۱۵ پاسخ

یاخدا مردم دیگه رحم ندارن

من از اول از کنار پسرم جم نمیخورم میترسم بدوزنش

امنیت داریم ، همه جای دنیا دزدی هست
همه جای دنیا آدم روانی هست
چرا فکر می کنید امنیت نداریم ؟
امنیت فقط مسائل داخل نیست
امنیت خیلی پیچیده تر از دزدی یه النگوی ساده است
امنیت یعنی در مرز ها دلمون قرصه دشمن جرات نابودی خونه ها و شهر هامونو نداره

همه اینقدر گشاد شدن اصلا کار نمی کنن رو آوردن به دزدی و کشتن مردم پس ماها چی این همه زن و مرد و دختر وپسر تو این کشور دارن زحمت می کشن و پول در میارن برا خودشون اونم بره کار کنه ادن خانم بره قالی ببافه چرا میاد گدایی کنه تو هم کلی زحمت کشیدی تا تونستی برا بچت ی چیزی بخری اون پولا که از لای باد نمیاد برا مون ما هم صبح تا شب زحمت می کشیم اون وقت اونا راخت میان دست گدایی بلند میکنن

عزیزم اینا که گدا و ندار نیستن که اینا شغلشون ه براشون م جون هیچ کس مهم نیست اصلا اعتماد نکن خواستی کمکم کنی کمک کن و زود رد شو هیچ وقت م جایی که خلوته واینستا چون خطر ناک

وای نگو
چقد از این چیزا چند روزا میشنوم
و چقد می ترسم و خواب ندارم چند روزه

طفلی شوهرم حق داره نذاره بریم بیرون تنهایی..هی بهش میگم بذا اریا رو ببرم پارک میگه با خودم میرین هرجا خاستین همه جا ناامنه..فک میکردم زیادی شلوغش کرده😑بعد قضیه اون دختر الهه هم بدتر شده....باید طلاهامپ دربیارم

اینا میخان کاری کنن مثل افغانیا بیرون نریم اگر بریم با شوهرامون بریم ترفند جدیدشونه

وا چه پرو

😱😱😱گرخیدم دختر

گدا هم گدای قدیم
اونروز بچمو بردم دکتر آمپول داشت زدم بعد گفت برای خوراکی بگیر رفتم یکم درحد ۲۰۰تومن خرید کردم گدا نشسته بود زمین گفت کمک منم پول نقد نداشتم عابرم کنارم بودا گفتم بذار کارام تموم بشه براش پول میگیرم میدم بعد دیدم یهویی داد میزنع کیک کیک افتاد منم یساعت دارم مشنبارو نکا میکنم ببینم پاره شده چیشد بعد متوجه شدم میگ کیک بده بهم چندتا بدم نوه ام بچه امم گریه ک نده منم گفتم بچم نمیذارع شرمنده ن پول دادم ن خوراکی گفتم خیلی پررو بود

ترسیدم واییی

یا خدا😦

بله دقیقا نباید اعتماد کرد
ب اینا اصلا نباید کمک کرد
چند روزی بود دوتا خانم جداجدا میومدن زنگ میزدن کمک کن بعد چند وقت تو کانال محل زدن دزد محل دستگیر شد و اون خانما دیگه پیداشون نشد
و طریقه دزدی هم گدایی درب منازل بود

ای خواهر
من ک بخدا دیگ میترسم تنها با دخترم جای برم

😧😧چ زمونه ای شده وای

سوال های مرتبط

مامان ❤  hana ❤ مامان ❤ hana ❤ ۳ سالگی
دیشب یه جایی بودم یه خانمی یه جریانی رو تعریف کرد برا ۳۰ سال پیش بود

گفت تو روستا بودیم پسرم کلاس دوم بود از مدرسه اومد گفت منم مرغ میخام بخورم دوستم مامانش مرغ درست کرده رفتم کتابم از خونشون بیارم سفره پهن کردن دیگه منم اومدم خونه حالا منم مرغ میخام

میگه بچم نیم ساعت جیغ و گریه ول کنم نبود ک یالا منم مرغ میخام
خانمه میگه شوهرم نبودش منم هیچی تو خونه نداشتم

میگه بخاطر بچم پاشدم رفتم در خونشون (فامیل هم بودن باهم )
میگه بهشون گفتم یه تیکه مرغ پخته یا خام بهم بده واسه بچم خونتون دیده گریه میکنه شوهرم بیاد بخرم حتما پسش میارم
میگه دختره گفت باشه رفت بیاره مادره چشم غره رفت اومد گفت ب جون این پسرم نداریم
میگه برگشتم بچم تا عصری هرچی دادم نخورد و فقط گریه ...
خلاصه میگه پسری ک جونشون قسم خورده بود تب کرده تب بالا یه هفته شد ۱۰ روز شد یه ماه شد تب این بچه قطع نشد ک نشد دکتر و دوا و بیمارستان و دعا و بستری هم فایده نداشت تب بچه ۴۰ درجه همراه با تشنج بود و بی دلیل همه ازمایشات سالم سالم..
مامان نبات🦢💫 مامان نبات🦢💫 ۳ سالگی
طبق تاپیک قبلم که گفتم جاریم به دخترم میگه خسیس😏
دخترم رفت خونه ی پدرشوهرم منم شامشو بردم اونجا بهش بدم،ببین دودقیقه هم طول نکشید تا برم.داخل راهرو دیدم اسباب بازی پسرشو گذاشتن رو پله ها.تو دلم گفتم خودت خسیسی نه من.همینکه رفتم داخل دیدم بچم بغض کرده وحشتناک هیچکسم محلش نمیده😔😔تا اونجوری دیدمش دوویدم سمتش.یه جوری چسبید بهم دلم ریش شد.گفتم مامان چیشده بچم چرا گریه میکنه،اولش گفتن هیچی نشده فلان،من میدونستم کاریش کردن.دوباره پرسیدم مادرشوهرم گفت هواپیمای طاهارو میخواسته بشینه روش اینا از دست دخترم کشیدن گذاشتن بیرون😔منو که بغض گرفته بود ولی باید حرف میزدم،گفتم حالا بچه ی من خسیسه یا طاها،افریته برگشت گفت چرااینجوری میکنی چه ربطی داره،میخواست بشینه رو هواپیما.اونا سریع جمع کردن رفتن.من بغضم شکست شروع کردم گریه کردنو دلداری دادن پدرشوهر مادرشوهرم😭
دودقیقه طول کشید تا بیام اشک بچمو درآورده بود.مادرشوهرم میگه گفتم بزارید بازی کنه جاری گفته نه بزار بفهمه اسباب بازی طاهاعه....