۲ پاسخ

من اصلا نگفتم اوف شده یا بو میده یا هیچیییی
از صبح که شیر بعد از بیداریشو‌میخورد دیگه تا ساعت۱ظهر ندادم بعد سه روز کردم تا۳ظهر ،بعد از سه روز شد تا ۵عصر، بعد از دوروز شد تا ۷عصر
بعد تا۹ بعد تا قبل خواب بعد فقط شیر بعد از بیداری میدادم بعدم اونو حذف کردم و فقط چند بار تو این پروسه اومد سمتم و شیر خواست که اونم گفتم بیا بریم‌بستنی بدم سریع اومد و پیگیر نشد

اتفاقا من یهو گرفتم خیلی راحت بود

سوال های مرتبط

مامان آنیتا🐣 مامان آنیتا🐣 ۱ سالگی
❤سلام دوستان من اومدم با نجربه از شیر گرفتن دخترکم❤
امروز شد یکماه که دختر قشنگمو از شیر گرفتم .....
قبلش روش های تدریجی رو زیاد امتحان کرده بود ولی نشد که نشد ...
دخترم به شددددت واابستا بود به شیرم
یه روز صبح انقد شبش دختم شیر خورده بود تا صبح ،صبحش که بیدار شدم سردرد افت فشار دلدرد شدید گرفتم و اونروز دوبار سرم خوردم ...
از شدت فشار شیردهی همیشه ضعف و بیحالی داشتم البته نووووش جاااانش❤ با اینکه از نظر غذا و مکمل خیلی میرسیدم به خودم ولی نه خودش خواب داشت نه من همش تا صبح ممه دهنش بود
سرتونو درد نیارم،فردای روزی که سرم خوردم از خواب که بیدار شدم چسب برق زدم به سینم و تصمیم گرفتم که دیگه شیرررر تمامممممم...و باهاش حرف زدم .توضیح دادم که دیگه نمیتونه شیر بخوره .سرگرمش کردم .غذا و میناوعده هایی که دوست داشتو درست کردم و حواسشو پرت کردم تا شب .شب اول چند بار بیدار شد بغل کردم آب دادم بهش رو پا گذاشتم لالایی گذاشتم براش .شب دوم هم همینطور و اینکه دیگه از شب سوم یه بار بیدار شد اونم ماساژ دادم کمرشو خوابش برد .کلا سختیش سه روز بود هم واسه خودم هم واسه بچه ،من تو اون سه روز اصصصصلا حتی تو خواب شیر ندادم شیرمم ندوشیدم به شدت سینم سفت و درد ناک شد ولی کوتاه نیومدم ،از روز چهارم پنجم کم کم سینم شل شد دردش کم شد و تقریبا اوکی شدم دخترمم غذا خوردنش بهتر شد خداروشکر 🥲❤
مامان هانا مامان هانا ۲ سالگی
سلام به همه خواستم بگم من ۵ شب که دخترم رو از شیر گرفتم
دو شب اول بی تابی کرد حدود دوساعت گریه ک د تا خوابش برد
به هق هق افتاد هر چی میگفتم میگفت نه اما مقاومت کردم شبهای دیگه ۶ صب بیدار شد و یه یه ساعتی بهونه آورد خوابید
خیلی چیزا امتحان کردم تا از شیر بگیرم زیتون سیز گال تلخ زدم از عطاری تلخک گرفتم ازیترومایسین که شربت خیلی تلخی بود مالیدم رژ لب چسب. هیچی فرقی نکرد فقط فلفل سیاه البته بگم فقط یه بار دهن زد و دید تند زودی پشتش آب خورد و تمام. چند روز فقط میمالم به ممه بو میکنه میگه آخه دیگه نمیخوره و مهمتر از همه اینکه باهاش زیاد حرف بزنید. به عروسکش بگیرد ممه آخ شده به دورو بری ها بگید ممه آخ شده هی تو وهنش بشینه اونوقت راحت میشه گرفتش توی روز که یکی دوبار میگه ممه تا میگم آخ شد میره دنبال بازی فقط مقاومت کنید گریه کرد دلتون نسوزه
و اینکه ما مجبور شدیم پنج شب رو با ماشین دور بزنیم تا بخوابه چون هانا فقط با خوردن سینه می‌خوابید نه بهل نه پستونک نه تاب پس ماشین بهترین گزینه بود
مامان 🍒حلما🍒 مامان 🍒حلما🍒 ۲ سالگی
سلام سلام🤗

من اومدم با تجربه ی از شیر گرفتن حلما🤭
اول گفتم خیلی گذشته و نگم ولی باز گفتم شاید به درد کسی بخوره☺️

پروسه ی از شیر گرفتن حلما خیلی طولانی بود چون خودم طولش دادم وگرنه حلما واقعا خیلی خوب همکاری کرد
من از بهمن شروع کردم وعده های حلما رو قطع کردم
اولین کاری که کردم نگاه کردم ببینم حلما چند وعده در روز شیر میخوره
دختره من ۵ وعده در روز شیر میخورد من برای شروع اول یکی از وعده های صبحشو قطع کردم
《داخل پرانتز بگم من شیر شب حلما رو از ۶ ماهگی قطع کردم》
بعد ۳ روزیکی از وعده های عصر و قطع کردم یه هفته وقت دادم تا عادت کنه دوباره ۱ وعده ی دیگه به همون روش قطع کردم حلما برای شیر تو تایمی که وعده هاشو قطع میکردم بهونه نمیگرفت پس چیزه خاصی نمیدادم فقط باهاش بازی میکردم و بیرون میرفتیم.
من قبل خواب ظهر و شب به حلما شیر میدادم یعنی عادت داشت با سینه بخوابه،من از اسفند پروسه قطع شیر و عقب انداختم دیدم دخترم همکاری میکنه پس گفتم گناه داره انقد زود بگیرم و گفتم اون دو وعده بمونه،دیگه دنبالش نبودم تا اردیبهشت
اول وعده قبل خواب ظهر و قطع کردم برای خوابوندنش توی تاب ریلکسیش میزاشتمش که بخوابه اینجا هم اذیت نشدم نه من نه حلما یه هفته تایم دادم که به این حالت عادت کنه نمیگم اصلا یادش نمیومد چون موقع خواب شیر میخورد میومد شیر میخواست و منم میخوابوندمش تو تابش چیزی نمیگفت تنها امیدش به شب قبله خوابش بود😂،واسه شبم تو همون تاب میخوابوندمش میخوابیدا ولی چند شبی دنبال شیر بود که باهاش صحبت کردم و قانع شد که شیری دیگه درکار نیست و تمام نه خودم اذیت شدم که شیر تو سینم جمع شه و درد بکشم نه حلما اذیت شد
سوالیم هست در خدمتم💛
مامان هانا مامان هانا ۲ سالگی
تجربه از شیر گرفتن من :
فکر نکنم بچه ای وابسته تر از بچه من به شیر مادر بوده باشه
دختر من دو سال تمام شیر خودمو خورد صبح تا شب و شب تا صبح شیر منو میخورد واسه خوابیدن روزش واسه خوابیدن شبش واسه اروم شدنش همیشه و همه جا وسط غذا توی شلوغی توی خلوت وسط سفره توی مهمونی وسط مهمونی همیشه درخواست می می میکرد
طوری که از شیر گرفتنش شده بود کابوس هممون
ولی دلو زدم به دریا و دقیقا فردای تولد دو سالگیش شروع کردم از شیر گرفتن.
و راحت تر از چیزی که فکرشو میکردم گذشت. الان بعد از دو سال دارم لذت بچه داری رو میفهمم. اگه بچتون وابستس نترسید. پا روی احساستون بذارید و ببینید چطور بعدش به غذا میفته چطور بعدش راحت میخوابه راحت بازی میکنه. واقعا مادر تازه نفس میکشه. دو سه روز اول سخت بود ولی بعدش واقعا هر ثانیه به خودم میگم چرا زودتر از شیر نگرفتمش و به خودم و به بچم لطف نکردم
من از روز اول صبح که از خواب بیدار شد تلخک زدم روی سینم اومد سینمو دید که سیاه شده گفتم می می درد و از اون ثانیه دیگه حتی نزدیکمم نیومده حتی حاضر نشده که یکم بخوره ببینه تلخه یا نه
مامان لیانا🍓 مامان لیانا🍓 ۲ سالگی
💙پیرو‌ تاپیک قبل💙


✨روش ۴*۴ از شیر گرفتن✨


۱۶ روز طول میکشه
۴تا ۴ روز
۴ روز اول= از صبح که از خواب بیدار میشه تا ساعت ۱۲ ظهر شیر نمیدیم بعد از اون هروقت خواست بهش شیر میدیم تا صبح روز بعد

۴ روز دوم= تا ۶ بعدازظهر شیر نمیدیم بعدش هروقت خواست شیر میدیم تا صبح روز بعد

۴ روز سوم= کلا بهش شیر نمیدیم حتی قبل از خواب شبش( با روش های دیگه
میخوابونیمش مثلا رو پا، دور دور با ماشین، تاب دادن و….) وقتی خوابش برد تو خواب عمیق بهش شیر میدیم که سینه ها هم تخلیه بشه

۴ روز چهارم هم که حذف شیر شبه و‌این روزای اخر سختتر میگذره دیگه کلا شیر حذف میشه

من تو این مدت همش سر دخترمو گرم میکردم یعنی برنامه ریزی کرده بودم یا هرروز میرفتیم بیرون یا مهمون داشتم بقیه وقتارو‌هم که بهونه میگرفت یا بهش خوراکی میدادم یا باهاش بازی میکردم…
البته همسرمم خیلی بهم کمک کرد بعضی وقتا میبردش پارک
بعضی وقتا با ماشین دورش میزد…
راستی اصلا جلوش دراز نمیکشیدم چون یادش میوفتاد بیاد شیر بخوره همش مشغول کارکردن بودم تو خونه پدرم دراومد😂😂😂
در کل اصلا اون چیزی که فکر میکنیم نیست بچه ها به یه درکی رسیدن دیگه …
من اصلا نه تلخک زدم❌
نه چسب زدم ❌
هیچیییییی❌

بقیش تو کامنتا👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
مامان لیانا🍓 مامان لیانا🍓 ۲ سالگی
بالاخره یکی از بزرگترین دغدغه هام رو تونستم پشت سر بزارم…
بزرگترین ترسو استرس این چند وقتم از شیر گرفتن دخترم بود😩🥲
که خداروشکر بخیر و خوبی تموم شد…😍
یعنی فقط خدا میدونه چقدر فکرم درگیر بود…
البته چندروزه از شیر گرفتم ولی فرصت نمیکردم بیام اینجا بنویسم…
میخواستم مفصل بیام توضیح بدم چون خودم همیشه خیلی دغدغه داشتم…
من دخترمو تدریجی با روش ۴*۴ گرفتممم و بااااید بگمممم که عاااالی بود واقعاااا😍
خودم اصلا اصلا فکرشو نمیکردم که بتونم دخترمو تدریجی از شیر بگیرم اخه خیلییییی وابسته بود…
ولی نمیخواستمم یهویی بگیرم که بهش ضربه بخوره…
گفتم حالا تست میکنم دیگه انشاالله راحت کنار بیاااد…
البته اطرافیان همش میگفتن اینجوری بچه اذیت میشه یهویی بگیر بی دردسره اما من گوش نکردم پامو کردم تو یه مقش که من تدریجی میگیرم😂
که خداروشکر خیلی راضی بودم….
نه خودم زیاد اذیت شدم نه دخترم
البته که یکم بیقراری داشت اما خب این یه چیز طبیعی بود و من تو این دوران خیلیییی خیلی ارامش داشتم و کلا همش یه جوری سرگرمش میکردم که یاد شیر نیوفته…
تو‌ تاپیک بعدی روش ۴*۴ رو‌توضیح میدم اگه کسی خواست استفاده کنه اینجا طولانی میشه💙