سلام مامانیا خسته نباشییید❤️
مامانا یه چیزی جدیدا تو رفتارای ایرمان میبینم که هم جالبه و هم گاهی اذیت کننده!
الان مدتیه که اینطوری شده
وقتی همسرم خونه هست دیگه کلا نه میزاره من زیاد بغلش کنم نه هیچی
مثلا میخوام بهش غذا بدم هی میگه نه بابا بده!
و مثلا امروز منو هل میداد که نرم توی تراس و فقط خودش با بابا بره
یه وقتایی هم میخوام بغلش کنم دیگه از بغل باباش نمیاد
یا جدیدا وقتی میخوره زمین میرم بغلش کنم میره سمت باباش
صب بیدار میشه میگه فقط بابا بغل کنه با گریهه
حتی گاهی این کارو با خانواده هامونم میکنه مثل بابای خودم یا بابای همسرم
این درحالیه که از زمان تولدش تا همین چند ماه پیش کاملا برعکس بود و ترجیحش همیشه من بودم🫠
الان خیلیا میگن از خداتم باشه تو برو استراحت کن خوش باش
خب با یکی دو بار بغل نکردن و غذا ندادن که من رفع خستگیم نمیشه قطعا😁
و البته که موضوع این بغل کردن و غذا دادن نیس
درواقع ادمایین که این وسط ازین چیزا سو استفاده میکنن و مثلا پدرشوهر همیشه درصحنه میگن که عهههه نمخواد مامانش بهش غذا بده فقط ما رو میخواد و...
خب من یکم که نه راستش قشنگ ناراحت میشم!
و میگم من جدیدا کاری کردم که این مدلی شده?
کم بازی کردم?
نمیدونم بهترین کار چیه
حس ناکارامد بودن میگیرم
تجربش کردین تو بچه ها? بنظرتون تا کی این مدلین?
حقیقتش وقتی تو جمع چنین کاری کنه واقعااا حس بدی میگیرم چون میگم ایرمان همیییشه برعکس بود و نمیفهمم چرا الان یهو اینطوری شده...

۸ پاسخ

طبیعیه. شما همیشه کنارشین. پدرشه که ازش دوره و بودنش برای بچه جذابیت داره. بچه‌ی من هم یه دوره این‌طوری بود. به حرف‌های اطرافیان هیچ توجهی نکنین، البته که کاملا حق می‌دم ناراحت بشین.

سلام عزیزم تو این سن علاوه بر مادر ک نیازهاشون رو برطرف میکنه کسانی رو بعنوان دوست و همبازی ترجیح میدن خصوصا پدر دوسته براشون.یعنی نیازهاشو برطرف نمیکنه اما باهاش خوش میگذرونن.ی مرحله رشد ادراکی عاطفیه.خوشحال باش ک دوره تازه ای شروع شده و همیشه ترجیحش رو انجام بده حالا هرکس بود.و اینم بدون ک بمرور از ما دور و دورتر میشن.تو مهربون و امن باش.همین

یبار که ینفر از خانواده شوهرم بهم گفت باتو که اصلا کنار نمیاد
🙃

پسر منم همینجوریه

عادیه عزیزم‌ سخت نباید بگیری منم وقتی شوهرم هست من برا سپهر حکم دشمن دارم خونه مامانم هم که میریم اصلا دیگه منو نمیشناسه حتی نمیزاره بغلش هم کنم 🤣🤦‍♀️

آره دختر منم خیلی بابایی شده و سر من داد میزنه و یا میگه پیش ما نیا،،
چیزی بهش ندم ب باباش میگه دعوام کنه و...

دقیقا مشکل منم هست حتی تازگیا تو بغل یا روپا من نمیخوابع فقط باباش یاحتی بیشتر اوقات ب باباش میگه مامان😐😑

والا حالا دختر من تمام اینا رو برعکسه و با من اینجوریه ولی مثلا خونه مامانم که میرم دیگه به من محل نمیده و با خواهرم خیلی اوکی میشه
حالا ایرمان جان رو نمیدونم ولی مرسانا چون من تو خونه خیلی دل به دلش میدم خیلی باهاش بازی میکنم هم سنش میشم و احستس راحتی داره بیشتر تا باباش
خونه مامانم اینا خوب خواهرم هم سنش میشه باهاش بازی میکنه خواهرم 11 سالشه و خوب بیشتر از من دل به دلش میده و حتی پدرم برای همین به من اونجا محل نمیده

سوال های مرتبط

مامان ایرمان🧸 مامان ایرمان🧸 ۲ سالگی
مامانا شما چقدر درمورد یاد دادن حریم خصوصی به بچه ها حساسید?
من خودم خییلی برام مهمه و تا الان تلاشمو کردم که بهش اینو یاد بدم
لباس و پوشکشو حتما خودم عوض میکنم و همیشه هم بهش میگم فقط مامانو بابا باید اینکارو انجام بدن
به زور بوس یا بغلش نمیکنم و مجبورش نمیکنم بره بغل کسی
اماااااا اطرافیانم متاسفانه هیچ درکی ازین مسایل ندارن!
مثلا پدرشوهرم یا بابای خودم خیلیی اصرار دارن که مثلا ایرمان بغل همه بره
یهو بچه رو برمیدارن میزارن بغل شوهر خاله ی عموی مامانشون😂🤣
منظورم اینه که طرف یه نسبت دور داره و کلا پسر من شاید یکی دو بار دیدتش و طبیعتا دوس نداره بره بغلش!
یا مثلا پدرشوهرم هی بهش میگه برو فلانیو بوس کن😕
برو لپ دایی منو بکش
ایرمانم معمولا کلافه میشه و بدش میاد
واااای خدا واقعا رو اعصابمه کاراشون
من اینجور مواقع اولویتم قطعا پسرمه
تا میبینم احساس ناراحتی داره ازین وضعیت خودم میرم جلو بغلش میکنم
اما این رفتاراشونم بشدت رو مخه!
شمام ازین درگیریا دارید آیا?
چطور رفتار میکنید معمولا?

بنظرم بهترین کار تعادل تو رفتو آمده!
بعدم این که حرفتو بزنی و درنهایت زیاد برات مهم نباشه چی راجبت میگن
مامان جوجه طلا مامان جوجه طلا ۱ سالگی
سلام مامان ها شبتون بخیر 😍
دیشب مهمونی بودم نرسیدم تایپک بزارم 🫠
امشب درباره اهمیت نه گفتن و مرز گذاری حرف میزنم براتون ❤️
نه گفتن خیلی تو فرزند پروی مهمه استانه تحمل بجه ها رو میبره بالا بهشون احساس امنیت میده که البته صبر زیادیییی میخواد و واقعا نتیجش شگفت زده تون میکنه مثلا پسر من ازم لواشک میخواد منم وقتی که دارم میدم میگم همین یه بار قراره بخوری یا مثلا درخواست تلویزیون میکنه میگم فقط 10دقیقه اجازه داری بعد که دوباره درخواست میکنه من میگم نه وتمام .اینجا کار ما خیلی مهمه که اصلا از حرفمون برنگردیم نه یعنی نه اروم و قاطع نه باخشم نه با داد واقعا صبوری میخواد بچه ها قابل پیش‌بینی نیستن الان من از اول همین روند رو داشتم گاهی میپزیره گاهیم قشقرق بپا میکنه ولی به تحمل و صبرش می ارزه ✋️😎
اینو وقتی با بچه های دیگه به جا جمع میشیم میفهم مثلا به بچه ها یه شکلات یا خوراکی میدن بعد که بچه جون باز درخواست میکنه من میگم نه واین تموم میکنه ولی اکثر بچه ها میگن نه تو داری دروغ میگه بده که بده بخاطر همین میگم وقتی میگن نه باید پشتش بمونین وگرنه بچه جون دیگه به حرفتون اعتماد و گوش نمیکنه و یه نکته ببینین نه با نه فرق داره شما مثلا 5 بار میتونین در روز نه بگین نه زیادی بچه رو کلافه و لجباز مبکنه تو مواقع اضطراری به کار ببری مثلا پسر من میگه مداد رنگی بده نقاشی کنم منم تازه خونه رو جمع کردم این نه به نفع منه و هیچ ایرادی به بچه نداره پس اینجا من نه نمیگم فوق 10 دقیقه تمیز کاریه دیگه و این نه رو میزارم برا کارتون یا چیزهای خطرناک
این روش خیلی جوابه حتما امتحان کنید ❤️🤌
مامان اقاایمان👶 مامان اقاایمان👶 ۲ سالگی
سلام خانما روزتون بخیر
میگم من پسرم رو چکار کنم الان چند روزه خیلی بد شده نمیزاره کاری کنم فقط میگه تو کنارم بشین یا دراز بکش من جی جی بخورم امروز از ساعت ده و نیم تا ۱۲ و نیم جی جی تو دهنش بوده گفتم بزار بخوره سرحال بشه هی نق نزنه بعد بلند شدم براش حلیم بیارم گریه راه انداخته کلی حلیم خورده همین ک تموم شده هنوز جمع نکردم بازم جی جی😞😭 نمیزاره یه نماز بخونم یا عذا درست کنم قبلا خوب بود شکمش سیر میشد بازی می‌کرد الان فقط بهونه میگیره...شب تا صبح ام این وامونده تو دهنشه کمر برام نمونده از بس یه طرفه خوابیدم..صبحم ساعت ۶ پا میشم صبحونه شوهرمو میدم تمیزکاری و کارامو میکنم که مثلا بیدار میشه کاری نباشه ...قبلا با شوهرم سرگرم میشد ب کارام میرسیدم الان اونم باشه باید تو بغل من باشه😭😭😭خسته شدم بخدا اعصاب برام نمونده....بچه های شمام همینن یا این این مدلیه؟؟؟ دندون هم نیس که بگم از اون بهونش....جایی باشیم سمت جی جی نمیاد فقط تو خونه مثل چسب بهم وصله....یه جارو بکشم با بچه بغل ...غذا درست کردن باید توبغلم باشه ...دستشویی هم نمیتونم برم😭😭😭 بغلش نکنم اینقد گریه و جیغ میزنه که صداش تا کوچه میره...چکارش کنم ؟ بگین ک بچه های شمام همینن😭😞
مامان Andia مامان Andia ۱ سالگی
سلام مامانا دختر من یک سال و نه ماهشه راستی میخواستم راجعه موضوعی ازتون سوال کنم ما هر سه چهار روز مثلا خونه مادرشوهریم اینایم، سه چهار روز هم خونه خودمونیم و این که دختر من خیلی به پدر شوهرم و مادر شوهرم وابستن، اون‌ها هم آدمای خیلی مهربونی هستن از موقعی که بچه هم به دنیا آمد همه شو پیشیمون بودن کمک کردن، نگه‌داری کردن خیلی بهش محبت میکنن من از این موضوع خوشحالم اما مثلا ما هر وقت که میاییم خونشون بچه هم دیگه من و پدرشو اصلا تحویل نمیگیره اصلا پیشمون نمیاد یا بغلمون نمیمونه و توی خونه خودمون به من و پدرش مامان و بابا میگه مثلا ماما، بابا صدا میکنه اینجا هم پدرشوهرم و بابا صدا میکنه و مادرشوهرم و مامان صدا میکنه خوب؟ یعنی دیگه من و پدرشو را اینجا صدا نمیکنه فقط میره پیش اونا و همه کارهایی خوابش و شیر و بازی و همه چیز دیگه با همون هست و من از یه وقت خوشم خیلی بد دلم میگیره ناراحت میشم میگم یعنی چیه الان بچه من؟ میفکر میکنم دو تا مامان و بابا داره اینجوری تقسیم شده مثلا آنها رو بیشتر از ما دوست داره مامان و بابا پیشمون میکنه فکر میکنه آنها هم مامان و باباشن و اینجوری که آنها رو صدا میکنه آنها رو هم صدا میکنه دلم خیلی میگیره
مامان آنیسا 🌸 مامان آنیسا 🌸 ۱ سالگی
اینقدر از این زندگی خستم و حالم بهم میخوره دلم میخواد همه چی رو ول کنم برم گم و گور بشم . یک هفته هست که آنیسا دوباره مریض شده فقط گریه و نق نق میکنه و دائم بهم چسبیده اصلا دوست نداره روی زمین بزارمش نه میزاره من غذا بخورم نه خودش غذا میخوره داروهاشم که به زور دست و پاهاشو نگه میداریم میریزم توی حلقش وگرنه به هیچ عنوان نمیخوره .درحالت عادی موقع غذا خوردن اذیت میکنه من ایستاده غذا میخورم ولی این چند روز بیش از اندازه غرغرو و نق نقو شده منم دیگه اعصابم نمی‌کشه مخصوصا موقعی که من میخوام غذا بخورم یک کاری میکنه که من دیگه غذا نخورم
دیشب تا ۲ شب فقط گریه کرد به من آویزون بود باز ساعت ۵ صبح بیدار شد گریه رو شروع کرد واسش شیاف استامینوفن گذاشتم تا خوابید
هم دلم واسش میسوزه هم بیش از حد روح و جسمم خستس .هیچ کس و ندارم کمکم کنه باهام همکاری کنه دیروز هم پریود شدم اینقدر کمر و شکمم درد میکرد آنیسا هم منو دیگه بیچاره کرده به بدبختی غذا پختم حالا شب شوهرم اومد خونه فقط غرغر میکنه . منه بدبخت دیگه از غرغر شنیدن خسته شدم نمیدونم چه خاکی بر سرم بریزم