحال باش الان خودت و بچه سالمید و... وقتی رفتم بخش دیدم سزارین از اون چیزی که فکر میکردم سخت نبوده یعنی اصلا سخت نیست برام ، درد خیلی کمی داشتم به طوری که ساعت ۱۱و نیم شب بخش رفتم صبح ساعت ۵ و ۶ دیگه خودمم راه افتادم و سزارین خیلی خیلییی برا من راحت اومد، در حالی که زایمان طبیعی همون مقداریم که درد کشیدم خیلی برام سخت اومد
در کل اگه بخوام چندتا نکته بگم اینکه...
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان آریشاه مامان آریشاه ۱ ماهگی
سلام خانوما من زایمان کردم دیروز،بچم امروز آزمایش گرفتن زردی داشت بستری شد بعد فهمیدیم عفونت هم داره رفت بخش nicu کسی بوده این مشکل و داشته باشه چند روز میمونه تو اون بخش بنظر شما 😔😔حالم خیلی بده از ساعت ۲ بعدظهر به اینور
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان مهدیار مامان مهدیار روزهای ابتدایی تولد
تجربه‌ی زایمان بخش چهار
دیگه فرداش رو نگم براتون که چقدر سخت گذشت قبل از رفتنم به اتاق عمل. سعی کردم شیرم رو بدوشم ولی نهایتا ته شیشه شیر چندقطره شیر جمع شد دیگه به سختی و با اشک و بغض رفتم اتاق عمل و بچه‌ی ۵ روزه‌م موند پیش مامانم و مادرشوهرم. ولی خب عمل کوتاه بود و کمتر از دوساعت بعدش برگشتم توی بخش و پیش بچه‌م.
دکتر بهم گفت یه جفت جانبی داشتم انگار که توی هیچ سونویی هم دیده نشده بود طی بارداریم😐واقعا دست مریزاد به این دستگاه‌های سونوگرافیشون با این همه دقتی که دارن🤦🏻‍♀️
خلاصه که اون روز هم عصرش مرخص شدم و دیگه شکمم انگار کلی جمع شد بالاخره.
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان گل یاسمـ🌸💖 مامان گل یاسمـ🌸💖 ۱ ماهگی
تجربه بیمارستان امام حسین (ع) کرمانشاه
سلام خانومای گل و همشهری های کرمانشاه اومدم تجربه مو بگم از بیمارستان امام حسین (ع)
دکتر من خانوم فرحناز کشاورزی بودن اما سر هیچ زایمانی نمی‌رفتن چون دست شون رو عمل کرده بودن ، چند روز قبل از زایمان رفتم ان اس تی که اونجا یک دکتر هم برای خودم انتخاب کردم خانوم مهسا رحمانی اونجا بودن و قسمت شد دکتر من بشه برای زایمان
کادر درمانی که شیفت من بود رفتار اخلاق شون خدایی خوب بود خانوم رحمانی هم عالی بود هم بود هم خوش اخلاق
اما.... بهداشت دستشویی افتضاح بود 🙁🙁
اتاق های استراحت ما دقیقا تو سالنی بود ک اتاق های زایمان اونجا بودن یعنی صدای جیغ گریه زنا رو ما همش می‌شنیدیم ...😑😑
و ما بیمه تکمیلی داشتیم هزینه کل بیمارستان شد ۱۴۰۰ و آن اس تی های ک روزای قبل داده بودم ۴۰۰ شده بود
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان ملیسا و پناه مامان ملیسا و پناه روزهای ابتدایی تولد
تجربه من از دومین زایمان طبیعی (۳)
بعد اومدن کیسه ابمو پاره کردن دکترم بهم آموزش های زایمان رو میداد تا بچه راحت به دنیا بیاد (توی همچین موقعیتی باید همکاری کنید وگرنه هم طول مدت درد ها طولانی میشه هم دیرتر زایمان میکنید هم ممکنه بچه برگرده بالا و مجبود باشن سزارین کنم که خیلی بده ) بعد بچه به دنیا اومد انگار که یه وزنه ده تنی رو از روی بدنم برداشتن خیلی راحت شدم
ولی چون خیلی ضعف داشتم بدنم دیگه گنجایش نداشت ولی بگم که زایمان طبیعی خیلی خوبه و راحته ولی سورپرایز که همسرم برام دیده بود هم اتاق خصوصی برام گرفته بود هم فیلم بردار که موقع زایمان ازم فیلم گرفتن و اینم از تجربه زایمان من
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان هاکانم🫀 مامان هاکانم🫀 روزهای ابتدایی تولد
پارت یک تجربه زایمان سزارین


خب خانوما بگم بهتون که من سر اینکه آب دور جنین کم شد هفته های آخر دیگ سزارین اجباری شدم یعنی طبیعی نشد بعد دوم اینکه بیمارستان ابن سینا بخش ipd زایمان کردم که از بخش و بیمارستان فوق العاده راضی بودم رسیدگی عالی پرسنل فوق العاده تمیزی صد از همه لحاظ عالی بود بلوک زایمان رو نمیدونم ولی
من ساعت ۷ صبح عمل داشتم قرار بود ۵ بیمارستان باشم که دیر شد ۶ اونجا بودم تا کارامو انجام بدن منو ببرن عمل شد ۷:۱۵ که وارد اتاق عمل شدم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان ابوالفضل مامان ابوالفضل ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
۳۹ هفته و ۵ روزم بود که به بیمارستان رفتم و چون علائم زایمان رو نداشتم و دکترم گفته بود اگه دردت گرفت که هیچی ولی اگه درد نگرفت برو این نامه رو به بخش زنان و زایمان نشون بده که بستریت کنن ،بلاخره بستری شدم هر چقدر هم که بهم آمپول فشار زدن تو بیمارستان دردم نگرفت دکتر خودش اومد گفت یکم دوز داروهارو ببرید بالا و پرستارای بخش هم بهم توصیه میکردن که شربت زعفران غلیظ بخورم که اونم جواب نداد کلا هیچ دردی نداشتم ولی با آمپول فشار به زور ۳ سانت شدم که دردام بعد از یک روز بستری شروع شد ولی اونقدری نبود که زایمان کنم چون سابقه فشار بالا رو هم داشتم دکترم اومد و خودش کیسه آبم رو پاره کرد و دردم از اون موقع به بعد شروع شد که به غلط کردن افتاده بودم و به دکترم گفتم که سزارینم کن گفت تا اینجا خوب پیش اومدی باید صبر کنیم که زودتر زایمان کنی از ساعت ۱ ظهر تا ساعت ۷:۳۰ درد کشیدم ولی ارزش داشت چون الان پسرکوچولوم بغلم و خداروشکر میکنم که صحیح و سالم تو بغلم دارمش ولی واقعا زایمان طبیعی درسته که یه روز درد داره ولی الان من هیچ دردی ندارم و میتونم خودم کارای خودم رو بکنم
مامان مهدیار مامان مهدیار روزهای ابتدایی تولد
تجربه‌ی زایمان بخش دو
بعد که اپیدورال اثر کرد مامای همراهم دوباره بهم ورزش داد و دیگه راحت تر و بدون درد ورزش ها رو انجام میدادم.(مامای همراهم رو از مرکز مامای مهربان گرفته بودم توی اینستا پیج دارن سرچ کنید. کارشون خیلی خوب بود واقعا راضی بودم اگه نبودن زایمان من خیلی طولانی تر از این میشد قطعا) تا حدودای ۱۱ونیم، ۱۲ ورزشامو بدون درد انجام میدادم اما دیگه از ۱۱ونیم دردام اونقدری شدید شده بود که با وجود اپیدورال هم حسشون میکردم و دیگه ورزش کردن و تنفس شکمی حین دردها خیلی سخت بود برام.
از ۱۲ به بعد دیگه واقعا برام غیرقابل تحمل بود و هی میگفتم نمیتونم، فکرمیکردم الانه که از درد بمیرم🥴😂 دهانه رحمم فکرکنم دیگه ۸ یا ۹ سانت بود و میگفتن زور بزن اما من زورم نمیومد و سر همین خیییلی بی حال شدم دیگه احساس میکردم جونی توی تنم نمونده که زور بزنم. اما دیگه از ساعت ۱ به بعد انگار خود به خود یه زور زیادی بهم میومد که ناخودآگاه زور میزدم و مامای همراهم هم بهم میگفت خیلی خوب داری زور میزنی. ۱ونیم دیگه فکرکنم دکترمم اومد و ساعت ۱و ۴۵ دقیقه ظهر بالاخره پسرم به دنیا اومد. درمورد برش اون قسمت هم که خیلی از مامانا از دردش میترسن بگم که اون لحظه اونقدر درد و زور بهت از همه طرف داره میاد که اصلا درد اون برشی که دکتر میزنه رو متوجه نمیشید من که فقط یه سوزش خیلی کم حس میکردم موقع برش
مامان مهدیار مامان مهدیار روزهای ابتدایی تولد
تجربه‌ی زایمان بخش سه
بعداز به دنیا اومدن پسرم، دکترم منتظر موند تا جفت هم خارج شد و بعدش شروع کرد به بخیه زدن البته واسه من لیدوکایین زد چون بهش گفتم دردش رو دارم حس میکنم. اما بعداز بخیه یه پرستار اومد و شروع کرد به فشار دادن شکمم که اضافات بارداری هم خارج بشه. این مرحله‌ش خییییلی درد داشت اما خب چاره ای نیست باید کارشون رو انجام بدن که چیزی نمونه. فرقی هم نمیکنه به نوع زایمان چون برای سزارین هم همین کارو میکنن
دیگه زایمانم اینجا تموم شد اما همچنان با ما همراه باشید😂
دو سه روز بعداز زایمانم(اینم بگم شکمم بعداز زایمان هنوز خیلی جلو بود هیچ انگار جمع نشده بود هم مامانم و هم همسرم بهم میگفتن چرا شکمت جمع نشده منم نمیدونستم میگفتم خب لابد طبیعیه دیگه) خونریزیم یه کم زیاد شد. توی نوار بهداشتیم یه لخته اندازه ی یه انگشتم دیدم و یه بار هم که دستشویی رفتم یه لخته اندازه‌ی یه کف دستم دفع شد که خیلی ترسیدم. اولش فکرکردم طبیعیه نمیخواستم برم دکتر ولی دیگه رفتیم اورژانس مامایی بیمارستان و یه آزمایش خون و یه سونو برام نوشتن. دکتر سونوگرافی گفت بقایای بارداری مونده و وقتی اورژانس مامایی به دکترم شرح حالم رو گفت دکترم گفت فردا صبح برم بیمارستان و دوباره بستری شم برای خارج کردن بقایای بارداریم. بهم گفتن میری اتاق عمل و یه بیهوشی مختصر باید داشته باشی که کورتاژ کنن
اینو که بهم گفتن دیگه مردم از نگرانی. از یه طرف حال و وضعیت خودم، از یه طرف فقط نگران بچه‌م بودم که اون زمانی که من اتاق عملم نکنه گریه کنه و شیر بخواد
مامان مهدیار مامان مهدیار روزهای ابتدایی تولد
تجربه‌ی زایمان بخش یک
من روز جمعه دو خرداد چهل هفته‌م کامل میشد ولی هیچ دردی نداشتم دهانه رحمم هم دوسانت بود. دیگه جمعه با نامه بستری دکترم(عفت عظیمی نژاد) رفتم بیمارستان قدس و بستری شدم با خواست خودم. ساعت ۹ صبح بهم آمپول فشار زدن ولی خیییلی سرعتش کم بود تازه ظهرش یواش یواش دردای من شروع شد اما دهانه رحمم هیچ پیشرفتی نمیکرد همون دو مونده بود دیگه شب بعداز کلی درد تازه دهانه رحمم شده بود دو و نیم سانت. شبش ساعت ۱۲ با نظر دکترم آمپول فشار رو قطع کردن که رحمم خسته نشه و مثلا به رحمم استراحت بدن اما دیگه دردهای خودم شروع شده بود و شبش هر دو سه دقیقه یک بار دردم میگرفت و ول میکرد. صبح شنبه ۳ خرداد ساعت ۶ دوباره آمپول فشارم رو باز کردن و دردام هی تشدید میشد. دهانه رحمم که بالاخره شد ۳ سانت دیگه به مامای همراهم زنگ زدن که بیاد و وقتی اومد نزدیکای ۴ سانت بودم کلی ورزش بهم داد که انجام بدم و دیگه ۴ سانت که شدم اپیدورال رو برام زدن. اپیدورال هم تزریقش درد داشت خیلی گریه کردم در حدی که نفسم بالا نمیومد. سختیشم این بود که بهم میگفتن موقع تزریق حدود ده دقیقه اصلا نباید تکون بخوری حتی اگه دردات میگرفت و ول میکرد که این خیلی سخت بود برام. اما دیگه وقتی تزریق کردن کم کم کل بدنم آروم شد خیلی حس خوبی بود دیگه هیچ دردی حس نمیکردم حتی انقباضات شدیدم رو
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان لپ لپ🧸 مامان لپ لپ🧸 روزهای ابتدایی تولد
هوف منم زایمان کردم 🥴🥲
دیروز که بهداشت گفت اورژانسی برو بیمارستان
رفتم اولش گفتن قلبش اوکیه
بعدش ان استی نشون داد انقباض دارم گفتن باید بستری بشم
بستری که شدم چند بار ان اس تی گرفتن بعد کیسه ابمو زدن
کم کم دردام شروع شد اولاش اوکی بودم
بعد که دردا زیاد تر شد موقعی که درد میومد دیگه نمیتونستم تحمل کنم
خاستم واسم بی حسی اپیدورال بزنن
اونو که زدن دردا قابل تحمل تر شد
ولی موقع زایمان خوب نمیتونستم زور بزنم اخراش دیگه خیلی اذیت شدم🫠
موقع بخیه زدن هم با اینکه بی حسی زد ولی متوجه میشدم و درد داشتم
الانم تو بخش بستری ام و درد دارم اما میشه گفت قابل تحمله🫠
سر زایمان اونایی که بچا میخان رو هم یاد کردم💋
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان آقاعلی مامان آقاعلی ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی 5
صدای گریه بچم رو که شنیدم خیالم از بابتش راحت شد انقدر ماما و پرستار دور تختش جمع شده بودن من اصن نشد ببینمش ، اون روز من تنها کسی بودم که داشتم طبیعی زایمان میکردم همه لحظه به دنیا اومدن بچه توی اتاقم بودن 😂 ساعت 4عصر بود که پسر نازم به دنیا اومد دیگه زودی بعدش بیهوش شدمو تا یک ساعت و نیم بعدش به هوش اومدم به شوهر و مادرم که دم در بودن گفته بودن بیان پیشم
مامای شیفت هم دوبار اومد شکمم رو فشار دادن درد خیلی زیادی داشت یعنی من دیگه ذره ای جان و تحمل درد کشیدن رو نداشتم
ولی الحمدلله به خیر گذشت با اینکه سختی داره ولی وقتی به چشمای پسرم نگاه میکنم بغلش میگیرم تمام اون سختی ها برام شیرین میشه
دیگه یکم که گذشت و ی یک ساعتی هم خوابیدم ، درواقع خمار بودم فکر کنم از عوارض داروها بود 😴 پاشدم مامانم یکم غذا بهم داد و پرستار اومد کمکم کرد بلند بشم که هم راه برم هم خون و لخته ای اگه هست به واسطه ایستادن خارج بشه کمکم کردن برم سرویس تا بدنمو بشورم و لباس بخش رو بپوشم با درد بخیه حرکت برام خیلی سخت بود اینکه جابه جا بشم و یا بشینم دیگه کم کم آماده شدم ساعت 8 شب بود با ویلچر بچمو گذاشتن بغلمو بردنمون به سمت بخش
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان فراز 🫰🏻✨ مامان فراز 🫰🏻✨ ۱ ماهگی
بیمارستان شوشتری پرسیدم میگن اپیدورال نمیزنن فقط در صورت داشتن شرایط میتونیم از گاز انتونکس یا بخش زایمان فیزیولوژیک که همون زایمان در آب هست استفاده کنیم برای کاهش درد و تو زایمان در آب همسرمون میتونه بیاد ک الان میگه من میترسم نمیام 😐
همه ی راه های جلو پام داره بسته میشه انگار
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان جانا مامان جانا ۲ ماهگی
سلام
یه سوال داشتم‌لطفا اگر کسی اطلاع داره جواب‌بده
خانمایی که بخش خصوصی کار میکردن و‌مرخصی زایمان گرفتن از‌کی حقوقشون واریز شد و‌چقد بود؟؟ماهانه منظم واریز میشه یا نه
کسایی که همین اواخر بودن لطفا جواب بدن
مشاهده ۱ پاسخ دیگر