۸ پاسخ

تیکه ای جواهر دوزیام روی نمد

تصویر

حتما ميتونى عزيزم
هر آنچه مرا نكشد قوي ترم خواهد كرد
موفق باشى عزيزم

قوی💪🍃🌻

آفرین بهت دختر قوی. زندگی همیشه این شکلی نمیمونه. فراز و نشیب زیاد داره. امیدوارم اتفاق های خوب ب زودی برات رقم بخوره

آفرین بهت
چه جالب مگه روی نمد انجام میدن؟

آفرین

خیلی هم.عالی
درسته سخته....اما بازم میتونی ادامه بدی ...کانال روبیکا بزنی....همین جا تبلیغ کارات رو کنی

ایول عزیزم کاراتم خیلی دلبرن 🥰😍
اگه تونستی عکس کاراتم بذار عزیزم
حتما پیاده روی روهم چاشنی کارت بکن
شربت گلاب و بیدمشک هم عالیه

سوال های مرتبط

مامان عمرم مامان عمرم ۵ سالگی
خانما دستم به دامنتون کمکککککک
امروز دخترم جلو داداشم شلوارشو در اورد
بعد هم اون یکی داداشم رفت دسشویی هی میرفت درو باز میکرد چون قفل نداست ببنده اولش انقد بابت این دو تا موضوع عصبی بودم بخدا میخواستم بزنمش ولی خودمو کنترل کردم بردمش تو اتاق باهاش حرف زدم
بعد هم که مهمونا رفتن دوباره کلی باهاش حرف زدم
اصلا نمیدونم رفتار درست چیه؟
یه اتفاق دیگه هم تو کلاسش افتاده امروز با یکی از پسرا با هم رفتن دسشویی البته دسشویی جدا ولی دخترم میگه من میترسیدم در دسشویی رو ببندم گفتم خوب دوستت بدون شلوار تو رو دید گفت نه اول پوشیدم بعد اومدم بیرون
تا حدودی میفهمم حالت دروغ گفتتشو اصلا به نظر نمیومد که دروغ بگه
رفتار درست چیه ؟؟؟کسی تجربه ای داره تو این مورد؟؟
اینم بگم من دور از خانوادم زندگی میکردم تو شهر دیگه الان حدود یکماهه نجبور شدم برگزدم شهر خودمون انگار حس میکنم این مدت اینجام دخترم رفتارش عوص شده
تروخدا هر تجربه ای درباره هر کدوم از این موارد داربن بهم بگین خواهش میکنم
تب فرزندپروری استامنیفون
مامان کارن و کوشان 😍 مامان کارن و کوشان 😍 ۵ سالگی
سلام خانمهای گل 🌸
من دیروز که بچه هام مشغول بازی بودن اومدم جلوشون چندبار گفتم وای سر گیجه دارم اصلا به روی خودشون نیاوردن بعد خودم رو به حالت غش زمین زدم واکنش بچه هام خیلی جالب و دور از انتظار بود
اول پسر بزرگم اومد چندبار اسمم رو صدا کرد بعد آروم زد توی صورتم بعد صورتم رو بوس کرد همین جوری که اسمم رو صدا میزد یه دونه محکم زد توی صورتم از درد نتونستم جلوی خنده م رو بگیرم و خندیدم اینجا انگار فهمید کارش درست بوده امیدوار گفت مامان خوبی گفتم خیلی سر گیجه دارم چشمهایم بسته بود گفت مامان نمیتونم چشمهایت رو ببینم بعد شروع کرد همه موهام رو ریخت توی صورتم 😂🤔 گفت حالا بهتر شد من که نمیتونم چشمهات رو ببینم بعد دوباره من رو صدا کرد جواب ندادم انگار دوباره نگران شد گفت حیف که بلد نیستیم ببریمش یه بیمارستان یکدفعه کوشان پرید روی شکمم چندبار صدام زد بعد گفت مامان میشه با گوشیت بازی کنم🤣😂 بعد هم محکم زانوش رو فرو کرد توی شکمم دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم