مادری، قصه‌ای نیست که تو کتاب‌ها نوشته باشن،
مادری، اسم توئه وقتی با چشمای خسته،
دنبال جوراب کوچولوی بچه‌ات لای مبل می‌گردی…
وقتی برای یه استکان چایِ داغ، باید با زمین و زمان بجنگی…
وقتی حتی آرزوی شونه‌ کشیدن، یه آرزوی لوکس می‌شه.
من مادر شدم،
نه با شعر و قاب‌های اینستاگرامی،
با موهای چرب،با چشمای پف‌کرده،
با بغضی که گاهی وسط ظرف شستن می‌ترکید🙃
من مادر شدم،
وقتی تلویزیون، نقش پرستار گرفت تا من فقط یه دوش بگیرم
فقط یه لباس تمیز بپوشم،فقط خودمو، یک‌ذره، تو آینه یادم بیاد.
خیلی روزا داد زدم،
نه چون بچم بد بود، چون دیگه نای خوب بودن نداشتم…
خیلی روزا خودمو قایم کردم، نه چون بچمو نمی‌خواستم،
چون یه لحظه خودمو می‌خواستم…
من با پنیک، با عذاب وجدان،
با هزار «باید» و «نباید» زندگی کردم،
خیلی کارا نکردم، اما توی هیچ‌کدومش،
خودمو گم نکردم.
به این کارای بد یاخوبم افتخار نمی‌کنم،اما ازشون خجالت هم نمی‌کشم.
چون با همین لحظه‌های سخت،من مادر شدم…
و حالا که دلسای نازمو نگاه میکنم
می‌بینم که داره بزرگ و بزرگ تر می‌شه
با مادری که هر روز
از نو بلند شده،از نو جنگیده،از نو نفس کشیده.
و این یعنی قهرمان بودن...

تصویر
۷ پاسخ

همه مادرا این روزا رو این صحنه ها رو کشیدم بعضیامون حتی دوبار یا سه باری که مادرشدیم بعد اینجا تا با یکی بحثمون میشه فوری برمیگرده میگه وای متاسفم برای تو که مادربچتی خب چرا؟مگه تو مادر بچه منی چرا مگه از یه بحث مشخص شد من مادر خوبی نبستم چرا فکر نمی کنید از رفتارواخلاق ومنش وصحبت خودته که جواب میشنوی اینجا همه بی درکن بی درک بی درک بی درک

بغضی شدم 🥹
چقدر خوب بود این متن😍

🤌🥲👏👏

چقد قشنگ گفتی انگار داشتی زندگی منو به تصویر میکشیدی

خوشحالم که دوستی مثل تو دارم که مثل خواهره برام و خوشحالم که دلسا مادری به مهربونی تو داره که چیزی براش کم نمیزاره از هیچ نظر 😍😍😍

عالی بود مهسا اشکم رو دراواردی دختر .تا حالا همچین متنی نخونده بودم که انقدر به دلم بشینه .مادر بودن یعنی همین😭😭😭😭😭

چ زیبا بله بازم الهی شکر داره ک لایق مادرشدن بودیم

سوال های مرتبط

مامان 👶araz مامان 👶araz ۱۷ ماهگی
بازم شب شد و عذاب وجدان و هزار تا فکر و خیال...
پسرم یه مدته خیلییییی بد جیغ می‌کشه می‌دونم طبیعیه و تو این سن همشون این کار میکنن ولی من خر یه مدته خیلی عصبی شدم و نمیتونم خودمو کنترل کنم امشب خونه خواهر همسرم بودیم آراز انقد جیغ کشید که ما اصلا صدامون به هم نمی‌رسید یعنی انکار جیغ براش یه جور بازی شده نه که بگم گریه می‌کنه فقط جیغای بنفش منم یهو از کوره در رفتم و سرش داد زدم خدا منو بکشه با اون چشمای معصومش یجوری بغض کرد و به بقیه نگاه کرد اون لحظه خواستم بمیرم از دادی که سرش کشیدم بخدا نمیتونم خودمو کنترل کنم چیکار کنم چرا انقد زود از کوره در میرم آخه چه غلطی بکنم با این اعصاب لعنتیم هرکاری میکنم خودمو آروم کنم نفس عمیق میکشم هر کاری میکنم ولیییی تاثیری نداره روم الانم دارم از عذاب وجدان خفه میشم لعنت به من که انقد عصبی شدم
حاملگی خیلی سختی داشتم بعد اونم افسردگی بعد زایمان و یهو ام فتق پسرم پاره شد و عمل و هزار تا چیز دیگه از اونموقع به حدی اعصابم ضعیف شده که واقعا موندم از دست خودم چه کنم به نظرتون برم پیش مشاور تاثیری داره یا برم پیش روان پزشک؟؟؟؟
مامان هلن مامان هلن ۱ سالگی
سلام به مامانای قشنگم مثل همیشه اومدم با یه ایده توپ .
همه‌ی مامانا وقتی که به بچه ها شکلات میدیم به هر دلیلی
یه عذاب وجدان ریزی داریم من اینجام که هم این عذاب وجدان جاشو بده به حال خوب هم به جاش چیز مفید به نینی ها بدیم مثل همین الان که من با این ترفند نصف گردو و یه خرما رو دادم هلن خورد بدون هیچ اذیتی که خودمو عذاب بدم چرا نمیخوره میگی چه جوری با پوست شکلات .
یه پوست شکلات لازم داریم .یه دونه خرما رو پوست بگیرین و نصف گردو یا هر مغزیجات دیگه رو رنده کنین و بهش اضافه کنین که بشه بهش با دست فرم شکلات و بدین به جای مغزیجات میتونین پودر نارگیل چرب بگیرین قاطی کنین با خرما بعدش میتونین بزارین توی پوست شکلات و ببندینش بزارین یخچال یکم سفت شه یا حتی میتونین وقتی بهش شکل دادین بزنین توی شکلات اب شده بزارین خشک که شد بزارین توی پوست شکلات همیشه چندتا ازین شکلاتای مقوی داشته باشین توی یخچال هر موقع نق زد ازین شکلاتای مقوی با حس خوب بدین بخوره اگه بچه تون بد میوه هس میتونین میوه روهم به همین روش بهش بدین به اندازه شکلات برش بزنین بزنین توی شکلات یا توی شکر اب شده بعد که خشک شد توی پوست شکلات کنین راستی نظرت راجب این کار چیه درخواست بده گمم نکنی و اینکه یه سر به تاپیک های قبلیمم بزن قشنگم