گپ دوستانه
من تک تک اینایی که مینویسم رو حتی اگه یکی دوتاش رو انجام نمی‌دادم الان انجام میدم من اشتراک گهواره هم داره اونم خیلی خوب کمک میکنه .حالا همه میگن وای ما شوهرامون نگه نمیداره فلانی رو ببین شوهرش نگه میداره پس اون راحته ولی من نه و هزار تا گریه و زاری و آه و ناله .ببینید منم تو یزد تنهام خانوادم تهرانن شوهرمم همش سره کاره اونم وقتی میاد اصلا حوصله سرو صدای مهراب رو نداره پس همش منم و من نه کسی هست نه چیزی ولی من از صبح باهاش وقت میگذرونم انواع بازی های ابتکاری یا با اسباب‌بازی هاش بخدا سخت نیست یکم فکر کنید بعد برید توش می‌بینید چقدر بازی کردن راحته نگید حوصله ندارم پس انتظار دارید بچه ای که بازی بلد نیست اسباب‌بازی بندازید جلوش و بگید من حوصله ندارم خودت بازی کن؟نکنید اینکارو شما باید با حوصله تک تک بازی هارو یادش بدید .حتی بزرگتر شد گل بازی خاک بازی تمام اینکارارو بکنید من بچه بودم تمام اینکارارو میکردم الان برای مهرابم همینطورم تمام وقتم رو براس میزارم شب تا صبح بیدارم ولی بازم دعواش نمیکنم یکم رو خودتون کار کنید انرژی مثبت به خودتون بدید نگید زمان ما اینکارارو نمیکردن پس چرا من اینکارارو بکنم واقعا بچه الان و هوش بچه الان رو با زمان خودمون حساب میکنید؟ماها هیچی نداشتیم بچه های الان همه چی تو دست و بالشونه زندگی سخت شده درست همه چی با ما هست درست ولی این طفلای معصوم گناه نکردن که.
و دوستانه میگم بجای اینکه هی غر بزنیم از زندگی و شوهر و مادر شوهر و فلان و فلان اینجا یکم از کارهای خوبی که برای بچه هاتون انجام میدید بگید مطمئن باشید انرژی خوبش به همه منتقل میشه و هرچی بلدید یاد همدیگه بدید خیالتون راحت هممون دعوا و سرو صدا تو خونه هامون داریم ولی صبور باشید

۷ پاسخ

الهام جون می‌دونی چقدر توبی نظیری🫂
همین که وقت با ارزشتو می‌ذاری واینارو مینویسی خیلی ارزشمنده🧡

تو مثل منی.
منم خانوادم کرجن صبح شوهرم میره مغازه تا شب.

من هروقت پیاماتو میخونم بیشتر رو خودم کار میکنم ک بهتر باشم ممنونم ازت عزیزم 👍👍👍👍👍👍❤️

آفرین به شما
دقیقا کسایی که حالشون با خودشون و بچه شون خوبه و بچه های شاد بزرگ میکنن لازمه چندتا بچه داشته باشن

من نمیدونم چرا اینایی که حوصله بچه ندارن و همش دعواشون میکنن دارن دو تا سه تا چهارتا بچه بدنیا میارن

عالی بود حرفات انرژی گرفتم ازت گلم

موفق باشی 😍❤️

مرسی الهام جون 🥰وقتی باهاش بازی میکنیم و سرش رو گرم میکنیم کمتر هم لجبازی میکنه

عزیزم من چیکار کنم صبور بشم و اذیتای کارن عصبیم نکنه واقعا خودم اذیت میشم چه برسه بچه طفل معصوم من افسردگی دارم حال روحی خوبی ندارم سر بچم خالی می‌کنم واقعا ناراحتم تکنیکی داری؟ و اینکه چه بازی های ابتکاری میکنی من بلد نبستم قایم موشک و آب بازی و اینا رو می‌کنم ولی چیز دیگه بلد نیستم

سوال های مرتبط

مامان مهراب مامان مهراب ۱۵ ماهگی
سلام
خواستم یه سری بازی های جدید مهراب رو بگم حلقه بازی میکنهدحلقه هارو میندازه داخل اون پلاستیک و در میاره با حلقه ها من حالت فرفره براش انجام دادم اونم یادگرفته و انجام میده و سبد میاره توپارو پرت میکنه توش چون من چندسری این بازی رو کردم باهاش ظرف های ژله رو میزاره روی هم که بره بالا بعد با دست میزنه پرتش میکنه .خونه بازی رو بهش یاد دادم که بچسبونه بهم و محکم فشار میده که روی هم بیاد .و مداد دستش میدم خودم کنارشم چون هنوز کوچیکه خط خطی کزدن رو یادش دادم .و مهراب تمام بازی ها به کنار دنبال بازی دالی بازی و توپ بازی به هر مدلی رو دوست داره و اینکه خونه مادرشوهرم وقتی من دارم اسباب‌بازی هارو توی کیسه میریزم مهراب میاد از دستم میگیره خودش همه اسباب‌بازی هاش رو میریزه تو کیسه .و اینکه تایم تنهایی بازی کردن مهراب یه ربع هست که من میتونم فیلم تو گوشی ببینم یا به یه کارم برسم که مهراب کاری بهم نداره .و اینکه اگر کار اشتباهی انجام بده دستش رو میگیرم و بارها و بارها تکرار میکنم آقا مهراب ما اینکار رو نمی‌کنیم ما پرت نمی‌کنیم ما چنگ نمیگیریم یا گاز نمیگیریم یا مو نمی‌کنیم و اینجور کارهای مهراب معمولا دو هفته تا یک ماه انجامشون میده بعد دیگه انجام نمیده و منم داد و دعوا نمیکنم که فکر نکنه من برام مهمه که بخواد لجبازی کنه.در کل برای هر کار اشتباهشون باید خیلی صبوری کنید و بارها باهاشون حرف بزنید بارها توضیح بدید و اصلا داد نزنید دعوا نکنید .نمیگم من اصلا داد نزدم چرا یه وقتی انقدر جیغ زده منم داد زدم یا تو حموم انقدر شیطنت کرده و عصبانیم کرده دعواش کردم
مامان مهراب مامان مهراب ۱۵ ماهگی
سلام به همگی
یکی از دوستان گفت تجربه خودم رو بگم
اول اینکه من از اولی که مهراب دنیا اومد باهاش انواع بازی هارو میکردم بغلش میکردم و مهراب دوست نداشت من ازش دور بشم ولی خب با کمک بازی دالی موشه و اینکه چند لحظه یا حتی یک دقیقه تنهاش میزاشتم سریع میومدم که بدونه من تنهاش نمیزارم بارها باهاش حرف زدم گفتم مامامانی تنهات نمیزاره همیشه کنارتم برا همین بعد ۴ماهگی من دیگه راحت‌تر یه سری کارامو میکردم دستشویی رفتن هم اولاش میومد پشت در گریه میکرد ولی بعد با دستشویی یک دقیقه ای بهش فهموندم من وقتی برم زود میام و همیشه بهش گفتم دوستت دارم من عاشقتم و اینکه با کمک مطالب گهواره خیلی بازی هارو یادگرفتم و بازی کردم با مهراب اگر کار خونه ام دیر هم شده گفتم عیب نداره اول بازی اگر خونم کثیف بوده بازم گفتم اول آموزش بازی که اینجوری راحت‌تر یاد میگیره همش آویزون من باشه .الان من کارامو میکنم به مهرابم یاد میدم خیلی از بازی هارو تمام وسایل کابینت رو میریزم بیرون تق و توق میکنم خودم انواع صداها و کارهای بچگانه میکنم اونم میخنده .شاید نیم ساعت یک ساعت این کارهارو میکنم بعد میدم دست خودش و خودش شروع میکنه بازی کردن و میزاره منم به کارهام برسم اگر هم تو دندون دراواردن و نق زدنش مثل الان باشه یکم آرامش میخواد و صبوری شبا تا صبح بیدارم ولی دعواش نمیکنم نمیگم من حق دارم کسی کمکم نیست از دید مهراب نگاه میکنم الان حال مهراب چطوره بجای گوشی دست گرفتن الان وقت اینه با مهراب وقت بگذرونم حتی شده عصبانی بشم ولی خب نفس عمیق میکشم آهنگ میزارم بعد شروع میکنم ببینم چیکار بکنم که آروم بشه .چون من باید خونه رو مدیریت کنم
مامان مهراب مامان مهراب ۱۵ ماهگی
سلام خوبید؟چند نفر گفتن بازی هایی که با مهراب میکنم رو بگم.
اول اینکه به بازی ها به چشم و فکر آدم بزرگ نگاه نکنید با دید بچه ها ببینیدش. من و داداشام چون فاصله سنیمون نزدیک به همه ازینجور بازی ها میکردیم برا همین منم دارم با مهراب انجام میدم و اصلا به بازی ها به چشم آموزش نگاه نکردم به چشم این دیدم به خودم و مهراب خوش بگذره.از زیر یکسال تا الان روی پام میزاشتم و پیتیکو پیتیکو میکردم یا هواپیما میشدم و میچرخوندمش یا رو پام میزاشتم و میگفتم ما الان سوار ماشین شدیم کمربندا بسته آماده بریم بعد به چپ و راست میشدیم یا رو پام میزاشتم دستش رو میگرفتم میگفتم کلاغ پر بازی کنیم میاواردم بالا بیاد تو بغلم میگفتم کلاغ پر اومد تو بغلم دوباره گنجشک پر همینطوری دنبال بازی کنیم میگم مهراب کو مهراب رو نمیبینم من میدوهم اونم دوست داره میدوهه یا میگم من فرار کنم مهراب من رد نگیره دوباره من قائم میشم مهراب من رو پیدا میکنه گل یا پوچ بازی می‌کنیم با اسباب‌بازی هاش بازی می‌کنم باهاش یا با اسباب‌بازی هاش یه بازی که سرو صدا داشته باشه مثلا تو ظرف های آشپزخونه که داره توپ میندازم و بالا و پایین میکنم چون انواع صداهایی دوست داره یا ظرف های ژله و بقیه ظرف ها رو روی هم میزارم که همینجوری بره بالا از قبل یکسالگی من انجام می‌دادم مهراب خراب می‌کرد الان خود مهراب انجام میده یا با بطری میزنم رو ظرف ها برعکس بشه یا بپره ظرف ها اونطرف یا صداهای مختلف از انواع ظرف ها در میارم یا روی میز یا رو زمین قل میدم براش بازی حلقه انجام میدیم یا شعر هایی که از تو گوشی پخش میشه رو من با صدای حیوونا براش اجرا میکنم کلی و با آب و لگن آب که توش وسیله بندازم براش یا آب رنگی
مامان مهراب مامان مهراب ۱۵ ماهگی
سلام
من از اول چندین بار گفتم با میوه و سبزیجات برای مهراب شروع کردم و اصلا و ابدا شکر نمک نبات تا ۱۱ماهگی مهراب استفاده نکردم حتی تو غذاهاش نریختم بیسکوییت ندادم فقط تو مسافرت تو ۱۱ ماهگی بهش بیسکوییت کوچیک دادم .و به قول مامانم کلا من دنبال چیزای ارگانیکم و مهرابم ارگانیکه😂همه چیز هم خودم درست کردم براش یعنی بلد نبود زدم تو اینترنت یا از بقیه پرسیدم درست کردم حتی یه موقع از خواب خودم زدم برای غذا و میان وعده برای مهراب
و اصلا زورش نکردم برای خوردن هرچقدر خورد دادم نخورد گذاشتم کنار خودم نشستم غذا یا هرچیزی رو خوردم مهراب اولش نگام میکنه بعد کم کم وقتی میبینه من دنبالش نمیام میاد پیشم میشینه و بهش میدم و میخوره حتی شاید ۳تا قاشق بخوره همون رو میدم بعدشم الان سن بازیگوشیشونه و اگر تو خونه خودمون باشیم یکم بازی میکنه و یکم غذا میخوره ولی مهمونی جایی برم همش دنبال بازیه و اگر بقیه هم بخورن مهرابم یکم میخوره در کل برای هیچ چیز هیچوقت زورش نمیکنم الانم که تو فاز مستقل خوردنه همه جور کثیف کاری میکنه در کل اگه بچه یه غذا رو نمیخوره حتما داره به مادر یا پدر نگاه میکنه چون الان تمام نگاهش به این دو نفره .حتی اگه چیزی دوست ندارید اه اه و پیف پیف نکنید بچه تمام کاراتون رو ضبط میکنه .و انقدر بچه ها رو مقایسه نکنید من نه وزن مهراب نه غذا خوردن نه حرکاتش نه حرف زدنش نه دندون دراواردن کلا هیچ کدوم رو .حرف زدن هم مهراب مامان بابا دده اده بع بع نه ننه دادا به به . عمه هم قبلا میگفت الان نمیگه .در کل زیاد باهاش حرف میزنم متوجه حرفام میشه تقلید میکنه و به تخم کفتر و این چیزای قدیمی هم اعتقاد ندارم .اعتقادم اینه باید فقط با بچه حرف بزنی برادر خودم ۳ سالگی به حرف افتاد