بچه های شما هم مهمونی رفتنی یا تو‌راه برگشتنی هوایی میشن یا دختر من مریضه ببرم روانپزشک.دیگار دستش روانی شدم اونقد تو‌راه برگشت تا خونه گریع و بهونه های مسخره میکنه ک میگم گ و ه خوردم رفتم جایی.همیشه خدااینجوریه اصلا فرقی نداره کجا بریم،از خونه بیرون رفتنمون یه اوضاع و‌جنگه لباس نمیپوشه قشنگ یه ساعت اسیریم اخرش با دادو بیداد و مغز ترکیده و اخم میریم برگشتنی بدتر اونجا هم لباس نمیپوشه کفش نمیپوشه فقط جیغ گریه آبرومو میبره همه جا.میگم پامو بشکونم بمونم خراب شدم.کسی دعوتم نکنه راحت زندگی کنم.امشب خونه مامانم بودیم همیشه گریه میکنه همون حرفای تکراری تینا هم بیاد(خواهرم)میرم ماشین سوسی(سوسی مامانم اسمش سوسن )تا دمه در گریه ک نمیرم خونه.خلاصه تا حدی عصبی میشم میگم در ماشینو وا کنم خودمو پرت کنم وسط خیابون بمیرم اصلا...یا که همش گاز میگیره امشب دست خواهرمو جوری گاز گرفت گوشتش کنده شد خون میومد انگار سگ گاز گرفته همیشه شرمنده اطرافیانم ،منم تو خونه گاز میگیره اصلا نرمال نیس بچه .همیشه میگم غ ل ط کردم تورو آوردم بدنیا ک کل آرامشمو گرفتی پیرم کردی ... اونقدر هرروز داد میزنم از دست کاراش غر میزنم تو خونه ک از چشم همسرمم افتادم همیشه منو عصبی میبینه بااینکه وقتی بچه نداشتیم من خیلی آروم بودم .خستم بخدا

۱۹ پاسخ

خب کوچیکه عادیه

باهاش همدلی کن
و مثلا بگو منم خیلی اونارو دوست داشتم، و کنارشون موندن خیلی بهمون خوش گذشت
میتونیم یه روز مهمونشون کنیم، به نظرت چه روزی خوبه
بعد بیا بنداز رو فاز بقیه که دوسشون داره ازش بپرس مثلا فلانی رو هم دعوت کنیم
به نظرت چه بازیهایی میتونی بکنی

تو این موقعیتها قدرت پدر و مادر تویه نحوه برخورد با بچه خیلی مهمه
و از اینکه این الفاز رو برای بچه‌ات استفاده کردی خیلی ناراحت شدم
قطعا بهت سخت میگذره چون نحوه برخورد باهاشو بلد نیستی
اما هر ناآگاهی دلیل بر رفتار اشتباه دیگه نمیشه
و اون بچه تمام حسهای شمارو درک میکنه و برای همین اینطور برخورد میکنه✌🏼

حتما هم خودت هم بچه برید پیش مشاور

بچه های این مدلی زیادن عزیزم عادیه

عزیزم من روانشناسی کودک خوندم شما اول ریشه مشکل و پیدا کنید واینکع وقتی میرید جایی میبینی گریه می‌کنه بدون عصبی شدن با لحن آروم و مادرانه بگو عزیزم الان وقت رفتنه بریم دوباره میاییم الان مامانی و خاله هم خسته شدن صددرصد بچه قبول می‌کنه واینکع اصطلاح سگ برای بچه به کار بردن واقعا اشتباهه اینم بدونید وقتی به دنیا اومد یعنی مسولیت همه کاراشو به جون خریدید همین جوری که شما از بودنش پشیمونید دخترتم وقتی بزرگتر بشه رفتار شمارو با بقیه مقایسه کنه صد درصد اونم از داشتن مادری مثل شما خجالت می‌کشه بهتره هم خودتون هم دخترت اول مشکل اصلی پیدا کنید قطعا یه شبه بچه به این روز نمیفته

عزیزم پسر منم همینه خونه مادرشوهر و خواهر شوهر رفتنی خودش و میکشه که میمونم اینجا با هزار تا بدبختی میاریمش خونه در حدی گریه میکنه ک کبود میشه یا اگه کسی بیاد خونمون گریه میکنه باید بمونی یا خیابون رفتنی همین ک میخواییم درو باز کنیم بیاییم تو نمیاد
تو اینجور موقعیت سعی کنین حواسشو با یه چیز دیگه پرت کنین تا یادش بره ما اکثرا اینکار و میکنیم جوابم میده

عزیزم شاید داره باهات لج میکنه چون میبینه عصبی میشی...به نطرم دخترت اصلا مشکلی نداره و رفتاراشم طبیعیه اما اینکه انقدر اذیتت کنه احساس میکنم داره باهات لج میکنه..به نطرم یه مشاوره کودک برو مشکلتو بگو کمکت میکنن تو این موارد چیکار کنی..

پسر منم واسه بیرون رفتن اینجوره میگه بابا بپوشه یا تا نبینه ما لباس پوشیدم راه نیافتادیم ذوق داره ولی نمیاد بپوشه اما باباش میپوشه میگم بابا رفت بعد تند میاد میپوشه برگشتن نه همیشه خودش زود میاد سوار میشه سعی کتید تو راه بهش خوش بگذره بهش قول اون خوراکی بدید ما اکثرا خونه مادرشوهرم میریم دعوت نباشیم غذا نمیخوریم برگشتن تو راه غذا یا بستنی میخوریم کاری کنید که بفهمه با شما بیشتر بهش خوش میگذره پسر من دست به همه چی میزنه فضولی میکنه بریم جایی غیر خونه مادرشوهرم زود خسته نیشه خرابکاری میکنه عمددا اب بهت میریزه چیزی میشکنه مشخصه ازاونجا خسته شده

بنظرم رفتار خودتون باعث شده اینجوری بشه ،من بخوام برم جابی دخترم نذاره لباس عوض کنم خالا برا لباس حساس نیست ولی موهاشو نمیذاره ببنذم منم اذیتش نمیکنم همینجوری میبرم دیروز رفتم خونه خواهرم با دمپایی اومد ولی بردمش اشکال نداره مگه آدم بزرگه که تیپ بزنم براش هر جور راحته میبرمش بنظرم یه مدت بذار به حال خودش باشه درست میشه

عزیزم همین بچه ده سال دیگه جوری مونثت میشه که کیف کنی .سعی کن آرامشت بیشتر کنی گل گاو زبون بخور گلاب بخور وقتی گریه میکنه از اونجا برو دور شو.بچه ی بدقلق رو باید باهاش کناد اومد جلو شوهرت بیشتر خودتو کنترل کن چون اقایون خانمای که داد میزنن خوششون نمیاد. میدونم حق داری ولی چه میشه کرد باید کنار بیاییم

ببین عزیزم همه بچه ها چالش خودشونو ارن وتو این سنم اوج لجبازیشونه میتونی از مشاورای اینستا چن تاشو فالو کنی راه کار های خوبی میدن لباس پوشیدن تو این سن خب معلومه چالش داره چون میخوان خودشون بپوشن پسرمن که وقتی نمیزاره میگم مامان من چشمامو میبندم ببینم میتونی خودت بپوشی زود میپوشه صدام میزنه یااینکه خونه اطرافیان رفتنی تو کیفت یه چیزی بزار بگو دخترم اینم جایزت برا اینکه امروز بچه ی خوبی بودی برات گرفتم جوری غرق جایزه میشه دیگه اطرافیان یادش نمیافته واینم بگم اون ارامشی که تو خونه داره و اون رابطه ای که ببن مادرو فرزندی هست خیلی مهمه اگه همیشه بااعصبانیت حرفتو بگی بخدا هیچ وقت موفق نمیشی سعی کن آرومو منطقی باهاش حرف بزنی تا وقتی که یه بارم ناراحت واعصبانی شدی فرقشونو بفهمه پسر من انقد خونمونو دوس داره بیشتر وقتا میگه ماما بیرون نریم بمونیم خونه با اسباب بازیا بازی کنیم آرامش تو خونه خیلی مهمه

بیشتر بچه ها همین کار ها رو میکنند ، آروم باش خانم ، یه تراپی خوب برو ، به هر. حال بچه بزرگ کردن پر از چالش دیگه

مطالعه و مشاوره حلال مشکلاتن.پیج روان شناسان رو دنبال کنیدم بد نیست،خیلی راهکارهایی ک میدن کاربردیه.

برامن سه تان دختر بزرگه ۴سال و کوچکا دوقلو سه سال ،تو خونه روانی میشم میگم ببریم بیرون هواشون عوض شه توراه رفت و برگشت دلم میخواد کربشم یا غیب بشم نبینمشون تپش قلب میگیرم یعنی یا دهن سه تاشون بازه یا دوتاشونم اروم بشن بالاخره یکیشون دهنش بازه و داره گریه میکنه از زندگی پشیمونم ولی چاره چیه همش از خدا میخوام شرایطو اسون کنه خیلی خسته ام تن و ذهنم جوابگوی اینهمه مسئولیت نیست واقعا مادرای قدیمی اسطوره صبر و حوصوله بودن

دختر بچها ک معمولا اروم‌میشن ولی خب خصوصیات اخلاقی هر بچه فرق داره دیگه باید مدارا کنی چاره نداری تا درست بشه رفتارش بچس. آدم نمیتونه کاری کنه تا خودش اوکی شه

مشکلاتم با بچه هام عینا مثل شما نیست ولی خب منم دردسرای خودمو دارم مثلا هردوشون میگن مامان آماده مون کنه و لباس بپوشونه خب من دستشویی میبرم و موهاشون رو میبندم لباس رو برن پیش باباشون بکنه تنشون ولی فقط میگن مامان خب منم میخوام آماده شم یه وقتهایی ام در مقابل دستشویی رفتن مقاومت میکنن و بیرونم که میریم همش بغل منن مخصوصا طرف خانواده شوهرم جایی دعوت بشیم من وسط پله هام میگن ما هرجا هستیم فقط مامان بیاد و باباشون رو نمی‌خوان از بس بهم وابسته اند و هردوشون میخوان بغل من باشن دیگه دست و پا سالم ندارم .....
و یه سری بدقلقی هایی که قابل گفتن نیست و در آخر منم به گ.و‌.ه میفتم و میگم بمونم خونه از همه چی بهتره.... اینقدر جنگ اعصاب ندارم 😤😤😤😤😤😤

دخترم منم اینجوریه تازه دندوناشو رو هم فشار میده موهامو میکشه وسایل پرت میکنه گاز میگیره چنگ میندازه

عزیزم برا من لباس گریه نمیکنه ولی خیلیییی اذیتم میکنه همین الان سر پامه بخدا فکر کن میام بخوابم ینی تازه خوابم برده میاد ب جیغ زدن داد زدن منم گاهی روش داد میزنم خیلی عذاب وجدان میگیرم ولی بقدری اذیتم میکنه گاهی میرم بیرون یا تو دستشویی میرم ک چند دقیقه ارامش بگیرم خیلی خستم میکنه گاهی میگم کاش بمیرم اصلا نمیتونم اذیت کردناشو توصیف کنم

پسرم منم همینه خواهر

سوال های مرتبط

مامان نورسا☀️ مامان نورسا☀️ ۳ سالگی