۷ پاسخ

یه ولم کنید خسته شدم خاصی تو چهره کلاهه

چند وقت دیگه عتیقه میشه😂😂😂

منم دو دست لباس مامان داد برا وقتی بوده که خودش بدنیا امده محشره ۵۰ سال قبل هیچیش نشده انها بافته

عه فرش پسر خالت از فرش آشپزخونه من 🤣

جنس هم جنسهای قدیم.پسر منم یه کاپشن داره که اول باباش استفاده کرده بعد عمه اش بعدم پسر خاله های باباش حالا هم اون😍

مادرشوهر منم میگه یه کاپشن داشتن همینجوری چرخیده بین بچه ها

😂😂😂😂خسته شده دیگ

سوال های مرتبط

مامان شایلین مامان شایلین ۱ سالگی
سلام مامانا
من یه پسر دایی دارم که از دوماهگی تی وی میبینه البته گوشی تا الان که اول میخونه با گوشی و کارتون غذا میخوره
و از ۵ ماهگی با یه شربت بسیار خطرناک از ساعت ۱۰ شب واردار به خواب میکردن که امروز اون شربت زیر دوسال ممنوعه
و دختر من هم زودتر از دوازده نمیخوابه چون عادت کرده و میدونم که اشتباهه داره دیر میخوابه ولی چون باباش ۱۱ شب میاد بیدار میمونه تا باباشو ببینه
خلاصه که مهمون بودیم و دختر ۱۱ شب خوابش میومد و کفتم بریم تا خونه برسیم میشه ۱۱/۳۰ و میخوابه
زن داییم با صدای بلند گفت هههه! پسر من از همون اول از ۱۰ میخوابه
این پنجمین بارش بود توی جمع میگفت
و من همیشه سکوت بودم
تا اینکه اونروز گفتم بله منم اگه شربت به اون خطرناکی رو میدادم میخوابید ولی شایلین خودش میخوابه

و اینکه پسرداییم یکم توجهش پایینه و توی سنجش کودکان هم گوشزد کردن بهش ولی همیشه خودشو یعنی زنداییم همه چیز دان عالم میدونه
منو مسخره میکنه که بچت چرا تیوی نمیبینه!!!
من دیگه حوصله بحث نداشتم و بلند شدم و رفتم لباسمو پوشیدم و خداحافظی کردم
مامان رایان مامان رایان ۱ سالگی
سلام خانوما
امروز داشتم کمد رایان رو جمع میکردم چون واقعا جا نداره دیگه گفتم جاشون کنم با اینکه کلی هم دادم رفته ولی بعضیاشونو دلم نمیاد بدم بره مخصوصا این لباس های نوزادیشو که هنوزم کمی بوی نوزاد میده باورم نمیشه اینقدری بوده که الان بزرگ شده ماشاالله ،
همه ی اولین چیزایی ک خودم یا خانوادم که نمی‌دونستن جنسیتش چیه خریدن رو گذاشتم تو این جعبه بمونه یادگاری.
اولین جورایی که من و شوهرم خریدیم دو ماهه بودم نمی‌دونستم پسر میشه یا دختر رفتم ی چیزی بخرم نتونستم انتخاب کنم همشون خوشگل بودن آخرسر شوهرم گفت جوراب بخر 🤣🤣🤣🤣 و کلی قربونت صدقه ی این جوراب میرفتم
و پاپوش هوایی ک تو بارداری خودم براش بافتم ولی ی بارم نپوشید چون بزرگ بودن براش 😭😭 و بعداً ک هم سر میخورد باهاشون 😬😬😬
همینجوری فقط خاطره ی بارداری موند برام ،
خواهرم بند پستونک صورتی خریده بود با اینکه پسر بود بازم براش میبستم 🤣🤣 می‌گفت رنگارو جنسیت بندی نکن
هیی چه زود گذشت و کلی لباس نوزادی مونده که حتی ی بارم نپوشیده و بعضی لباسارم فقط ی بار پوشیده دفعه ی بعد خواستم بپوشونم دیدم کوچیک شدن ،
نمی‌دونم با این لباسا چیکار کنم و دلم نمیاد بندازم بره،
مامان امیر عباس مامان امیر عباس ۱ سالگی
بچه ها بیاین یه خاطره بامزه از بابام و بچگی های خودم بگم الان بایکی از مامانا صحبت می‌کردم یادم افتاد



من تک دختر بودم بین یه عالمه دای و عمو و پسر خاله ، پسر عمو و پسر عمه🥲

بعد این سه تا پسر منو اذیت میکردن مثلا چ طوری بازی های میکردن ک من نمیتونستم باهاشون برم روی دیوار و در و اینا منم گریه میکردم ک اینا منو اذیت میکنن 🤕

بابام ب مامان باباهاشون گفت حواستون ب بچه هاتون باشه یا خودتون ادبشون کنید ک ب دختر من کاری نداشته باشن ،یا من ادبشون میکنم 😠
یادمه اونام سپردن ب بابام ک خودت ادبشون کن😑
حالا بابام چی کار کنه خوبه؟؟👀😬

یه روز هر سه تاشون که حدودا ۶ سالشون بود سوار موتور کرد برد توی بیابون و کوه ولشون کرد خودش امد 🤣😂

اونام بعد دوساعت پیاده برگشتن خونه و آدم شدن برای همیشه و دیگه هیچ وقت منو. اذیت نکردن🤣🫢😬
نه من بلکه هیچ دختری رو توی خانواده و فامیل👀😅😆
میخوام اینو بگم که اگر دختر دارید حتما هر روز روزی هزار بار ب همسراتون یادآوری کنید که قهرمان زندگی دخترشون باشن😍♥️
《اگه یه دختر با اعتماد به نفس ، قوی ، و خودباور و با عزت نفس میخوای از بچگی باید شروع بشهه و همش توسط عشق پدر دختری که خیلی خیلیییییییییییییی نابه به وجود میاد 》🪽🤍
مامان رئیس جانم مامان رئیس جانم ۱ سالگی
،امروز خانه کودک خیلی شلوغ بود،منم پسرمو بردم اول اینکه هیچ بچه ای رو نمیزد یا اذیت نمیکرد فقط سرش به بازی خودش بود،رفت سر یه بازی که وسایل آشپزخونه بود،یه پسر تقریبا ۵ساله داشت بازی می‌کرد،پسر منم بی تفاوت رفت کنارش ایستاد اونم مشغول شد که پسره از دست پسرمن وسایل رو میگرفت و نمیزاشت بازی کنه میگفت دست نزن،پسر من برگشت نگاهم کرد با اعتراض گفت مامااااان!منم چیزی نگفتم و دستم رو تکون دادم که یعنی به من ربطی نداره،بعد خودش کوتاه نیومد اصلا،به پسره گفت برو برو و هلش میدادم اونور که بتونه بازی کنهl،پسره گفت این به من میگه برو،منم گفت خب تو نزاشتی بازی کنه،بعد پسره بیخیال شد رفت(البته تا آخر تایم همش به پسرم گیر میداد و توپ میزد سرو صورتش که من فقط تذکر دادم چون اونم بچه است به هرحال)ولی ازاینکه از خواسته اش کوتاه نیومد خیلی خوشم اومد ولی عذاب وجدان گرفتم که چرا توپ رو میزد به پسرم دعواش نکردم ولی ترسیدم پسرم خشونت رو یاد بگیره و مثل اون پسره بشه بعدها و سعی کمیکنم خودش بتونه از حق خودش دفاع کنه و سر هرچیزی واکنش نشون نده
مامان آرزوی مادر مامان آرزوی مادر ۱ سالگی
چ خوبه پسر داشتن
خواب دیدم الان
ک پسر دارم اسمش،محمد بود🤗😂
اتاق سرد بود بهش گفتم پسرم بخاری رو روش کن
اونم روشن کرده ووارنح دستش رو با لبه ی بخاری خونی کرده بود
انگار تازه زایمان کرده بودم ولی ماشاالله زود بزرگ شده بود 🤭🤭
دخترمم اسمش فاطمه بود و اطرافیان میدونستن دختر دارم
اومده بودن پیشم
میگفتن این پسرمه ک با خودم آوردمش و دختر رو زودتر انگار آورده بودن خونه و دختر مو می‌دونستن و از دیدن پسرم تعجب کردن
ولی باز میبینم بزرگ شدن بچه ها م
انگار ک نوجوون بودن🤦‍♀️🤦‍♀️😂
حکمت خدا این بود که پسر نداشته باشم
خدا دخترامو حفظ کنه
همیشه از همون اول خانه داری تقریبا ۲۰ سال پیش پسر میخاستم
ولی بعد ۷ سال نازایی خدا بهم دختر داد ک الان اسمش فاطمه س
بشششششدت دومی رو میخاستم چون طعم تلخ نازایی رو چشیده بودم و فاطمه بدجور تنها بود
تا اینکه بعد از ۱۰ سال خدا بهم طهورا ی نازنینم رو داد و الان دیگه تنها نیست
خدایا شکررررت
بچه فقططط عاقل و سالم باشه جنسیت مهم نیست
نیمرخی از دخترکانم🥰🥰😘😘😘❤❤❤❤