قبلا ک کوچیکتر بود وقتی سه ماهش هم بود برده بودمش عروسی اصلا اذیت نکرد ولی الان ک بردمش خیلی صدای بلندگوها اذیتش میکرد نمیتونستم برم جلو اصلا
بغل مامانمم هیچ نمیرفت همش بغل خودم بود برام عجیب بود مامانمو خیلی میخادا ولی تو عروسی هیچ نرف سمت
ش

چه قد کپی فیس همیدشما.. قیافه پسرت دخترونه اس خداحفظش کنه

چقدر شبیه خودتونه.ماشالا هر دو خوشگل

نمیدونم چرا با بزرگتر شدن اینجور میشه

متولد چندی هستید

خدا بخیر کنه ما هم پنجشنبه عروسی میخوایم بریم
همش میترسم دخترم اذیت کنه

من یبار پنج ماهگی بردم باورت میشه تو کریر اول تا آخر خوابید
یبارم یک سال و نیم اینا بود بردم اصلا آروم و قرار نداشت یا بغل خودم بود یا مامانم گاهیم میدادم مردونه گریه نمی‌کردا فقط بغل میخواست 🤦🏼‍♀️

پسرمن عروسی بردم بااین عاشق اهنگ رقص ولی دوشبانه روژ پدرمودراورد نمیخابید روپام بود گریه میکرد توعروسی فقط بغلم اصلا روزمین یا بغل کسی حتی باباش نمیرفت خیلی سخت بود.فک کنم بخاطر صدای زیاد بلندگوها مغزشون اسیب میبینه

بزرگ شده فهمیده دیکه احساس ناامنی کرد