۵ پاسخ

منظورشون پرده بکارت بوده که ارتجاعیه. وایه بعضیا بجای پاره شدن کش میاد بخاطر همین خونریزی نداره

زایمانت طبیعی بوده؟
نترس این بهداشت حالی شون هیچی نیست برو دکتر زنان

منظورشو فهمیدی چیه منم شب عروسیم خون نداشتم یعنی چی بمنم توضیح بده

بهداشت معاینه میکنه مگه

بکارت

سوال های مرتبط

مامان اهورا مامان اهورا ۲ ماهگی
(اون لحظه نمیدونستم که این چیه اومد فکر کردم کیسه آبه ولی ترشح موکوسی بود)
تپسی پیدا نمیشد با آمبولانس رفتیم مامانم میگفت تکون نخور اب دوربچه همش نیاد بیرون یه اوضاعی بود شوهرم اینوراونور لوازمارو برمیداشت😂
دیگه رفتیم دکتر معاینه کرد گفت یه سانتی امینوشور گرفتن منفی بود اما چون انقباض داشتم بستری کرد یه قرص زیرزبونیم داد رفت منم انداختمش یواشکی زمین نخوردم کنارم یه تخت بود روبروم فکنم ۴تا
دیگه ۴بعدظهربستری شدم تا۱۲ کمرو دل درد شدید هی میومد می‌رفت بغلیم یه خانومه اومد بستری شد همیشه بعنوان فرشته ازش یاد میکنم گفت ماما همراه گرفتی گفتم نه گفت آمپول بیدرد چی گفتم نه گفت بگیر خوبه زایمان دومش بود طبیعی میخاست زایمان کنه دیدم خیلی درد دارم به ماما بخش میگفتم بیا ببین چندسانتم می‌گفت باشه و یه ربع دیگه میومد عصبی شده بودم از بس بیخیال بود رفتم شوهرمو مامانمو دیدم داشت گریم میگرفت میخواستم بگم بریم سزارین طبیعی نمیتونم ولی خب نگفتم چون باخودم گفتم که هرجور بچه سالمه بدنیا بیاد
مامان فاطمه 🩷 مامان فاطمه 🩷 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی ۲
یه ربع بعد ماما اومد گفت دراز بکش یه کم استراحت کن چند دقیقه بعد بریم تو وان دردت کمتر میشه فکر کنم قبل رفتن بهم آمپول فشار زد یه ربع نشد که به شوهرم گفتم ماما صدا کن زودتر بریم تو وان نمیتونم طاقت بیارم فکر میکردم آب گرم خیلی دردم کمتر کنه رفتم تو وان ولی به نظرم رو من که فایده نداشت ماما هم همزمان گاز میزد تو دهنم که اونم فایده نداشت دردم شده بود هر ۱ دقیقه یه بار ماما دوباره معاینه کرد گفت پنج سانت شدی دیگه اونجا شاکی شدم که من الان که پنج سانتم دارم از درد میمیرم چجوری پنج سانت دیگه تحمل کنم
دیه دراز کشیدم و دردم فاصله هاش کمتر میشد و شدید تر تا اون موقع اصلا داد نزده بودم همش دندونام فشار میدادم😅ولی دیگه درد یه جوری شده بود که انگار فقط با داد زدن آروم میشد منم دیگه با هر درد داد میزدم دیگه به التماس افتادم که یا منو ببرید سزارین یا خودتون بچه رو بیارید بیرون من خلاص بشم بنده خدا شوهرمم این رفتارای منو میدید بیشتر میترسید دیگه ماما اومد گفت یه خورده بیا رو توپ بالا پایین کن بهتر میشی الان شدی هفت هشت سانت دکترت هم الان دیگه میرسه
توپ هم فایده نداشت هر چی بالا پایین کردم انگار نه انگار دیگه به یه جایی رسید که حالت دستشویی داشتم ماما گفت زور نزن تا دکتر بیاد دیگه داره بچه به دنیا میاد دکتر اومد حدودا ساعت یازده بود معاینه کرد و گفت دیگه برو تو تخت زایمان
مامان ويهان👼🏻💎 مامان ويهان👼🏻💎 ۶ ماهگی
در اینجا سوال یا تجربه‌خودتون رو بنویسید (((تجربه زایمانم))))
پارت اول:
طبق سونو تاریخ زایمانم ۲۹خرداد بود
چندروزی بود احساس میکردم شورتم‌خیس میشه ۱۷خرداد رفتم مطب دکترم بهش گفتم اونم معاینم کرد گفت ۱سانتی و احتمال نشتی کیسه اب داری از قبل هم فشارم گرفته بود فشارم بالا بود بعدش معاینه تحریکی برام انجام داد واقعا دردم گرفت منی که آستانه تحملم بالاس گفت ۳۸هفته و ۳روزی نامه میدم برو زایشگاه که زایمان کنی
من از قبل ماما همراه گرفته بودم به ماماهم زنگ زدم جریانو بهش گفتم اونم گفت سریع برو زایشگاه و به همکارم که شیفته زنگ‌میزنم‌ هواتو داشته باشه منم خودمو میرسونم
ساعت ۸:۳۰شب رسیدم زایشگاه همکار ماما همراهم مجدد فشارمو گرفت گفت فشارت بالاست معاینم کرد گفت کیسه ابت نشتی نداره (چقد از معاینه متنفرم واقعا درد داره)😢
گفت باید بستری بشی همسرم اومد وسایلامو برد و لباس بیمارستان پوشیدم که بستریم کنن همون موقع زنگ مامانم زدم که بیاد ،منو بردن تو یه اتاق تک نفره چون از قبل گفته بودم اتاق تک میخوام ،دستگاه وصل کردن برای نوار قلب بچه و سرم وصل کردن
گفتن باید ۴سانت بشی تا ماماهمراهت بیاد که اینو من نمیدونستم 😓خلاصه مامانم اومد پیشم بهم سر زد نمیزاشتن خیلی پیشم باشه گوشی هم ازم گرفتن گفتم زنگ ماماهم بزنین بیاد گفتن فعلا نمیشه باید ۴سانت بشی
دوبار معاینم کردن بعد منو تو یه اتاقی بردن پزشک شیفت اومد معاینم کرد یه چیزی داخل رحمم کرد گفت این اسمش ایزیه باعث میشه دهانه رحمت باز بشه
مامان امیر رضا مامان امیر رضا ۱۰ ماهگی
من بعد 3 ماه تازه وقت کردم بیام تجربه ام از زایمان طبیعی رو کامل بگم
من 40 هفته تمام بودم و هیچ دردی نداشتم حتی یه کوچولو که دلم‌گرم باشه اینا دردهای زایمان هستن
صبح بیدار شدم با مامانم رفتیم بیمارستان پیش دکتر و معاینه کرد و گفت هنوز 2 سانتی چند روز دیگه صبر کن ولی راستش من میترسیدم از حرفایی که شنیده بودم میگفتن بچه اگه تا 40 هفته به دنیا نیاد مدفوع میخوره و ممکنه خدایی نکرده خفه بشه با دکتر صحبت کردم گفتم برای شما امروز و چند روز دیگه فرق داره مگه بخاین آمپول فشار بزنین گفت اذیتت میکنن گفتم نه من اذیت نمیشم زنگ زد زایشگاه و رفتم بالا معاینه کردن گفتن دو سانتی گفتم بابا حرکات بچم داره کم میشه دیگه تکون هاشو کن حس نمیکنم گفتن یک ساعت پیاده روی کن بیا برای بستری به همسرم زنگ زدم تا بیاد برای تشکیل پرونده و خودمم شروع کردم پیاده روی بعد یک ساعت رفتم بالا لباس دادن و من بستری شدم رفتم داخل یه اتاق که فقط یه پنجره داشت یه سرم بهم وصل کردن و دراز کشیدم و هر کی از راه می‌رسید معاینه میکرد ولی درد نداشت خیلی
با ماماها صحبت میکردم و می‌خندیدم میگفتم من دردام با آمپول فشارم شروع نشده اونام هیچی‌ نمیگفتن غافل از اینکه اون یه سرم معمولیه😐
مامان ويهان👼🏻💎 مامان ويهان👼🏻💎 ۶ ماهگی
((((تجربه زایمانم))))پارت۲:
خیلییی درد داشت
بعدش رفتم توی اتاق قبلی که بودم چون چندبار معاینه شدم و معاینه تحریکی شدم و ایزی بهم زدن اتاق هم سرد بود یکم لرز داشتم مامانم اومد پیشم بهش گفتم زنگ ماماهم بزنین تا بیاد ماماهای اینجا خیلی بداخلاقن
مامانم زنگ ماماهم زد گفت باش خودمو میرسونم طرفای ساعت ۱:۳۰یا۲شب بو‌د ماماهم اومد با اینکه ۴سانت نبودم هنوز همون ۱سانت بودم ماماهم خیلی خانم باتجربه و مهربونی بود واقعا ممنونشم
ماماخودم معاینم کرد گفت هنوز۱سانتی یکم راه برو
راه رفتم گفت استراحت کن حالا یکم استراحت کردم برام توپ اورد ورزشایی که گفت رو انجام دادم معاینه کرد دید همون ۱سانتم ساعت ۳شب بود امپول فشار توی سرمم زد که دردام شروع بشه چون اصلا درد نداشتم توی معاینه بعدیم ماماهم متوجه نافم شد گفت فتق ناف داری که😐دکتر هم دید گفت فک نکنم طبیعی بتونی فتق داری مانع میشه بچه بیاد پایین از طرفی معاینت کردم لگنت برای طبیعی خوب نیس
خلاصه ساعت شد ۴ من درد نداشتم ورزش میکردم مجدد امپول فشار زد معاینم کرد همون ۱سانت بودم ...
مامان آرمین💗 محمد مامان آرمین💗 محمد ۶ ماهگی
خب سه ماه پیش داخل بیمارستان امام رضا مشهد زایمان کردم چهل هفته بودم درد نداشتم صبح اون روز دیدم بچه حرکاتش کم شده رفتم بیمارستان نوار قلب بچه گرفتن و معاینه کردن گفتن باید بستری بشی من رفتم بستری شدم دکتراش خوب بودن و هر ساعت میومدن بالا سرم معاینه میکردن ولی معاینه اذیتم میکرد اصلاً اجازه نمیدادم یکی شون اومد معاینه کنه کل دستش میکرد داخل واژنم🥴💔 خیلی درد آوار بودو اجازه نمیدادم بعد سوند هم وصل میکردن برام درد وار بود اذیت میشدم من ماما همراه گرفتم به اسم مریم گرگوریان من درد داشتم هعی میگفتم ماما همراه بگین بیاد ماما همراه گاو من قبل یه ساعت زایمان یکی دیگه فرستاده بود اومد وقتی رفتم باهاش قرار داد ببندم گفت که پرستار های شیفت اصلاً تورو معاینه نمیکنن جز ماما همراه ماما همراه هیچ کاری برام نکرد فقط دستم فشار میداد😐 اینقدر زور میومد که پول الکی بهش دادم دستش گرفتم چنگ زدم و ول نکردم تا دستش زخم شد 😏😁بعد بهم گفت سجده برو همین که خودمم رفته بودم کلاس آمادگی زایمان اگه سجده بود خودمم بلد بودم خلاصه همش پرستار های اونجا بالا سرم بودن معاینه میکردن خلاصه ساعت چهار بود بستری شدم تا هفت زایمان کردم دکتر های اونجا رسیدگی خوبی داشتن بد نبود موقع زایمانم بود بچه داشت میومد دو سه نفری فشار دادن رو شکمم بچه اومد 🐣بعد ماما همراه تا داخل بخش نرفتی باید همراهت باشه ولی تا زایمان کردم رفت و آمده بود نشسته بود یه گوشه نگاه گوشی میکرد هیچ کار نکرد خیلی پشیمون شدم از ماما همراه جانشین فرستاده بود یه خانم فامیلش سعید سید باغی بود فکر کنم خلا صه اونجا دکتر هاش و پرستار هاش خوب بودن ولی از سر بچه اولم خیلی درد کشیدم تا بیست چهار ساعت درد کشیدم ولی از سر این زیاد درد نکشیدم خدارو شکر 🐣😁
مامان هوراد،هومان🩵💙 مامان هوراد،هومان🩵💙 ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی با آمپول فشار
پارت دوم
منم با لجبازی تمام گفتم نه من از اتاق عمل میترسم🫠 بعدش دوش گرفتم زیر دوش اسکات زدم یه جوری بودم که پاهام می‌لرزید
شنبه شد نمیدونم قسمت چی بود که شوهرم تا شب کار داشت شب رفتم بیمارستان معاینه کرد گفت خانم یه سانتی شب هم بستری نمیکنم برو فردا صبح بیا😆
وای چنان ناراحت بودم گفتم این همه ورزش یه سانت😐 مامانم زنگ زنگ گفت چیکار کردی گفتم مامان دکتر گفته فعلا زایمان نمیکنی نیمخاستم ناراحتش کنم
شب به خواهر شوهرم پیام دادم باهام میای واسه زایمان گفت آره آجی
آخر شب تو اینستا شوهرم نوشتم زایمان با آمپول فشار (کم اطرافيان دلمو خالی کرده بودن بیشتر دلم خواست بترسم🤦🏻‍♀️🤣) وای نگم‌از کامنتاااا یهو همسرم دید گفت دیوانه ایی تو فردا میری سزارین چرا اینکارو با خودت میکنی اخه😪
شب به پسرم که خواب بود نگاه کردم گفتم خدایا من این طفل معصوم رو تنها نذارم فقط تا خود صبح روی مبل از استرس نشستم🫠بعد صبحونه رو آماده کردم با شوهر و خواهرش رفتیم بیمارستان لحظه آخر بای بای پسرم که گفت مامانی خیلی دوست دارم تو رو خدا زودی بیا یادم نمیره
همش میگفتم خدایا ینی آمپول فشار چیه🫠 معاینه شدم گفت سه سانت 🥹خیلی خوشحال بودم درد نداشتم یه اتاق با تمام امکانات بهم دادن جلوم یه اینه قدی بود که هنوز نفهمیدم چرا گذاشتن لخت خودمو ببینم اخه🤦🏻‍♀️😆😆مامایی که اومد پیشم یه فرشته بود بدون اغراق قبلا زایمان داشتم ولی این ماما مستقیم از بهشت اومده بود حرف زدنش به آدم انرژی میداد خیلی محترم آروم لباسامو عوض کردم رو تخت که بودم خواهر شوهرم یه کاسه آب آورد گفت پنج بار دعای نادعلی رو بخون فوت کن تو آب بخور انجام دادم یه ذره درد پریودی داشتم که دیگه دردم رفت🤦🏻‍♀️🤣
مامان برسام مامان برسام ۲ ماهگی
مامان درسا🥰🎀💞 مامان درسا🥰🎀💞 ۸ ماهگی
سلام دخترا خوبین اومدم تاپیک جدید بزارم
من بخاطر زایمان طبیعی که با وکیوم داشتم با تیغ جراحی به شدت پارگی داشتم داخل دهانه رهمم
دودفعه عمل کردم بار اول بعد از ۳ روز پریود شدم فک کنم برای همین بخیه هام جوش نخوردن یعنی ۱۲تیرماه ۱۴۰۴ عمل کردم ۱۵تیر اولین پریود بعد زایمانم شروع شد روزبعد و هفته بعد و دوهفته بعد رفتم معاینه گفت تمام بخیه ها فاسد شدن چون حساسیت داشتم. منم زدم زیر گریه گفت توکه انقد سوسول نبودی گفتم واسه این نیست الان یکماهو نیم خونه خودم نرفتم دلم واسه شوهرم تنگ شده . گفت انشالله درست میشه فردا دوباره عمل ت میکنم
سی تیر عمل کردم یه معاینه فرداش رفتم هفته بعدش رفتم گفت بخیه بیرونی هات باز شدن اگه مراقب نباشی داخلی هام باز میشن یعنی انگار دنیا رو سرم آوار شد تمام مسیر برگشتن به خونه رو گریه کردم توی ماشین
دیگه محتاط تر و بیشتر مراقبت کردم یه کرم ترمیم کننده زخم هم داشتم مرتب استفاده کردم
دیگه هفته بعدشم نرفتم معاینه یمدت طولانی نرفتم بازم پریود شدم اینبار ۱۷مرداد پریود شدم
روزای سختی رومیگذروندم نمی‌تونستم بچه مو بغل کنم .شوهرم ازم دور بود من #خوزستان همسرم تهران ۸۰۰کیلومتر راه
بعد از مدتی رفتم معاینه البته که من خیال نداشتم دیگه برم معاینه
که ماما زنگ زد به خواهرم که جواب تماس منشی شو بدم
بعد که زنگ زد گفت بیا برای سلامتی خودت چون ممکنه عضلات دهانه رحمت بد رشد کنن مسدود بشه منم از ترس هم شده رفتم معاینه . کلی شرط شروط گذاشتم که منو نترسونو فشار نیار و اینا
وقتی معاینم کرد گفت معجزه شده عالی شدی و اینا
عکس هم گرفت نشونم داد گفت فقط قارچ داری یکم برام یه شیاف و یه قرص نوشت با یه مترونیدازول
ادامه تاپیک بعدی..